زهرا همت: روانشناس و آموزگار آموزش و پرورش استثنایی شهر تهران
چند روزی است که خبر مربوط به دانشآموز یازدهساله مشهدی در رسانهها خوانده و شنیده و دستبهدست میشود. خبری که به مناسبت روز ایمنی عصای سفید منتشر شد و دانشآموز مشهدی را برنامهنویس معرفی میکرد. بنا بر پیگیریهای انجام شده، مشخص شد که بخشی از مطالب مورد ادعا در گزارش، بیشتر حاصل رؤیاپردازیهای دانشآموز بوده است.
مشکل ما اینجا، رؤیای پسر نیست؛ بلکه میخواهیم به واکنشهای افراد آسیبدیده بینایی سرزمینمان به این موضوع بپردازیم. دوستان عزیز! برای دقایقی به این موضوع، منصفانه فکر کنید. شرایط سنی پسر را در نظر بگیرید. دستکم، کودکی و نوجوانی خودتان را به یاد بایورید. آیا برای شما پیش نیامده که در سنین کودکی به پدر و مادر و یا معلمتان دروغ گفته باشید؟ پیش نیامده برای فرار از به مدرسه رفتن در یک روز سرد زمستانی، خودتان را به دلدرد شدید زده باشید؟ آیا به وسایل همکلاسیهایتان دست نزدهاید؟ آیا وقتی که خودتان را به دلدرد میزدید، یک دروغگوی شیّاد بودید و پدر و مادر شما باید با کتک و حبس و محرومیت از غذا و بازی با شما برخورد میکردند؟ آیا وقتی لوح و قلم همکلاسیتان را برداشتید، یک دزد حرفهای بودید و باید از مدرسه اخراج میشدید؟
لطفاً کمی فکر کنید! یازدهسالگی در نظریههای روانشناسی رشد، جزء سنین کودکی به حساب میآید. در این سن، بچهها هنوز با مفهومی مثل دروغ آشنایی کامل ندارند و از نظر اخلاقی نیز در مرحلهای نیستند که بتوانند دروغ را بهدرستی قضاوت کنند و از گفتن آن بپرهیزند. خودتان را بهجای کودک یازدهسالهای بگذارید که به لطف جناب آسیب بینایی و کرونای عزیز، مدام در خانه با کامپیوتر و موبایلش تنها میماند و بازی میکند تا کمی از اوقات فراغتش را پر کند. چرا همیشه سوگیرانه نگاه میکنید؟ چرا هیچکدامممان نمیگوییم که چقدر خوب است که این کودک در این سن، رؤیای برنامهنویسی را در سر میپروراند؟ این رؤیا موجب میشود که این کودک، پس از ورود به نوجوانی و امکان آموزش بیشتر، در جهت تحقًق رؤیایش تلاش کند. البته اگر با وجود موج انتقادهای پیش آمده توسط نابینایانی که خیلی خیلی نسبت به این عضو کوچک جامعه، لطف داشتند، دیگر اعتمادبهنفسی برای این کودک باقی مانده باشد. به این فکر کنید که شما برای اولین بار، درباره خودتان صحبت میکنید. میکروفونی جلوی کودکی گرفته شده و او را فردی موفق میخوانند. رؤیاپردازی یکی از قابلیتهای نوع انسان است که از کودکی آغاز شده و تا پایان زندگی نیز، خاموشی نمییابد. شاید وقتی به بزرگسالی میرسیم بتوانیم بهواسطه تحلیل منطقی، درک کنیم که نباید رؤیاهایمان را با واقعیت بیامیزیم؛ اما این انتظاری نیست که بتوانیم از یک کودک یازدهساله داشته باشیم چراکه او هنوز به مراحل بالای رشد ذهنی و قضاوت اخلاقی نرسیده است. در اینگونه موارد، تنها باید والدین یا معلم، به شکلی دوستانه و با شناختی که از ویژگیهای کودک دارند، در اصلاح گفتار و رفتار وی بکوشند.
اما این روزها چه کردیم؟ همه و همه و همه، تنها به این پرداختند که این کودک باید تنبیه شود، عذرخواهی کند و غیره و غیره و غیره. دوستان اگر تمایل دارید، یک وکیل کاربلد استخدام کنیم و بهطور رسمی و قانونی با این کودک یا مادرش برخورد کنیم! بیایید به جای این شلوغکاریها کمی به آینده این کودک فکر کنیم؟ کودک شمالی را که مفهوم شیب و بام را در درس جغرافیا به یاد نمیآورد، به یاد بیاورید؟ چه کردیم؟ چه کسی میتواند بگوید که فیلم آن کودک را ندیده؟ میدانید آن پسر با از دست دادن تمام اعتمادبهنفسش به لطف آموزگار فیلمبردارش و محبت انتشار ویدئو و خندههای بلند ما، فرصت آموختن را از دست داد؟ بیایید این تجربه ترسناک بیژن عزیز، معروف به بیژن استرس را درمورد بزرگمهر عمادحقی تکرار نکنیم. بزرگمهر عزیز! من افتخار میکنم که تو آموختهای از فناوریهای ویژه افراد آسیبدیده بینایی استفاده کنی و با کامپیوتر و تلفن همراه کار کنی. هزارآفرین بر تو که در این شرایط سخت کرونا، کلاسهای مجازی را میگذرانی و چیزهای بسیاری را میآموزی! بزرگمهر عزیز! این که به برنامهنویس شدن فکر کردهای، بسیار ارزشمند و قابل تحسین است. پسر خوبم! باز هم به رؤیاهایت بیندیش و یادگیری برنامهنویسی را بهطور جدی آغاز کن. امیدوارم چند سال دیگر، شما را کنار برنامهنویسان موفق نابینا ببینم.
