شماره ۳- اسفند
۱۳۹۹
صاحب امتیاز:
انجمن
نابینایان
ایران
حامی مالی:
بانک مسکن
مدیرمسئول:
امیر سرمدی
سردبیر: امید
هاشمی
فهرست
مطالب
از
تهران تا کالیفرنیا،
تفاوت میان
نمایشگاههای
ما و آنها
مشروح
اقدامات و
فعالیتهای
انجمن: اسفند
۱۳۹۹
تلخ و شیرینهای
دنیای کمبینایی
در روایت آن
ورِ آبیها
دیدار
نوروزی با
دخترک اطلس
پوش پامیر
(بخش یکم)
تجربیات
والدین نابینا
از ورود به دنیای
خردسالان
سلامت
روان در
افراد آسیبدیده
بینایی در
مقایسه با
افراد فاقد
آسیب بینایی: یک
فراتحلیل
دیدار
نوروزی با
دخترک اطلس
پوش پامیر
(بخش دوم)
تازههای
چشمپزشکی و
پرسش و پاسخی
درباره بیماریهای
شبکیه
یادداشت میهمان:
آب مروارید و آب چشم
دیدار
نوروزی با
دخترک اطلس
پوش پامیر
(بخش سوم)
حکایت
دختر جوان
نابینا و گیاهان
دارویی و یازده
کتاب دیگر در
تازههای
کتاب
جادوی
اصوات در بازی
اندرویدی آدیو
ویزاردز
یادداشت
میهمان: آبله بیماری
حاد ویروسی و
علت نابینایی
و کمبینایی
چرا افزایش
مستمری به
صلاح
مملکتمان نیست
از تهران
تا
کالیفرنیا،
تفاوت میان
نمایشگاههای
ما و آنها
امیر
سرمدی: فعال
رسانهای
نمایشگاه
تجهیزات
توانبخشی
معلولان سیاسیوان
(CSUN) آمریکا
امسال هم
پرشور و به
علت شیوع
کرونا به صورت
آنلاین
برگزار شد.
باید از کرونا
ممنون باشیم
که با همه
گرفتاریهایی
که برایمان
درست کرده در
موقعیتهایی
امتیازاتی را
هم برایمان به
وجود آورده است.
یکی از این
امتیازات، برخط
شدن بعضی
رویدادهای
مهم است که
همه ساله گوشه
گوشه دنیا
برگزار میشده
و برای ما حکم
خرمای نخیل را
داشته. چه، حالا
توانستهایم
به مدد آنلاین
برگزار شدن
این رویدادها،
ما هم بهرهای
از آنها
ببریم. سی و
ششمین دوره
نمایشگاه سالانه
فناوریهای
کمکتوانبخشی
دانشگاه
ایالتی
کالیفرنیای
آمریکا موسوم
به «سی اس یو ان
از جمله این
رویدادها
است که ششم تا
چهاردهم مارس
سال جاری
برگزار شد.
این نمایشگاه
از ششم ماه
مارس با ارائه
کنفرانسهای
آنلاین آغاز
شد. در ادامه
هم شرکتهای
مختلف دنیا
آخرین دستآوردهای
تجهیزات کمکتوانبخشی
خود را به
معرض نمایش
گذاشتند. نکته
جالب توجه
آنکه امکانی
در نظر گرفته
شده بود تا با
ثبتنام در
این
نمایشگاه،
بتوان به صورت
مجازی از غرفههای
آن دیدن کرد و
با مدیران
شرکتها در
ساعات مشخص
شده، به صورت
صوتی، چَت
متنی یا به
صورت تصویری
به گفتوگو
پرداخت.
به
همین بهانه،
در این
یادداشت قصد
دارم به ارائه
نکاتی کوتاه
از برگزاری
نمایشگاههای
تجهیزات
توانبخشی در
کشورمان
بپردازم. در
این نوشتار،
نقاط ضعف و
قوت، کمبودهای
موجود و اهداف
برپایی این
نمایشگاهها
با سایر نقاط
دنیا به ویژه
رویداد جهانی CSUN را مقایسه
خواهم کرد و
در پایان این
یادداشت هم به
تکنولوژیهای
عرضه شده در CSUN
2020 و خبرهای
داغ از این
نمایشگاه در
سال 2021 که همین 6
روز پیش به
پایان رسید،
نگاهی خواهم
انداخت.
