میرهادی نائینیزاده: دانشجوی دکتری پژوهشهای قرآنی
در کشور ما، روز ۱۷ مرداد را روز خبرنگار نامیدهاند. به همین مناسبت ستون مشاغل مرداد را به این شغل جذاب اختصاص میدهیم.
دو میهمان گرامی در برنامه امروز حضور خواهند داشت:
مجید سرایی، دارای مدرک کارشناسی ارشد علوم ارتباطات و خبرنگار ۱۵ ساله روزنامه ایران سپید،
امید هاشمی، دانشجوی کارشناسی ارشد رشته زبانشناسی و خبرنگار ۸ ساله همان نشریه.
به واسطه رفاقت پیشینی که میان من، امید و مجید وجود دارد؛ این دو مهمان گرامی را با نام صدا خواهم کرد.
*مجید عزیز! ضمن تشکر بهخاطر حضور در این گفت و گو، چقدر مسیر اکنون تو با مسیری که در زمان کودکی و نوجوانی به آن میاندیشیدی باهم تطابق دارد؟
-من در دوران نوجوانی، مانند بسیاری از همسالان خود سودای ورود به رشته حقوق را در سر میپروراندم. تصور درآمد بالای این رشته من و بسیاری از نابینایان همسالم را به این سمت سوق میداد. ولی نمیتوانم بگویم: ورود من به عرصه مطبوعات به دوران نوجوانیم مربوط نیست؛ علاقه زیادی که من به هنر سینما به ویژه دوبلاژ داشتم باعث شد تا مصرانه به دنبال برقراری ارتباط با دوبلرهای مطرح کشور باشم. تداوم این ارتباطات تا دوران جوانی من باعث شد میل به مصاحبه با این افراد بر سایر علایق من چیره شود و کار حرفهای خبرنگاری من در روز شنبه ۲۲ آذر سال ۱۳۸۵ با مصاحبه با شادروان مرتضی احمدی در ستون نقشآفرینان روزنامه ایران سپید آغاز شد. لازم به ذکر است: آن روزها ایران سپید تأثیر فراوانی بر مخاطبان نابینای خود داشت.
*امید عزیز! با توجه به اینکه تو هم دیرتر وارد عرصه خبرنگاری شدی و هم از یک رشته متفاوت به این کار راه پیدا کردی؛ شاید تجربه تو با مجید متفاوت باشد و مخاطبین ما بتوانند دو تجربه مختلف را در اختیار داشته باشند.
-من در رشته مترجمی زبان لیسانس گرفتم و همانطور که پیشتر گفتم در رشته زبانشناسی ادامه تحصیل دادم. از نظر خودم جز در بخشهای مربوط به نظریههای تولید محتوا، رشته تحصیلی من با بحث خبر کاملاً در ارتباط است؛ زیرا اساس کار بر استفاده از واژگان است. دوران نوجوانی من همزمان شده بود با دوره اول دولت خاتمی که تقریباً هر روز یک روزنامه کار خود را آغاز میکرد. من، شاید با توجه به محدودیتهایی که بهواسطه نابینایی داشتم، تصور نمیکردم بتوانم خود جای یکی از کسانی باشم که نوشتههایشان را با زحمت فراوان مطالعه میکردم. اما در طول تحصیل در رشته مترجمی به این نتیجه رسیدم که یکی از حوزههایی که من میتوانم در آن موفق باشم حوزه خبر و ترجمه محتوایی آن است. بنابراین کار خود با روزنامه ایران سپید را آغاز کردم. پس از سال ۱۳۹۲ و تغییر رویکرد دولت که به نگرش من نزدیکتر بود، همکاری من با روزنامه استمرار پیدا کرد و تاکنون ادامه دارد.
*مجید! تو به داشتن ارتباطاتی اشاره کردی که پیش از آغاز حرفهای خبرنگاری با برخی از افراد مشهور پیدا کرده بودی. آیا داشتن این ارتباطات لازمه کار خبرنگاری محسوب میشود؟
-من نمیتوانم بگویم: این موضوع ابتدا به ساکن درست نیست؛ یک خبرنگار باید بتواند درست گفتوگو بکند و فن بیان خوبی داشته باشد. همچنین باید بتواند از قلمی قوی برخوردار باشد تا خبرش پذیرایی بیشتری داشته باشد. اما من معتقدم: این موضوع فرع مسئله است و اصل آن علاقه و عشقی است که یک خبرنگار باید به کار خود داشته باشد. این کار فراز و فرودهای بسیاری دارد که میتوان گفت فرودها البته بیشتر هستند. درآمد ناکافی و رنجی که حاصل از دریافت ناملایمات بر جان خبرنگار مینشیند مزید بر علت میشود که اگر شما عشق و علاقه به این کار نداشته باشید، عطای آن را به لقایش ببخشید؛ اما کسی که با علاقه شخصی وارد این کار میشود، میتواند مسائل فرعی را حل و فصل کند و به کار خود بهصورت حرفهای ادامه دهد.
