میرهادی نائینی زاده: دانشجوی دکتری پژوهشهای قرآنی
حمیدرضا آبروشن، کسی است که به خاطر علاقه، مسیر زندگی خود را به سمتی کشاند که بسیار با همسالان نابینایش تفاوت داشت. او به جای نشستن مستمر پشت نیمکتهای دانشگاه، دست به کیبورد شد و توانست برای خود موقعیتهای مناسبی در زمینه برنامه نویسی فراهم آورد.
-با سلام و احترام؛ از اینکه وقت خود را به نشریه مانا اختصاص دادهاید، از شما ممنونم.
سلام به تو و همه بچههای مانا. امیدوارم گفتوگوی ما برای کسانی که در انتخاب حرفه برنامه نویسی -در فاز دانشگاهی یا کاری- تردید دارند مفید باشد و بتواند سر نخهای خوبی به آنها برای آشنایی بیشتر با این حیطه کاری به دست بدهد.
-برای شروع گفت و گو لطفاً خودتان را معرفی کنید.
همانطور که اکثر بچهها با من آشنا هستند، من حمیدرضا هستم برنامه نویس. چیزی که میتواند برای مخاطبین شما جالب باشد این است که اصلاً رشته دانشگاهی من مدیریت آموزشی بوده است و مدرک کارشناسی این رشته را دارم؛ اما به دلیل علاقه فراوان به مسائل IT، تصمیم گرفتم مسیر زندگی کاری خود را به سمت برنامه نویسی تغییر دهم. علاوه بر علاقه شخصی که حتی در دوره دانشجویی با رفتن به کلاسهای مرتبط با فنآوری در رشتههایی مثل کتابداری دنبال میشد؛ صحبتهای اساتید مدیریت آموزشی در سختی کاریابی مزید علت شد تا من به سمت آرزوی دیرینه خود حرکت کنم.
-اولین برخورد شما با کامپیوتر در چه سنی برایتان روی داد و چه حسی داشتید؟
اولین آشنایی من با کامپیوتر وقتی بود که در سال سوم دبستان در کلاسهای مرکز خانه امید، وابسته به مدرسه شهید محبی، شرکت کردم. نکته جالب این بود که ما هنوز در آن زمان در خانه کامپیوتر نداشتیم و پس از مدتی در یک نیمه شب، وقتی از خواب بلند شدم، پایم ناخودآگاه به چیزی خورد و فهمیدم که خانواده کامپیوتر خریدهاند. این موضوع مرا سورپرایز کرد.
-لطفاً به ما بگویید: چه اتفاقی افتاد که شما تصمیم گرفتید از یک کاربر عادی کامپیوتر که نهایتاً مطالعه میکند یا به موسیقی گوش میدهد عبور کنید و به یک برنامه نویس تبدیل شوید؟
در پاسخ به شما باید بگویم: اتفاقاً علاقه من به مباحث رایانهای در آن زمان شکل نگرفت. من حتی با نمره بالایی کلاسهای خود را پاس نکردم. آنچه این علاقه را در من تشدید کرد، آشنایی با کسانی بود که میتوانستند با کامپیوتر کارهای جالبی بکنند. این موضوع که در دوران راهنمایی من اتفاق افتاد همراه شد با پخش فیلمهای تلوزیونی مانند جادوی سیاه که به مباحث کامپیوتری اشارههای مستقیم داشتند. معلمانی کاربلد که میتوانستند راههای درست و جذاب بهره گیری از کامپیوتر را به من نشان بدهند هم در اینکه من این راه را انتخاب کنم نقش بسیار مهمی ایفا کردند؛ میتوانم بگویم نقش این معلمان در هر حیطه کاری مهم است و به نظر من به نحوی شیوه اخلاقی آنها میتواند آینده دانشآموزان را تعیین کند
-از صحبتهای شما به این نتیجه میرسیم که وجود الگوهای عملی برای شما بسیار تأثیرگذار بوده است؛ اگر ممکن است بیشتر در این باره توضیح دهید که چه عاملی باعث میشود حمیدرضا آبروشنی که در وهله اول به کامپیوتر علاقهمند نیست؛ تبدیل به یک برنامه نویس موفق میشود؟
البته این اتفاق به صورت یک پروسه افتاد و اینطور نبود که در یک شب محقق شود. همانطور که پیشتر گفتم، وجود کسانی که با تواناییهای کامپیوتری خود باعث کارهای جالب میشدند از سویی و وجود معلمان کارنابلدی که برخی دروس خاص را به عهده داشتند از طرف دیگر، علاقه مرا شکل داد. همچنین باید به کنجکاوی ذاتی خودم هم اشاره کنم. من همواره در صدد پاسخ دادن به پرسشهایی کامپیوتری بودم؛ پرسشهایی مانند: «چطور یک موسیقی در کامپیوتر ما پخش میشود؟» «فایلهای مختلف چگونه در کنار هم قرار میگیرند؟» و… روی هم رفته، پروسه تدریجی با حضور آدمهای کاربلد به علاوه کنجکاوی شخصی مرا به این سمت و سو هدایت کرد.
