زهرا همت: روانشناس و آموزگار آموزش و پرورش استثنایی شهر تهران
بر اساس مقالهای از آریل میشل سیلورمن، ادوارد سی بل، ۲۰۱۸، فدراسیون ملی نابینایان امریکا
روگردانی از بریل به عنوان ابزار اصلی خواندن و نوشتن در بین نابینایان، بسیار قابل توجه است. بر اساس پژوهشهای انجام شده در سال ۲۰۱۰ تنها ۱۲ درصد از نابینایان میتوانستند بریل بخوانند در حالی که این میزان در دهه ۱۹۶۰ میلادی، ۵۰ درصد بوده است. یک بررسی در سال ۲۰۱۵ نیز نشان داده است که تنها ۹ درصد از دانشآموزان پایه دوازدهم از خط بریل به عنوان ابزار خواندن و نوشتن استفاده میکنند و افرادی که در بدو تولد نابینا نبودهاند بیشتر ترجیح میدهند به جای بریل از فنآوریهای گویا و محتوای ضبط شده استفاده کنند. همچنین پژوهشهای بسیار دیگری نیز در زمینه استفاده از خط بریل توسط نابینایان انجام شده است که همگی نشاندهنده کاهش میزان آشنایی و استفاده از بریل و در نتیجه نگاه منفی جامعه به خط بریل هستند و فدراسیون ملی نابینایان در سال ۲۰۰۹ از این شرایط به عنوان بحران سواد بریل یاد کرده است.
متخصصان آموزش نابینایان معتقدند که ابزار مناسب خواندن و نوشتن برای افراد نابینا از فردی به فرد دیگر متفاوت است و حتی ممکن است برای برخی افراد، خط چاپی مناسبتر از خط بریل باشد. برای این که چنین تصمیماتی به صورت علمی و آگاهانه گرفته شود، انجام پژوهشی در زمینه آثار استفاده و عدم استفاده از خط بریل ضروری است.
در پژوهشی که بر روی دانشآموزان پایههای نهم تا دوازدهم انجام شده است؛ ۴ گروه ۱۵ نفره و در مجموع ۶۰ نفر، مورد مطالعه قرار گرفتند. گروه اول شامل دانشآموزان نابینا بود که در دوره ابتدایی حداقل ۴ تا ۵ جلسه در هفته، آموزش به خط بریل را دریافت کرده بودند؛ گروه دوم شامل نابینایانی بود که در دوره ابتدایی حداقل ۲ تا ۳ جلسه در هفته، آموزش بریل داشتند؛ گروه سوم متشکل از افراد نابینا بود که در دوره ابتدایی آموزش بریل ندیده بودند و گروه چهارم متشکل از نوجوانان بینا بود که در دوره ابتدایی، خط چاپی معمول را یاد گرفته بودند. نتایج این پژوهش نشان داده است که افراد نابینایی که در دوره ابتدایی، آموزش بریل کامل دیده بودند؛ یعنی ۴ یا ۵ جلسه در هفته، خط بریل را آموزش دیده بودند، از نظر پیشرفت و موفقیت تحصیلی، همانند گروه دانشآموزان بینا بودند؛ در حالی که دانشآموزانی که تا حدی خط بریل را آموخته بودند و یا هیچ آموزشی ندیده بودند به طور معناداری در مقایسه با همسالان بینا و یا همسالان نابینایی که خط بریل را به میزان کافی آموخته بودند، عملکرد ضعیفی داشتند.
پژوهش دیگری نیز از طریق مصاحبه با حدود ۱۰۰۰ نفر نابینای بزرگسال امریکایی در سال ۲۰۱۳ نشان داد که افرادی که از کودکی به طور کامل از خط بریل استفاده کرده بودند، در زمینه اشتغال و کسب درآمد، به طور محسوسی موفقتر از افرادی بودند که از بریل استفاده نمیکردند.
اما پژوهشهای قبلی به مطالعه ارتباط بین سواد بریل و بهزیستی روانی که موجب بهبود کیفیت زندگی افراد است در بین نابینایان نپرداختهاند. تا این که در سال ۲۰۱۳ نتایج یک پژوهش کیفی نشان داد که افراد نابینایی که از کودکی از خط بریل استفاده کردهاند، آن را عامل مهمی در خودپنداره مثبت، عزت نفس و پذیرش نابینایی خود توصیف کردهاند و افراد نابینایی هم که در بزرگسالی با خط بریل آشنا شده بودند؛ اظهار داشتند که پس از آشنایی با بریل، احساس پذیرش نابینایی و استقلال بیشتری در آنها ایجاد شده است.