*در ادامه پرسش قبلی، امید! از نظر تو یک مخاطب علاقهمند به کار در رسانه بهتر است در رشتههای مرتبط مثل علوم ارتباطات ادامه تحصیل بدهد یا میتواند کار را به صورت تجربی بیاموزد؟ اصولا برای چنین مخاطبی چه موانعی را میتوان پیشبینی کرد؟
-از نظر من حوزه رسانه را باید از مجموعه حوزههای میانرشتهای دانست. بنابراین از لحاظ محتوایی لازم نیست حتماً از مسیر رشتههایی مانند علوم ارتباطات یا مدیریت رسانه به این سمت رفت. کسانی این مسیر را انتخاب میکنند که یا به سمت مسیرهای بروکراتیک رسانهای متمایل میشوند یا از فرصت پولساز روابط عمومی بهرهبرداری میکنند. از لحاظ مطالعاتی و زیرساختی مانع خاصی برای مخاطبین نابینا در این رشته وجود ندارد؛ اما اصلیترین مانع را شاید برخورد افراد با مقوله نابینایی بتوان دانست. البته من ترجیح میدهم مجید به واسطه تجربه بیشترش در اینباره صحبت کند.
-مجید سرایی: به نظر میرسد برخی از موانعی که ۱۰ یا ۱۵ سال پیش در این حوزه وجود داشت اکنون از بین رفته باشد. بهعنوان مثال: همین گفتوگوی ما که بر بستر اینترنت انجام میپذیرد در آن زمان باید بهصورت حضوری اتفاق میافتاد. یکی از موانعی که بر سر راه خبرنگار نابینا میتواند وجود داشته باشد؛ عدم امکان برقراری رابطه از طریق زبان بدن با مصاحبهشونده است. این موضوع در برخی موارد کار را سخت و در بعضی اوقات باعث جالب بودن مصاحبه برای افراد غیرنابینا است.
-امید هاشمی: سوای آنچه مجید بهعنوان موانع کار در حوزه مطبوعات اشاره کرد؛ دوستانی که قصد ورود به این کار را دارند باید به این نکته توجه داشته باشند که:بخش عمده کار خبرنگاری معطوف به کار میدانی است. اگر فرد نابینا در انجام امور اولیه و بهویژه رفت و آمد خود مستقل نباشد، نمیتواند انتظار زیادی از خود برای پیشرفت در این کار را داشته باشد. از دیگر موانع مهمی که در همین حوزه میدان برای افراد نابینا وجود دارد بحث شرکت در نشستهای خبری و اهمیت سرعت مخابره خبر است. از آنجا که این روزها سرعت در ارسال خبر حرف اول را در دنیای رسانه میزند؛ هر ثانیه اهمیت ویژه خود را دارد. همچنین خبرنگار نابینا باید توجه داشته باشد که نحوه پرسش در نشستهای خبری میتواند انواع و اقسام خود را داشته باشد و او باید توانایی سازگاری سریع با همه این انواع را داشته باشد.
*امید! با توجه به مسائلی که درباره سرعت کار و موارد میدانی مطرح کردی، آیا خبرنگار نابینایی که تازه میخواهد وارد این عرصه شود فرصت آزمون و خطا دارد؟
-اگر این پرسش را ۱۰ یا ۱۵ سال پیش از من میکردی حتما پاسخم منفی بود؛ اما خوشبختانه با وجود فضاهای مجازی و امکان ایجاد صفحاتی مانند وبلاگ یا موارد مشابه، برای افراد این امکان وجود دارد که آموختههای خود را در فضایی شبهرسانهای محک بزنند و پس از مدتی کار در اینگونه فضاها وارد کار حرفهای شوند. این نکته هم بسیار مهم است که باید کارهایی که انجام میدهند را به کسی که از خبرگی در این حوزه برخوردار است عرضه کنند و مرشدوار تحت تعالیم او باشند. اما وقتی وارد کار حرفهای شدند، فرصت آزمون و خطا تقریباً وجود ندارد؛ زیرا یک تیتر اشتباه میتواند در رزومه کاری هر کسی باعث عدم اعتماد بنگاههای خبری به او شود.