نمایشگاههای
تکراری
اساساً
شاید مقایسه
یک سری
زیرساختها
در کشور ما با
ینگه دنیا
قابل قیاس
نباشد، اما
متأسفانه در
ایران
استانداردهای
حداقلی هم در
زمینه
برگزاری
نمایشگاههای
معلولان
رعایت نمیشود.
در کشور ما از
سال 1394 تا 1398، پنج
سال پیاپی نمایشگاهی
تحت عنوان
نمایشگاه بینالمللی
تخصصی
تجهیزات و خدمات
توانبخشی
معلولان و
جانبازان
برگزار شده
است. این
نمایشگاه که
فقط نام بینالمللی
را یدک میکشد،
علیالظاهر
باید ارائهدهنده
آخرین فناوریها
و جدیدترین
تکنولوژیهای
روز دنیا
در حوزهی
تجهیزات
توانبخشی
معلولان باشد
و بهعنوان
موتور پیشبرنده
تولیدکنندگان
این لوازم به
شمار آید، هر
ساله درست به
برازندگی نام
خود، کاملاً
نمایشگاهی و
از سر رفع
تکلیف برگزار
میشود.
دست آخر هم
مسئولان
دستگاههای
متولی، نه به
عدم قدرت خرید
جامعه هدف توجهی
میکنند
و نه تمهیدی
برای حمایت از
معلولان برای استفاده
بهینه از
نمایشگاه میاندیشند.
امسال هم که
با شیوع
کرونا،
مسئولان
برگزارکننده
قید ظرفیت
فضای مجازی را
زدند و بسان
کارهای
غیر ضرور،
ششمین دورهی
نمایشگاه را
تعطیل کردند.
آینده
تکنولوژی های
معلولان، در
نمایشگاهها رقم
میخورد
در
نمایشگاهی
مثل CSUN، شرکتها
از محصولاتی
رونمایی میکنند
که معرف آیندهی
تکنولوژیهای
ویژه معلولان
است. در واقع،
اگر بخواهیم به
چشماندازی
از تجهیزات
کمکتوانبخشی
معلولان در
سالهای آتی
نگاهی
بیندازیم، آن
را باید در
همین نمایشگاههایی
مثل CSUN جستوجو
کنیم. این در
حالی است که
در نمایشگاههای
ما نه خبری از
آینده نگری و
افقهای جدید
است و پروژههای
فناورانه
آنقدر اندک
هستند که باید
با فانوس در
تاریکی
دنبالشان گشت.
چه آنکه در
تمام این پنج
دوره اخیر،
تنها برجسته
نگار هوشمند شرکت
پکتوس، نرمافزار
پول شناس خانه
نور ایرانیان
بصیر و چاپگر
بریل دارکوب و
تیزکوب شرکت
سفیر ثریا جز
محصولات
انگشتشمار
حوزه فناوری
در بخش
نابینایان
بودند که در
نمایشگاه
تجهیزات
توانبخشی
معلولان از این
محصولات
رونمایی شد و
بعد هم به
عنوان یک محصول
قابل عرضه،
روانه بازار
شدند. به غیر
از موارد فوق،
بقیه شرکتهای
حاضر در
نمایشگاه یا
محصولات
وارداتی تولیدی
سایر کشورها
را به معرض
نمایش گذاشته
بودند یا
ابزارها و
بازیهای
تکراری.
برگزاری
کنفرانس های
جذاب در حاشیه
نمایشگاه
نکته
مهم دیگری که
باید به آن
اشاره کنم،
برگزاری
کنفرانسها و
معرفی مقالات
پژوهشی در
ارتباط با
معلولان در
حاشیه
نمایشگاهی
همچون سیاسیوان
است.
برای
مثال، امسال
در این
نمایشگاه، در
خصوص موضوعات
جالبی از
جمله: بلایای
عمومی و افراد
دارای
معلولیت و
تأثیر امنیت
ملی بر زندگی
معلولان
کنفرانسهای
خوبی برگزار
شد. اما مراسم
افتتاحیه
نمایشگاهها
در کشور ما،
صرفاً با
سخنرانیهای
تکراری معاون
یا رئیس سازمان
بهزیستی و
آموزش و پرورش
استثنایی یا ارائه
آمار و ارقام
پوشالی
برگزار میشود.