با توجه به پژوهشهای انجام شده در گروههای مختلف معلولیت، میدانیم که پذیرش شرایط و رشد هویت با نگرش مثبت نسبت به آن با بهزیستی روانی که مشتمل بر رضایت از زندگی و عزت نفس است ارتباط مثبت معناداری دارد. بنابراین به این فرضیه میرسیم که آموزش زودهنگام خط بریل با بهزیستی روانی در ارتباط است.
برای بررسی این فرضیه، مطالعه زمینهیابی روی ۳ گروه از افراد نابینا انجام شد. گروه اول شامل افرادی بود که در دوره ابتدایی در مدرسه، خط بریل را آموخته و به عنوان ابزار اصلی خواندن و نوشتن استفاده میکردند گروه دوم متشکل از افراد نابینایی بود که در نوجوانی و یا سنین بالاتر، خط بریل را آموخته بودند ولی بیشتر از منابع صوتی و فنآوریهای گویا استفاده میکردند و گروه سوم شامل افراد نابینایی بود که هیچ آشنایی با خط بریل نداشتند. این گروهها از نظر رضایت از زندگی، عزت نفس و رضایت شغلی مورد بررسی قرار گرفتند. در ابتدا این فرضیه در نظر گرفته شد که افراد گروه اول که از کودکی از بریل استفاده کرده بودند در مقایسه با دو گروه دیگر، بهزیستی روانی بالاتری دارند و در مرحله بعد به این فرضیه رسیدیم که افرادی که در نوجوانی با بریل آشنا شده بودند در مقایسه با گروهی که بریل را نیاموخته بودند، بهزیستی روانی بالاتری دارند.
برای آزمون این فرضیهها ۴۴۳ فرد نابینای بین سنین ۱۸ تا ۶۴ سال، شامل ۲۶۶ زن و ۱۶۸ مرد و ۹ نفر که جنسیت را تعیین نکرده بودند، به صورت آنلاین به تکمیل پرسشنامهها پرداختند.
نتایج حاصل از زمینهیابی، مهر تأییدی بر فرضیههای پژوهش بود. به این صورت که افرادی که از دوره ابتدایی تحصیلی با خط بریل آشنا شده بودند نمرات بالاتری در بهزیستی روانی کسب کردند و همچنین بهزیستی روانی افرادی که در نوجوانی اندکی با خط بریل آشنا شده بودند در مقایسه با افرادی که اصلا بریل نیاموخته بودند بالاتر بود. این پژوهش همچنین نشان داد که آمار اشتغال در افرادی که از خط بریل به عنوان سیستمی برای خواندن و نوشتن استفاده میکردند، چه افرادی که از ابتدا بریل آموخته بودند و چه افرادی که در نوجوانی با بریل آشنا شده بودند، در مقایسه با افرادی که بریل نمیدانستند به طور معناداری بالاتر بود.
نتایج این پژوهش نشاندهنده ضرورت آموزش بریل به نوجوانان و بزرگسالانی است که در کودکی این خط را نیاموختهاند و همچنین اثبات میکند که آموزش خط بریل باید در مرکز برنامههای توانبخشی افرادی که در بزرگسالی بینایی خود را از دست دادهاند قرار گیرد.
با وجود محاسن آشکار خط بریل، آموزش این خط به نابینایان رو به افول است و به نظر میرسد که نظام آموزش به نابینایان نیازمند بازنگری و اصلاح است. همچنین نویسنده با توجه به نتایج مطالعات گوناگون معتقد است که نگاه آموزگاران به خط بریل، در موارد بسیاری تعیین میکند که چه نوع آموزشی را برای دانشآموزان فراهم کنند. بنابراین پیشنهاد میکند که دانشکدهها هنگام آموزش و آمادهسازی معلمان برای کار با دانشآموزان نابینا، راهکارهایی جهت ایجاد نگرش مثبت نسبت به خط بریل در نظر بگیرند.