*مجید! در باره رابطه خلاقیت و خبرنگاری صحبت کنیم. اصلاً خلاقیت در این حوزه به چه معنی هست؟
-پیش از پرداختن به پرسش تو، لازم است در باب موانع نکاتی را اضافه کنم. برخی اوقات پیش میآید که هیچکدام از فنآوریهایی که برای نابینایان ایجاد شده اند، به کار نمیآیند. به عنوان نمونه، جلساتی که باید خبرنگاران پرسشهای خود را بنویسند و به دست مجری برنامه برسانند از مواردی هستند که نابینا فقط میتواند با داشتن ارتباط خوب با همکاران بینای خود مشکل را حلوفصل کند.
اما در باب خلاقیت، میتوانم بگویم خبرنگار باید از خود بپرسد: خبری که از طریق من منتشر میشود با سایر اخبار چه تفاوتی باید داشته باشد؟ چه چیز بدیعی به مخاطب من میافزاید؟ اگر خبرنگار نتواند برای این دو پرسش پاسخ درخوری پیدا کند کارش به تکرار میکشد و نمیتواند خیلی در این حرفه حرفی برای گفتن داشته باشد. به قول دوست خبرنگارم امید بینیاز که در حوزه تئاتر فعال است: هر خبرنگار باید مهر و امضای کار خود را بر روی اثرش داشته باشد.
*امید هاشمی! آیا یک خبرنگار نابینا تنها میتواند در حوزه هایی که به نابینایی و معلولین مربوط میشود فعالیت داشته باشد؟
-به نظر نمیرسد این تصور درستی نسبت به موضوع باشد. البته هستند رشتههایی که حضور نابینایان در آن میتواند دشوار باشد. موضوعاتی از قبیل ورزش و سینما که تحلیل اصیل معطوف به دیدن است. اما حوزههایی مانند موسیقی و مسائل مربوط به علوم انسانی از مواردی هستند که یک خبرنگار نابینا، بسته به مهارت و دانشی که در آنها دارد میتواند بسیار موفق باشد.
*مجید! آیا هستند کسانی که تو اصلا توصیه نکنی وارد این عرصه شوند؟
-تا حال پیش نیامده است که من به کسی توصیه نکنم وارد این رشته بشود. اما میتوانم به کسانی که کاری پیدا نکردهاند و بدون داشتن علاقه خاصی میخواهند وارد این حوزه بشوند، توصیه کنم از ورود به عرصه خبرنگاری پرهیز کنند. اینجا جا دارد به آفتی که گریبان کار مطبوعات را گرفته اشاره کنم. برخی افراد به واسطه دورههای کوتاهمدتی که میبینند و به سفارش از افراد ذینفوذ در عرصه خبر وارد این رشته میشوند. ورود اینگونه افراد در کار حرفهای خبرنگاری ایجاد اختلال میکند.
*امید! همین سؤال را به گونهای دیگر از تو میپرسم: یک خبرنگار خوب باید چه فاکتورهایی را مدّ نظر داشته باشد؟
-من تصور میکنم یک سری ویژگیهای شخصیتی باید مدّ نظر قرار گیرد تا یک خبرنگار بتواند موفق باشد. از نظر من اولین فاکتور این است که: باید از یک روحیه کنجکاو و کاشف برخوردار بود. یک خبرنگار موفق باید سماجت لازم را برای رسیدن به هدف خود داشته باشد. بسیار پیش میآید که شما در این کار مجبور میشوید مکرراً با افراد تماس برقرار کنید و حتی با شما برخوردهای نامناسب بشود. افراد خجالتی نمیتوانند خبرنگاران موفقی باشند. دنیای رسانه امروز دنیای روایتهاست؛ بنابراین یک خبرنگار خوب باید توان روایت کردن و قصه پردازی را داشته باشد تا حتی این توان را پیدا کند که جلسه هیئت دولت را متفاوت بیان کند. خبرنگاری که چنین قابلیتی را در خود تقویت نکرده باشد به یک خبرنگار کاملاً معمولی تبدیل میشود که نهایت خلاقیت او به بیان «وی گفت» «وی افزود» منجر میشود. چنانکه پیشتر گفتم؛ واژگان اساس کار خبر است. از همین رو، یک خبرنگار باید سوار واژگان باشد. این امر فقط با مطالعه کافی به دست میآید. در بیشتر کشورها از جمله ایران، رسانه بیطرف و آزاد امکان ظهور و بروز نخواهد داشت. به همین دلیل یک خبرنگار موفق باید بتواند خود را ذیل یک چارچوب اخلاقی تعریف کند و توان تحلیل درست مطالب در همان چارچوب را داشته باشد و به هر دلیلی از آن عدول نکند.