نمایشگاهی
به کام شرکت ها
اساساً
نمایشگاه
تجهیزات
توانبخشی در
کشور ما، به
جای آنکه
دستاورد
مشخصی برای
اعضای جامعه
هدف داشته
باشد، محلی
برای جلب نظر
کارشناسان
بهزیستی یا سایر
نهادها برای
فروش محصولات
شرکتهای
حاضر در
نمایشگاه است.
همان هم البته
عمدتاً محقق
نمیشود. چرا
که اولاً بخشی
از کارشناسان
سازمان بهزیستی
در آن حاضر
نمیشوند و آن
بخشی هم که در
نمایشگاه
حضور پیدا میکنند،
یا از روی رفع
تکلیف است یا
موارد دیگری
به جز نگاه
تخصصی.
کارشناسان
نهادهای
حمایتی به
نمایشگاههایی
از این دست،
به چشم یک
تفریح و
سرگرمی نگاه
میکنند تا یک
دغدغه شغلی و
کارشناسی. در
همه ادوار
نمایشگاه که
حاضر بودم،
کمتر
کارشناسانی را
دیدم که
خواهان توضیح
جزئیات کامل
درباره محصولات
باشند. تنها
دو سه دقیقه
گوش میکنند،
سری تکان میدهند
و عبور میکنند.
بدون اینکه
متوجه شوند
محصولات
ارائه شده
برای رفع کدام
یک از نیازهای
تخصصی
معلولان است.
استقبال
از ایده های
برتر
فناورانه
در
نمایشگاهی
مثل سیاسیوان،
در حاشیه
کنفرانسها،
از افراد صاحب
نظر دعوت میکنند
تا در ارتباط
با نیازهای
تجهیزاتی
معلولان،
ایدههای نو
بدهند. برای
مثال، در سال
گذشته و همزمان
با برگزاری سی
و پنجمین دوره
نمایشگاه سیاسیوان،
کمپانی «اسمیت
کِتِلوِل»، [1]به
عنوان یک
مؤسسه
تحقیقاتی،
پروژهای به
نام «اودیوم» [2]را
معرفی کرد تا
با کمک راهنماهای
شنیداری،
شناسایی محیطهای
در بسته نظیر
اتاقها یا
ساختمانها
را برای
نابینایان
تسهیل کند. این
ابزار در واقع
متشکل از یک
اپلیکیشن
مبتنی بر وب
بود که به کمک
نشانههای سهبُعدی
صوتی و برخی
دیگر از علائم
واقعیت مجازی،
سعی داشت فضاهای
مختلف را برای
نابینایان
شبیهسازی
کند و مختصات
ساختمانها
را به آنها
بیاموزد. به
کمک این
برنامه نابینایان
میتوانستند
به شکل مجازی،
تمام قسمتهای
یک ساختمان را
واکاوی کنند.
در حالی که در نمایشگاه
تجهیزات
توانبخشی در
کشور ما، هیچ
بخشی برای
معرفی ایده های
فناورانه
وجود ندارد که
می تواند در
دوره های بعدی
نمایشگاه
اضافه شود.
پیوند
دانشگاه با
شرکت
های
تولیدی
پیوند
دانشگاه با
شرکتهای
تولید کننده
تجهیزات
توانبخشی،
یکی دیگر از
موضوعات حائز
اهمیتی است که
در نمایشگاهی
مثل سیاسیوان شاهد آن
هستیم.
برگزاری
بزرگترین
رویداد جهانی
تجهیزات
توانبخشی
توسط یکی از
دانشگاههای
معتبر
آمریکا، گواه
این مدعا است.
در آمریکا
دانشگاه
ایالتی
کالیفرنیا با
همکاری شرکتها
نمایشگاه
برگزار میکند،
این در حالی
است که دانشگاههای
ما هیچ ارتباط
مستقیمی با
شرکتهای
تولید کننده
ندارند. پیوند
دانشگاه با این
شرکتها و
بهرهگیری از
ظرفیت نخبگان
دانشگاهی، بیتردید
باعث افزایش
تولید
تجهیزات مورد
نیاز معلولان
و بهبود کیفیت
محصولات
خواهد شد.
نبود
زیرساختهای
مناسب در
نمایشگاه های
داخلی
سیاسیوان حتی امسال
که به صورت
حضوری پذیرای
علاقمندان
نبود، از طریق
وبسایت خود،
زمینه بازدید
سایر مردم از
سراسر جهان به
صورت آنلاین
را فراهم کرد.