-اولین قدمی که برای یادگیری برنامه نویسی برداشتید چه بود؟
اولین چیزی که باید میدانستم این بود که آیا اصلاً امکان برنامه نویسی برای نابینایان فراهم است یا نه؟ آنچه این سؤال را بیشتر در ذهن من پررنگ میکرد یکی این بود که اکثر نابینایانی که وارد این حوزه شده بودند یا دانشجوی رشته کامپیوتر بودند یا پیش از نابینایی پایه کار برنامه نویسی را آموخته بودند. از طرف دیگر، توضیحات فیلمهای برنامه نویسی موجود به کار نابینایان نمیآمد. به عنوان مثال: در فیلم گفته میشد که این قسمت مشخص از صفحه باید کیلیک شود.
میتوانم بگویم: پاسخ پرسش خود را در سایت گوشکن و آموزشهایی که کسانی مانند محمد میرقاسمی ضبط میکردند یافتم. کاری که میکردم این بود که با دریافت آموزشهای برنامه نویسی در سایت گوشکن و انجام تکالیفی که در آنها خواسته میشد قدم اول در یادگیری برنامه نویسی را برداشتم. باید بگویم که از جناب آقای جواد حسینی نیز مساعدت بسیاری گرفتم. لازم به ذکر است: این اتفاقات وقتی افتاد که من ترم دوم دانشگاه خود را پشت سر میگذاشتم این موضوع را از آن جهت میگویم که بر پروسه کار خود تأکید کرده باشم.
-با توجه به اینکه شما مسیر زندگی خود را از علوم انسانی به سمت برنامه نویسی تغییر دادید، چه چیزهایی بیش از پرسیدن از دیگران برای شما مفید و مؤثر واقع میشد؟
من وقتی با آقای حسینی آشنا شدم و مدتی با ایشان در این زمینه فعالیت کردم؛ به وسیله ایشان با آقای خدایاری مرتبط شدم و از ایشان خواستم کلاسهای بیشتری برای من بگذارند. در طی این کلاسها و کارهایی که خودم برای ارتقای برنامه نویسی انجام میدادم به یک چالش دیگر برخوردم. رابطه برنامه نویسی و زبان انگلیسی: با وجود اینکه OCR توانسته است برخی از مشکلات مطالعاتی نابینایان را حل کند؛ اما کنار هم قرار گرفتن دو زبان انگلیسی و فارسی در یک متن باعث بروز مشکلات فراوانی میشود که کار مطالعه کتابهای فارسی برنامه نویسی را دشوار میکند. من زبان انگلیسی را در حد متوسط میدانستم. به این موضوع برخوردم که امکان مطالعه کتب فارسی برنامه نویسی برایم به شکل صحیحی مهیا نبود. به همین سبب یک توفیق اجباری باعث شد تا من سطح زبان خود را ارتقا دهم.