*امید! این صحبتها که کردی در باره تمام خبرنگاران صادق است. آیا میتوانی فاکتورهایی که یک خبرنگار نابینا بیش از آنچه یک خبرنگار دیگر باید داشته باشد را بیان کنی؟
-همانطور که قبلاً اشاره کردم، استقلال و مدیریت فردی صحیح برای یک نابینا در این حوزه، شاید بیشتر از سایر مشاغل و حیطهها، اهمیت داشته باشد. باید اضافه کنم: یک خبرنگار نابینا باید تسلط کافی بر نرمافزارهای ویرایش متن مثل Word داشته باشد و حتماً باید با نرمافزارهای ویرایش و تدوین صدا کار کند. آشنایی کامل با اینترنت و تسلط بر کار با google از ملزومات کار یک خبرنگار است که اگر آشنایی با زبان انگلیسی بدان افزوده شود، بسیار بهتر خواهد بود. از جایی که در تحریریهها سرعت عمل در ابلاغ خبر اهمیت فراوانی دارد و احتمال آشنایی فنی افراد بینایی که مسئولیت فنی کار در این تحریریهها را دارند با ابزارهای کامپیوتری که نابینایان از آن بهره میبرند زیاد نیست. خبرنگاران نابینا باید بیشتر از سایر نابینایان با مسائل سختافزاری و نرمافزاری کامپیوتر آشنا باشند.
*مجید! اشاره کوچکی به بحث درآمد در این حوزه داشتی. آیا ساعات انجام این کار امکان درآمدزایی از طرق مرتبط یا غیرمرتبط به این رشته را فراهم میکند؟
-برای پاسخ به پرسش شما، به سخن روزنامهنگار باسابقه آقای علی بهزادی اشاره میکنم: ایشان در مقدمه کتاب سهجلدی «شبه خاطرات» بر آن است که روزنامهنگاری حرفه خوبی است به این شرط که کسی در آن متوقف نشود. نبود رسانههای آزاد و کمدرآمدی شغل خبرنگاری در ایران افراد را به این سمت سوق میدهد که از همان ابتدا بهدنبال حرفه دیگری باشند که این البته آفت بزرگی برای حرفه خبرنگاری محسوب میشود. حاصل اینکه نباید در این کار متوقف ماند و نباید اصل کار را به خاطر نبود درآمد کافی رها کرد و از همان ابتدا به دنبال پل زدن از این راه بود.
*امید هاشمی! در صحبتهای تو هم اشاره ای به شبکههای مجازی و حضور افراد نابینا بهعنوان خبرنگارهای غیررسمی، مطرح شد. لطفا در این باره و هر چیز که میتوان پیرامون شبکههای اجتماعی، نابینایان و خبرنگاری گفت با مخاطبین مانا صحبت کن.