این در حالی
است که
نمایشگاههای
ما نه وبسایت
مشخصی دارند،
نه خبری از
بروشورهای
بریل و درشت
خط است و نه میتوانید
شماره غرفهی شرکتهای
مورد علاقه
خود را پیدا
کنید. مکان
برگزاری
نمایشگاه
آنقدر غیر
قابل دسترس
است که خیلی از
معلولان قید
حضور در آن را
میزنند و
عطایش را به
لقایش میبخشند.
مجموع
نکاتی که در
بالا اشاره
شد، جذابیت
حضور در
نمایشگاه را
به قدری کاهش
میدهد که
مخاطب تمایلی
برای شرکت در
آن ندارد.
اگر
دولت حمایت
کند، هزینهها
کاهش مییابد
واقعیت
آن است که در
زمینه تولید
تجهیزات کمکتوانبخشی
نباید فقط
شرکتهای
تولیدی را
مقصر دانست.
در تمام دنیا،
شرکتهای عرضه
کننده
تجهیزات
معلولان،
مورد حمایت
مستقیم و غیر
مستقیم دولتها
هستند. چرا که
تولید
محصولات سختافزاری
و نرمافزاری
برای قشری که
جزو اقلیت
محسوب میشوند و
عمدتاً از
اقشار آسیبپذیر هم
هستند، اگر در
کوتاهمدت
سودآور باشد،
نمیتواند
پایدار بماند.
لذا این شرکتها، به
دلیل عدم
برخورداری از
حمایت دولت،
مجبورند قیمت
تجهیزات
تولیدی خود را
افزایش دهند
تا بتوانند
تنها به حیات
خود ادامه
دهند. اگر
دولت، سازمانهای
متولی
معلولان یا
جانبازان
سیاستهای
مشخصی برای
حمایت از
تولیدکنندگان
میداشتند،
تجهیزات با
قیمت به مراتب
کمتری به دست
افراد متقاضی
میرسید و در
عوض، از هزینههای
درمانی دولت
در خصوص ابتلا
به معلولیتهای
ثانویه آنها
در آینده میکاست.
در این صورت،
هم معلولان
انگیزهی
بیشتری برای
بازدید از
نمایشگاههایی
ازین دست و
خرید تجهیزات
مورد نیاز خود
داشتند، هم
شرکتهای
تولیدی با
رغبت بیشتری
به سمت تولید
تجهیزات فناورانه،
بروز و اثربخش
برای اعضای
جامعه هدف میرفتند.
نگاهی
به محصولات
عرضه شده در
سال 2020 CSUN
در
ادامه این
یادداشت، به
آخرین
تجهیزات توانبخشی
تولیدی شرکتهای
بزرگ دنیا
برای
نابینایان که
پارسال و امسال
در کالیفرنیا
عرضه شد،
نگاهی میاندازیم.
نمایشگاه CSUN به معنای
واقعی کلمه
بینالمللی
است. برای
مثال، در سال
2020، شرکت هیمز
[3]از
کره جنوبی، یک دستگاه
همهکاره [4]را
با خود به
کالیفرنیا
آورده بود.
دستگاهی که یک
لپتاپ و یک
نمایشگر بریل
را با هم
تلفیق کرده
بود. این
محصول را شرکت اماراتی
ناطق که شریک
تجاری هیمز در
امارات است در
کره جنوبی
تولید کرده و هیمز عرضهاش
میکند.
نابینایان میتوانند
این دستگاه را
به سلیقه خود
سفارش دهند.
از ترکیب یک
لپتاپ با
پردازنده
مبایلی و حافظه
۶۴ گیگابایتی
و نمایشگر ۱۶
سلولی با قیمت
۲۷۰۰ دلار
گرفته تا
دستگاهی با
پردازنده Core I7 و
حافظه یک
ترابایتی و
نمایشگر ۴۰
سلولی که
ناقابل، با
قیمت ۵۲۰۰
دلار عرضه شده
بود.
فنلاندیها
هم با یک
اپلیکیشن
اختصاصی برای
علاقمندان به
کتاب آمده
بودند.