میخواهم دوباره تأکید کنم که فرآیند یادگیری من ادامه دار بوده و هست و این نگاه فرآیندی در همه مراحل کار برنامه نویسی من ادامه داشت. من وقتی سال اول دوره کارشناسی ارشد خود را آغاز کردم به این نتیجه رسیدم که میتوانم با ارائه یک رزومه کاری به شرکتهای برنامه نویسی وارد بازار کار بشوم. اینجا میخواهم به دوستان عزیزم توصیه کنم که ریسکپذیر باشند اما از روی جوگیری و هیجان وارد کاری نشوند و حوزهای که میخواهند در آن مشغول باشند را به درستی سبکسنگین کنند و از مخاطرات جدی کار خود هراسی به دل راه ندهند.
-شما به چه مرحلهای از کار برنامه نویسی رسیده بودید که تصور کردید میتوانید رزومه کاری داشته باشید و به دنبال کار بگردید؟
باید بگویم: قدم اول من برای کاریابی این بود که به اصرار یکی از دوستان که در رشته مشاوره شغلی تحصیل میکرد، یک رزومه انگلیسی تهیه کردم و در آن تمام کارهایی که انجام داده بودم را به اختصار شرح دادم. از آن موقع میکوشیدم تمام سایتهای کاریابی را رصد کنم و بر اساس تواناییهایی که دارم برای شرکتهای برنامه نویسی رزومه ارسال کنم. با رصد مستمر خود به این نتیجه رسیدم که چه مهارتهایی بیشتر نیاز جامعه هدف من است. همچنین پس از رصد کامل اوضاع و مشورت با خبرگان نابینای این کار، به این نتیجه رسیدم که رزومه خود را برای کسانی ارسال کنم که سابقه کار کمتری از کارجویان طلب میکنند؛ عدم دقت به این نکته میتوانست تأثیر بدی روی جامعه برنامه نویسی نسبت به نابینایان داشته باشد.
-آیا برای کسانی که در حال نوشتن رزومه کاری برای برنامه نویسی هستند و مانند شما آسیب دیده بینایی هستند توصیهای دارید؟
از اینکه از شما خواسته میشود در حد بیل گیتس یا استیو جابز توانایی و مهارت داشته باشید نترسید؛ اما اگر فاقد مهارت خاصی هستید آن را در لیست کارهایی که میتوانید انجام دهید ذکر نکنید.
-برایمان از اولین باری بگویید که رزومه شما پذیرفته شد و وارد بازار کار شدید؟
اتفاقاً اولین باری که رزومه من پذیرفته شد، نتوانستم کار خود را آغاز کنم. اولین ایمیل پذیرش رزومه خود را در میان یکی از کلاسهای دانشگاه دریافت کردم. میتوانید تصور کنید با چه شوق و شوری کلاس را ترک کردم و آماده مصاحبه شدم. وقتی با سختی فراوان به محل مصاحبه رسیدم، به خاطر نابینایی با برخوردی سرد مواجه شدم و فهمیدم که نمیتوانم در آنجا مشغول به کار شوم. لازم به ذکر است این اتفاق پیش از همه گیری کرونا برای من افتاد.
-به نظر میرسد عدم پذیرش به خاطر نابینایی از رایجترین تجارب ما نابیناها در تمام مشاغل به حساب میآید. آیا تمام مصاحبههای تو همین ویژگی را داشت یا تجربه انواع دیگر مصاحبهها را نیز داری؟
من به دلیل نابینایی، نوآموزی، و تفاوت در منحنی آموزشی مجبور به مصاحبههای زیادی شدم. در این مصاحبهها انواع برخوردهای نامتعارف نیز با من شد؛ به عنوان مثال در یکی از مصاحبهها من نتوانستم در خروجی را پیدا کنم و با مشقت فراوان محل مصاحبه را ترک کردم. نمیتوانم بگویم این برخوردها موجب ناراحتی من نمیشد؛ اما به اصطلاح خود را به بیخیالی زدم تا بتوانم در چنین شرایطی کار مناسب خود را پیدا کنم.