-با توجه به تجارب شخصی که من در توییتر دارم بیشتر به این شبکه اجتماعی خواهم پرداخت. هرچند که سایر شبکههای شناخته شده نیز امکانات و خصایص خود را برای تولید محتوا دارند. توییتر که به شبکه اجتماعی خبرنگاران نیز معروف است؛ این امکان را به نابینایان میدهد تا بهعنوان یکی از اقشاری که کمتر توسط دیگران دیده و باور شدهاند تواناییهای خود را به همه بنمایانند. واقعیت جامعه شغلی ما این است که کارفرمایانی که حق انتخاب میان یک کارخواه نابینا و بینا را دارند، ترجیح میدهند فرصت شغلی را به فرد بینا بدهند؛ حتی اگر فرد نابینا توان و سطح بالاتری داشته باشد. توییتر این فضا را بهرایگان برای ما نابینایان فراهم کرده است که بهجای اینکه ما به دنبال رسانه باشیم، رسانه تصمیم بگیرد که بهدنبال ما باشد. یک اصطلاح کاری بهنام Self-branding وجود دارد که من آن را به وجههسازی شخصی برمیگردانم. این اصطلاح به ما میگوید: اگر هر کس در زمینهای خبرگی پیدا کند و صاحبنظر شود طوری که در آن به مرجعیت برسد بیجایگزین خواهد بود. بر این اساس، از نظر من یک خبرنگار باید بتواند در هر زمینهای اطلاع داشته باشد و در یک زمینه خاص وجهه شخصی خود را بهدست بیاورد؛ بدین معنی که تمام اخبار آن حوزه را پوشش بدهد. اینجا همان جایی است که شبکههای اجتماعی به کمک ما میآیند. برای توضیح بیشتر موضوع میتوانم بگویم: من بهعنوان یک خبرنگار حوزه فناوری با توجه به گستردگی موضوع بخش دسترسپذیری نرمافزار برای نابینایان را برگزیدم. اگر کسی ۱۰ دقیقه توییتر مرا بررسی کند، میتواند این موضوع را تشخیص دهد که امید هاشمی در این رشته خاص از فناوری کار میکند. حال تصور کنید توییتر وجود نداشت. من چگونه میتوانستم توانایی و اشراف خود را به موضوع دسترسپذیری نشان بدهم؟ اکنون شبکههای اجتماعی این امکان را برای افراد فراهم کردهاند که هم خود بدون نیاز به دفتر تحریریه شبهرسانه خود را داشته باشند و حتی بتوانند از آن کسب درآمد کنند.
*مجید سرایی عزیز! اگر پرسشی هست که من نپرسیدم یا سخن پایانی داری برای مخاطبان ما بیان کن.
-به عنوان سخن پایانی میخواهم بگویم: با اینکه ما تماماً از مشکلات و سختیهای این کار گفتیم، حتما جذابیتهای فراوانی در حوزه کار مطبوعاتی هم وجود دارد. کسی که دوست دارد تجربه کنش و واکنشی با افراد متفاوت را داشته باشد حتماً تجربههایی خواهد داشت که برای نسلهای بعد و حتی خود آن فرد قابل استفاده خواهد بود. میخواهم تأکید کنم: هیچ ایرادی ندارد اگر از این طریق به دنبال حرفه دیگری باشید؛ اما وقتی وارد این کار شدید، به آن نگاهی حرفهای داشته باشید. تا میتوانید مطالعه کنید. همانطور که امید گفت: یک خبرنگار باید بتواند جامعالاطراف باشد. چیزی که در جامعه ما بههیچوجه دیده نمیشود و سرانه مطالعاتی خبرنگاران که باید بیشتر از حد جامعه باشد متأسفانه پایین است. یک خبرنگار حرفهای کسی است که سخنش برای سایرین میتواند سند باشد
*صحبت پایانی امید هاشمی عزیز!
۹من هم مانند مجید بر مطالعه تأکید میکنم. چنانکه پیشتر گفتم: برای یک خبرنگار تسلط به واژههای درست بسیار ضروری است. شاهکارهای ادبیات فارسی باید کتاب بالینی یک خبرنگار حرفه ای باشد. حتماً باید موارد درستنویسی و نکات ویرایشی زبان فارسی مدّ نظر او باشد. رمان خواندن هم به نظر از واجبات کار او به حساب میآید تا علاوه بر یافتن واژگان صحیح، حس روایتگری و داستانپردازی او تقویت شود.
من به آینده این حرفه برای نابینایان امیدوار هستم. این شغل، همانطور که مجید گفت جذابیتهای زیادی دارد. نکته پایانی اینکه: استرس و اضطراب، به واسطه مواجهه فراوان با اخبار ناخوشایند از ملزومات کار در حوزه خبر است که خبرنگار با آمادگی کامل از وجود این اخبار بد باید پا به این عرصه بگذارد.
*در پایان ضمن تشکر از هر دو عزیز، از شما میخواهم: با توجه به صحبت امید مبنی بر وجود یک راهنما برای دیدن نوشتههای افراد نوپای نویسندگی تا حدی که امکان دارد، به مخاطبین ما برای ملاحظه و نظردهی در باره نوشتههایشان مساعدت کنید که هر دو میهمان ما با کمال میل این همکاری را پذیرفتند. از همه مخاطبین مانا که به این کار علاقه دارند دعوت میکنم از این فرصت طلایی به بهترین نحو استفاده کنند و آثار خود را برای ما ارسال نمایند.
برای ارتباط با مجید سرایی از نشانی m.saraie60 و امید هاشمی از omidh64 هر دو در -Gmail استفاده نمایید.