پراتسام[5], نام
اپلیکیشنی
بود که میتوانست
آخرین و جدیدترین
کتابهای
صوتی را به
کمک بلندگوی
گوگل، برای
نابینایان
بخواند. ترکیب
این نرمافزار
با بلندگوی
گوگل، به
نابینایان
امکان میداد که
به کمک فرمانهای
صوتی، جدیدترین
و پرفروشترین
کتابهای روز
را پیدا کنند
و گوگل، آن
کتب را برایشان
بخواند.
هندی
ها هم پارسال
دستِ پر به
نمایشگاه
آمده بودند.
آنها یک صفحه
کلید بریل
موسوم به «اوربیت
رایتر» [6]به
آمریکا آورده
بودند که توسط
شرکت اوربیت
ریسِرچ
تولید شده
بود. صفحه
کلیدی جمع و
جور و سبک با قطری
معادل یک
چهارم اینچ که
به سادگی درون
یک جیب با عمق
متوسط جا میشد.
این دستگاه به
کمک بلوتوث به
مبایل،
رایانه یا هر
دستگاه هوشمند
دیگری متصل میشد
و نابینایان
میتوانستند
به کمک آن
متون را به
شکل بریل تایپ
کنند یا
دستگاه را به
وسیله
دستورات
مرسوم، کنترل
کنند.
اخبار
داغ از
نمایشگاه CSUN
2021
کنفرانس
«سی اس یو ان»
همه ساله در
قالب نمایشگاه
و به شکل یک
رویداد
تلفیقی
برگزار میشود؛
رویدادی مرکب
از برنامههای
نمایشگاهی،
انبوهی
کنفرانس و
کارگاه و نشست.
امسال،
دانشگاه
ایالتی
کالیفرنیا
همه این اتفاقات
را آنلاین
برگزار کرد.
ما هم
توانستیم بازدیدی
از این
نمایشگاه
داشته باشیم و
آنچه میخوانید،
حاصل واکاوی
غرفههایی
است که
محصولات ویژه
افراد نابینا
و کمبینا را
عرضه میکردند.
سه
محصول پیشرو
در زمینه
نمایشگرهای
بریل
ایجاد
تنوع در
چگونگی
دسترسی آسیبدیدگان
بینایی به
منابع بریل به
یکی از دغدغههای این سالهای
تولید
کنندگان بدل
شده است.
امسال هم در نمایشگاه
دو سه شرکت در
این زمینه
تولیداتی را عرضه
کرده بودند.
بیشترین
تبلیغات
رسانهای را
دستگاه
«بریلنوت تاچ
پلاس» [7]از
محصولات تازه
شرکت
«هیومنوِر» [8]به
خود اختصاص
داده بود. این
دستگاه از یک
نمایشگر بریل
۳۲ یا ۱۸
سلولی تشکیل
شده که به یک تبلت
اندرویدی
متصل شده است.
تبلت، تمامی
دسترسیهای
دستگاههای
اندرویدی را
دارد و همین
به نوعی برگ
برنده این
دستگاه هم
محسوب میشود.
کاربر میتواند
به همه ابزارها
و اپلیکیشنهای
اندرویدی
دسترسی داشته
باشد و
همزمان، یک
نمایشگر بریل
هم نوشتهها
را برایش
برجسته کند.
بر روی این دستگاه
از اندروید
۸.۱ استفاده
شده و برای
دستگاه ۱۸
سلولی قیمت
۴۳۰۰ دلار در
نظر گرفته شده
و قیمت دستگاه
۳۲ سلولی هم
۵۸۰۰ است. این
محصول
احتمالاً به
درد
دانشجویان و
دانشآموزان نابینا
هم خواهد
خورد؛ چه،
تبلت به
مدرسان و معلمان
امکان میدهد
فعالیتهای
دانشآموز
نابینا را رصد
کنند و دانشآموز
هم قادر خواهد
بود تکالیفی
را که انجام میدهد،
با پسوندهای
رایج ذخیره و
بر روی یک
حافظه یو اس
بی کپی کند و
در اختیار
معلمش بگذارد.
نمونه
دیگری از
نمایشگر بریل
هم با ایده
مشابه مورد
بالا طراحی و
عرضه شده است.
«اینسایدوان» [9]نام
این نمایشگر
بریل است که
به جای تبلت
اندرویدی، به
یک تبلت با
سیستم عامل
ویندوز ۱۰
متصل شده است
و کاربر میتواند
از قابلیتهای
این سیستم
عامل در یک
دستگاه سبک و
قابل حمل
استفاده کند.