با شیوع کرونا و رواج مصاحبههای از راه دور، این فرصت برای من فراهم شد تا پیش از دیده شدن نابینایی بتوانم در باره مسائل فنی کار صحبت کنم. اینجا بود که من عملاً اکثر مصاحبههای فنی را با موفقیت پشت سر میگذاشتم و در پایان مقداری راجع به نحوه کار یک نابینا با کامپیوتر تبادل نظر میکردم. من نیز نمیخواستم در هر موقعیتی مشغول به کار باشم و مثلاً مواردی از قبیل بیمه و تداوم در انجام کار برایم اهمیت زیادی داشت.
دو نکته هم به نظرم میرسد که بیان آنها به هیچ وجه خالی از لطف نیست:
اول از تمام کسانی که میخواهند کار کامپیوتری انجام دهند میخواهم حتماً لپتاپ و نمونه کار خود را همراه داشته باشند تا بتوانند به هر شکلی که میشود کار خود را به طرف مقابل نشان دهند. دوم اینکه: بعدها فهمیدم بیشتر کسانی که من با آنها مصاحبه از راه دور داشتم و از پذیرش من سر باز نزدند، با مقوله نابینایی ناآشنا نبودند. آنها دورادور با نابینایانی آشنا بودند که تأثیر مثبتی روی اطرافیانشان ایجاد کردند. از همینجا میتوان به اهمیت تأثیر مثبت ما نابینایان در جامعه تأکید فراوان کرد.
-با توجه به سابقهای که در این کار پیدا کردهاید، آیا به نابینایان ورود به آن را توصیه میکنید؟
به نظر من، اینکه کسی بخواهد وارد کاری بشود، کاملاً به علاقه او بستگی دارد. من حتی فکر میکنم اگر کسی وارد حوزهای بشود که به اصطلاح پولساز نیست؛ میتواند با خلاقیتی که از علاقه ناشی میشود، به درآمد بالایی دست یابد. به عبارت دیگر، آدم یک بار بیشتر زندگی نمیکند و در این یک بار حق دارد آنچه را دوست دارد امتحان کند. در رشته ما شرایط متفاوتی وجود دارد. به فرض اگر کسی میخواهد از دوره دانشآموزی وارد این کار بشود و رشته کامپیوتر را برای ادامه تحصیل برگزیند، من کمک خاصی نمیتوانم به او بکنم؛ زیرا خودم این مسیر را نرفتم. به نظر میرسد مواجهه نابینایان با مسائل عمیق ریاضی که میشود گفت لازمه کار رشته کامپیوتر است، معضلی جدی باشد که البته مشورت با افرادی که از این طریق وارد کار شدهاند از هر چیز دیگر مفیدتر است. اما میخواهم بگویم در پایان، خود شما هستید که تصمیم میگیرید کدام کار را انجام دهید. به صحبتهای کسانی که از بیرون به قضیه نگاه میکنند، چندان توجه نکنید؛ زیرا آنان بسیاری از مسائل و شرایط را به طور واقعی نمیدانند. اگر مثل من قصد دارید از حوزهای دیگر وارد این کار شوید، توصیه میکنم آن را امتحان کنید ولی تمام تخم مرغهایتان را در این سبد نریزید و پیش از حضور جدی در این کار، تمام جوانب و تواناییهای خود را بسنجید.
از منظر یک برنامه نویس نابینا، توصیه میکنم اگر به این کار علاقه مند شدید، آن را امتحان کنید؛ اما توجه داشته باشید که چه زمینههای کاری در این رشته وجود دارد که نابینایان توان ورود به آنها را دارند. همچنین حتماً باید به این موضوع واقف باشید که بسیاری از ابزارهایی که شما باید از آنها استفاده کنید دسترسپذیر نیستند. شما یا باید تلاش کنید ارتباط مستمر با سازندگان ابزارهای غیردسترسپذیر برقرار کنید و از آنها بخواهید که کار شما را تسهیل کنند، یا جایگزین مناسبی برای ابزار مورد نظر پیدا کنید. این را هم باید در نظر داشته باشید که ممکن است شما در مواردی نسبت به همکاران بینای خود کندتر باشید یا نهاد یا سازمان خاصی به هر دلیلی به شما اعتماد کافی را نداشته باشد. اینها مسائل مهمی هستند که یک برنامه نویس نابینا حتماً در کار با آنها مواجه میشود.