مادر مهربان بزرگمهر عزیز! زحمات شما را برای آموزش و موفقیت فرزند عزیزمان، ارج مینهیم اما صمیمانه از شما خواهشمندیم که به بزرگنمایی فکر نکنید. هر کودکی، استعدادهایی دارد و ما باید با در نظر گرفتن امکانات و محدودیتها و بهکارگیری حداکثر توان و تلاشمان، به شکوفایی این استعدادها و موفقیت فرزندانمان کمک کنیم. با شکوفایی این استعدادها و پیشرفت کودک، امکان دیده شدن و تحسین فرزندان، به طور طبیعی فراهم میشود و نیازی به نمایش زودهنگام استعداد کودکان نیست. ما وظیفه داریم به کودکانمان فرصت دهیم که در مسیر ابراز وجود و پیشبرد استعدادهایشان گام بردارند؛ اما مدیریت این روند، باید تا زمانی که کودکان به بلوغ فکری برسند، بر عهده والدین باشد. امیدوارم همه والدین، در کنار فرزندانشان باشند و آگاهانه و خالی از هرگونه سوگیری در مواجهه با آسیب بینایی فرزند، رؤیاها را مدیریت کنند و بهجای بهکارگیری رؤیاها برای نشان دادن استعدادهای طبیعی فرزند و بهگونهای بهکارگیری مکانیسم جبران برای کمرنگتر کردن مسئله آسیب بینایی، از این رؤیاها برای شروع و جهتدهی آموزش و تحقق این رؤیاها استفاده کنند.
اما در خصوص گزارشی که از سوی آموزش و پرورش استثنایی مشهد منتشر شده است. در روز ایمنی عصای سفید، برنامههای گوناگون رادیو و تلویزیونی، بدون کوچکترین آگاهی از آسیب و آسیبدیدگان بینایی، تهیه و پخش میشود و در آنها کوشش میشود که توانمندی افراد نابینا به نمایش گذاشته شود. هرچند پخش این برنامههای غیرتخصصی به آگاهیبخشی و اصلاح نگرش جامعه نسبت به آسیب بینایی نمیانجامد ولی در این نوشته، قصد پرداختن به این موضوع را نداریم. اما با توجه به تخصص آموزش و پرورش و در نظر گرفتن این موضوع که این ارگان، از تخصصیترین نهادهای مرتبط با افراد آسیبدیده بینایی است، انتظاری فراتر از رسانههای غیرمتخصص همگانی از این ارگان داریم. چه نیازی برای بزرگنمایی استعدادهای دانشآموزان حس میشود؟ بهتر نبود به جای معرفی این دانشآموز به عنوان برنامهنویس، به اصلاح گفتههای این کودک توسط معلمین یا هر یک از متخصصانی که در جلسه مصاحبه حضور داشتند پرداخته میشد و بزرگمهر به عنوان دانشآموزی بااستعداد و پرتلاش که در حال آموختن زبان انگلیسی، برنامهنویسی یا هر مهارت دیگری است، معرفی میشد؟ آیا تلاش این کودک برای یادگیری مهارت و بهکارگیری این مهارتها برای تحسین این دانشآموز کافی نبود؟ و برای برانگیختن تحسین جامعه باید این دانشآموز را یک طراح و برنامهنویس حرفهای معرفی میکردید؟ انتظار ما از آموزش و پرورشی که بهطور مستقیم با افراد دارای آسیب بینایی کار میکند، فراتر از اینها بود.
اما خبرنگار عزیز! ۱۵ اکتبر، روز جهانی ایمنی عصای سفید است و هدف از نامگذاری این روز، آگاهیبخشی جامعه در ارتباط با آسیب بینایی و آسیبدیدگان بینایی است. از شما سپاسگزاریم که به این موضوع پرداختید ولی انتظار داشتیم که احساسی عمل نکنید و قبل از انتشار این گزارش، کمی مطالعه کنید و حداقل خودتان بدانید که چه چیز منتشر میکنید. کارنابلدی یا شاید بیحوصلگی شما در تنظیم گزارش، موجب ایجاد موج بزرگی شده و این موج ممکن است هر لحظه آن کودک را غرق کند. چگونه میخواهید جبران کنید؟