وزن این
دستگاه چیزی
حدود ۱.۳ کیلوگرم
است.
از
آنجا که بازار
گجتها و ابزارهای
پوشیدنی هم
همیشه داغ است
و این محصولات
طرفداران
سینهچاکی هم
دارند، یک
شرکت کرهای
اقدام به
طراحی یک ساعت
هوشمند برای
نابینایان
کرده است.
ساعت هوشمندی
که پیغامها
را به بریل
نمایش میدهد.
ساعت هوشمندِ
«دات» (DOT) به
روایتی
نخستین ساعت
هوشمند بریل
در دنیا است
که از طریق
بلوتوث به
گوشی کاربر
نابینا متصل
میشود و
تقریباً
تمامی
امکانات ساعتهای
هوشمند را در
اختیار کاربر
میگذارد.
امکاناتی
نظیر ارسال و
دریافت
پیامک، مشاهده
نام تماس
گیرنده و
قابلیت
برقراری تماس
و مکالمه،
مشاهده اعلانهای
پیامرسانها
و حتی مسیریابی
از طریق نقشه
گوگل. نکته
مهم و قابل توجه
در باره این
ساعت هوشمند،
قیمت آن است
که در مقایسه
با ساعتهای
هوشمند موجود
در بازار،
منطقی به نظر
میرسد.
طراحان برای
این ساعت قیمت
۲۹۰ دلار را در
نظر گرفتهاند.
قابلیتهای
تازه در
مسیریابی
نابینایان با استفاده
از گودمپ
مرسوم
شدن استفاده
از فناوری «لیدار» (LiDAR) در
ابزارهایی
که برای
مسیریابی
نابینایان
طراحی میشوند،
میتواند
نویدبخش
اخبار خوشی
باشد. با
استفاده از
این فناوری،
مسیریابها
میتوانند
راهنماییهای
دقیقتری را
حتی در قالب
سه بُعدی در
اختیار
نابینایان
بگذارند. نقشه
و مسیریاب
«گودمپ» [10]بر همین
اساس و با
همین فناوری
توسعه یافته
است. این
مسیریاب، نه
تنها در محیطهای
بیرونی و زیر
سقف آسمان، که
حتی قادر است در
محیطهای
داخل ساختمانها
هم کاربران را
راهنمایی کند.
البته به شرط آنکه
نقشه ساختمان
برای برنامه
تعریف شده باشد.
این مسیریاب
به همت خانه
چاپ بریل
آمریکا (APH)
توسعه یافته
است.
خانه
چاپ بریل
آمریکا که عمر
فعالیتهایش
به ۱۶۳ سال میرسد،
با یک برنامه
دیگر هم در
این نمایشگاه خبرساز
شد. این مرکز،
برنامهای را
تحت عنوان
«مسیر برنامهنویس
شدن»[11]کلید
زده که در آن
قرار است
امکاناتی را
فراهم کند تا
کودکان
نابینا
بتوانند مثل
سایر کودکان
در سنین پیشدبستان
و دبستان،
منطق برنامهنویسی
را درک کنند و
در بزرگسالی
راحتتر
بتوانند وارد
این حرفه
شوند. نمونه
فعالیتهای
این مرکز را
در همکاری با
مایکروسافت
در زمینه
طراحی و تولید
«کد جامپر» [12]قبلاً
شاهد بودیم.
این مرکز حالا
با یک اپلیکیشن
برای آیپد در
این نمایشگاه
حاضر شد.
«کُدکوئِست» [13]نام
نرمافزاری
برای
خردسالان
نابینا است که
اندیشهورزی،
منطق و حل
مسئله را به
کودکان میآموزد.
ترس از
قانون، دلیل
رونق بازار
دسترسیپذیری
یکی
از نکات عجیب
این دوره از
نمایشگاه،
تعدد شرکتهایی
بود که در
زمینه ترویج
یا تسهیل
دسترسیپذیری
وبسایتها،
اپلیکیشنها
یا اسناد
مکتوب فعالیت
میکردند. در
توضیحاتی که
هر کدام از
این شرکتها
به عنوان
تبلیغ کارشان
ارائه میکردند،
حتماً به این
قضیه اشاره میشد
که اگر کار
دسترسیپذیری
سایت یا
اسنادتان را
به ما
بسپارید، خیالتان
راحت خواهد
بود که دیگر
کسی بابت عدم
رعایت
استانداردهای
دسترسیپذیری
از شما شکایت
نمیکند. گویی
بازار شکایت
از شرکتهایی
که این
استانداردها
را رعایت نمیکنند
در آمریکا
خیلی داغ است.