-مقداری در باره موانع پیش روی کار صحبت کردید. اگر مقدور باشد میخواهم در باره آنها بیشتر صحبت کنید؛ زیرا تصور میکنم لازم است مخاطبین علاقه مند ما در این باره بیشتر بدانند.
یکی از مسائلی که همواره در این رشته مطرح است این است که بر خلاف بسیاری از رشتهها که شما پس از آموزش بیشتر به کسب تجربه میپردازید؛ آموزش هیچوقت از کار برنامه نویسی جدا نمیشود. همیشه این امکان وجود دارد که یک فناوری تازه وارد کار شود و آنچه شما آموختهاید دیگر در بازار کار کارایی نداشته باشد؛ بنا بر این، شما نمیتوانید به آموختههای پیشین خود تکیه کنید. این موضوع زمانی برای ما نابینایان مانع به حساب میآید که لزوماً وقتی تکنولوژی جدید ارائه میشوند؛ سازندگان آنها به فکر دسترسپذیر کردن نمیافتند و تازه کار ما برای توضیح چگونگی دسترسپذیری برای آنها آغاز میشود.
از دیگر مسائلی که ما با آن مواجهیم این است که در برخی مواقع ما از همکاران بینای خود کندتر عمل میکنیم. به عنوان مثال: وقتی با یک نمودار مواجه میشویم، یک برنامه نویس بینا به راحتی با یک نگاه میتواند چند و چون کار را ملاحظه کند؛ اما ما، به شرط دسترسپذیر بودن نمودار،
باید خانه به خانه و سطر به سطر آن را ببینیم. البته در برخی موارد هم ما از همکاران خود سریعتر عمل میکنیم. برای نمونه زمانی که با یک مجموعه بلند از کد سر و کار داریم، حافظه خوب ما نابینایان به کمک میآید و باعث میشود خیلی زودتر از سایرین بتوانیم به چیزی که میخواهیم دسترسی داشته باشیم.
یکی دیگر از موانعی که در راه ما وجود دارد، دیدگاه همکاران یا رؤسای ما نسبت به برنامه نویسان نابیناست. چنانکه پیشتر گفتم: من توان این را ندارم که نگاه همه را نسبت به خودم به شکل مثبتی تغییر دهم؛ اما میتوانم با ارائه کاری صحیح نگرش درستی در ذهن سایرین نسبت به خودم ایجاد کنم. این منوط بر این است که کسی بخواهد نگرش خود را عوض کند و اگر چنین نباشد از دست هیچ کس کار خاصی بر نمیآید.
-شما در بخش دیگری از این مصاحبه به بحث آشنایی با زبان انگلیسی اشاره کوچکی کردید؛ امکان دارد بیشتر توضیح دهید که یک برنامه نویس نابینا چقدر باید با زبان انگلیسی مأنوس باشد؟
به این پرسش میتوان از دو منظر نگاه کرد: از طرفی یکی از الزامات هر برنامه نویسی این است که با همکاران خود در ارتباط باشد. بدین منظور آشنایی با زبان عمومی الزامی به نظر میرسد. اما از سوی دیگر، زبان برنامه نویسی، مانند سایر علوم، دارای فرهنگ لغات و اصطلاحات خاص خود است. این موضوع باعث میشود که با خواندن چند کتاب که در آنها اصطلاحات برنامه نویسی به درستی به کار رفتهاند، خوانندگان به این توانایی برسند که فهم صحیحی از کتب برنامه نویسی به زبان انگلیسی به دست بیاورند. من شخصاً اگر کتاب ترجمه شده توسط یک غیر برنامه نویس را در اختیار داشته باشم، نمیتوانم به آن اعتماد کنم و خواندن آن را هم به کسی توصیه نمیکنم.
-آیا در حوزه برنامه نویسی، مانند بسیاری از رشتههای تحصیلی برای نابینایان مشکل دسترسی به منابع وجود دارد؟
اگر کسی بتواند از ابزارها به درستی استفاده کند و در حدی که پیشتر گفتم زبان انگلیسی بداند، این مشکل زیاد برای او پیش نمیآید. مشکل در دسترسی به کتابهای فارسی و دیدن فیلمهای برنامه نویسی است که البته با انتشار کدهای منابع در سایتهای مخصوص خود، این مشکل کمتر حس میشود. لازم به ذکر است که مسئله عدم درک ویدیو و کتاب از نظر من بیشتر برای کسانی پیش میآید که تازه وارد این حوزه شدهاند.
-آیا به تازه کارها توصیه خاصی برای آغاز کارشان دارید؟
به کسانی که میخواهند وارد این کار بشوند توصیه میکنم ابتدا منابع فارسی و معلمین مجرب را مد نظر داشته باشند؛ اما خود را به منابع فارسی محدود نکنند و همزمان با یادگیری برنامه نویسی آموزش زبان خود را آغاز کنند.
-به تازه کارها اشاره کردید: آیا این کار را باید از زمان مشخصی کلید زد یا برنامه نویسی خیلی مقید به سن و سال نیست؟
من چند وقت پیش شنیدم که یک خانم ۹۵ ساله موفق به ساختن اپ خود شده است؛ از طرف دیگر میشود کسانی مانند سازنده لینوکس را معرفی کرد که از سن ۱۱ سالگی پا به عرصه برنامه نویسی گذاشته است. من فکر میکنم سن آغاز برنامه نویسی زمانی است که شما این علاقه را در خود میبینید که وارد این رشته بشوید.
-با توجه به حضور شما در یکی از رشتههای علوم انسانی و تغییر کارتان به سمت برنامه نویسی، آیا تفاوتی در نحوه اندیشیدن در این دو حیطه به نظر شما میرسد؟
متأسفانه در کشور ما علوم انسانی به مجموعهای از محفوظات خلاصه شده است که شما میتوانید با به خاطر سپردن برخی چیزها، نمرات خوبی کسب کنید| اما چنین چیزی اصلاً و ابداً در رشته برنامه نویسی امکان ندارد. شما باید بتوانید گام به گام و مرحله به مرحله پیش بروید و کارتان به هیچ وجه با حفظ کردن پیش نمیرود.
-اولین درآمد شما از برنامه نویسی چقدر بود؟
همانطور که پیشتر گفتم: من باید دنبال تجربههایی میبودم که از من سابقه کار زیادی نمیخواستند. به همین دلیل درآمد اولیه من بیشتر مصوب وزارت کار بود.
-با توجه به اینکه زمان مصاحبه ما محدود است و شاید مخاطبان ما بخواهند از تجربههای تو بیشتر استفاده کنند، آیا جایی هست که بتوانند مبسوطتر با تو آشنا شوند؟
من بر روی سایت گوشکن مجموعه پستی با عنوان «اولین شغل» منتشر کردهام که دوستان میتوانند آنچه اینجا من در این مصاحبه مختصر بیان کردم را بیشتر ببینند.
-با تشکر از شما که ما را در این مصاحبه همراهی کردید اگر سخنی با مخاطبین مانا دارید بیان کنید.
امیدوارم صحبتهای من توانسته باشد کمک کوچکی به کسانی که میخواهند وارد این رشته شوند کند. توصیه میکنم کاری را که دوست دارید انجام دهید ولی از کسی تقلید نکنید. من به این اعتقاد ندارم کسی استعداد یادگیری کامپیوتر و برنامه نویسی را ندارد. جمله معروفی هست که: اگر کامپیوتر را به تعدادی میمون آموزش دهند، بالاخره یکی از آنها توانایی یادگیری آن را به دست میآورد. به عبارت دیگر: همه انسانها این قابلیت را دارند که بتوانند وارد این حوزه بشوند. کامپیوترها یک فرق جالب با انسانها دارند و آن هم این است که میتوانند به راحتی خطاهای دیگران را نادیده بگیرند. این شاید درسی باشد که ما نسانها بتوانیم از ساختههای خودمان دریافت کنیم.
در ادامه میتوانید فایل صوتی این مصاحبه را بشنوید.