به
طور مشخص
امسال چهار
غرفه به عرضه
محصولات مرتبط
با دسترسیپذیری
میپرداختند؛
«ایکوئیداکس» [14]نام یکی از
این شرکتها
است که یک نرمافزار
جهت
استانداردسازی
پروندههای
پیدیاف
عرضه میکند.
کاربران میتوانند
فایلهای پیدیاف
را در اختیار
این شرکت
بگذارند تا
نرمافزار
ایکوئیداکس
آنها را بررسی
کند و موارد عدم
مطابقت با
استانداردهای
دسترسیپذیری
را به صاحب
پرونده گزارش
دهد. نمونه
مشابه دیگر،
«اکسسیبیلیتینو»
[15]از
محصولات شرکت کروفورد است که
علاوه بر
اسناد پیدیاف،
پسوندهای
دیگر را هم
تحت پوشش دارد
و غیر از آن،
مدعی است میتواند
دسترسیپذیری
وبسایتها را
هم بررسی کند
و موارد عدم
رعایت
استانداردها
را به صاحبان
کسبوکارهای
اینترنتی
گزارش دهد.
کار شرکت «کامِنلوک» [16]هم همین است
و افزون بر
این، کامنلوک
یک نرمافزار
با نام
«کامنلوک
ولیدیتر» [17]هم
عرضه میکند
که غیر از رفع
اشکال
مناسبسازی
اسناد پیدیاف،
گواهی رعایت
استانداردهای
مناسبسازی را
هم در اختیار
شرکتهای
گوناگون قرار
میدهد که
بتوانند در
محاکم و سایر
مراجع رسمی از
آن استفاده
کنند. «مونسیدو» [18]هم تقریباً
کار مشابه
بقیه را انجام
میدهد. با
این تفاوت که
تمرکزش بر روی
دسترسیپذیری
وبسایتها
است. این شرکت
مدعی است میتواند
وبسایتها را
بررسی کند و
تمامی
اشکالات
موجود اعم از
اشکال در
طراحی رابط
کاربری و
مشکلات مربوط
به دسترسیپذیری
را به صاحبان
وبسایتها
اعلام کند و
راههایی
برای رفع
اشکالات به
آنها پیشنهاد
دهد.
گشت
و گذارمان در
نمایشگاه بینالمللی
CSUN 2021 پایان
یافت. با تشکر
از امید هاشمی
عزیز که از
طرف مجله
مانا، به صورت
مجازی در این
نمایشگاه حاضر
شد، اخبار را
داغِ داغ به
شماره سوم
مانا رساند و
حاصل بازدید
امید از این
رویداد
جهانی، در
شماره چهارم
پادکست
پیشخوان
بازتاب بیشتری
خواهد داشت.
آنچه از
نظر مخاطبان
ماهنامه
الکترونیکی
نابینایان
ایران میگذرد،
شرح فعالیتها
و اقدامات
انجمن
نابینایان
ایران در طول
یک ماه گذشته
است. این
گزارش را
مهندس منصور
شادکام، قائممقام
این انجمن
ارائه کرده
است. علاوه بر
این نوشته،
شما میتوانید
موارد مطروحه
را در قالب یک
پرونده صوتی شانزده
دقیقهای با
صدای مهندس
شادکام هم
بشنوید.
منصور
شادکام: قائممقام
انجمن
نابینایان
ایران
انجمن
نابینایان
ایران در طول
یک ماه گذشته،
زنگ آغاز
فعالیتها
برای برگزاری
دومین دوره
جشنواره کتاب
افراد معلول
ایران (کاما)
را به صدا در
آورد. همانطور
که میدانید،
نخستین دوره
این جشنواره
در سال ۹۸ برگزار
شد و مقرر
گردید این
جشنواره هر دو
سال یک بار
برگزار گردد.
لذا، نخستین
جلسه جهت
تصمیمگیری و
سیاستگذاری
به منظور
برگزاری
دومین دوره
این جشنواره
برگزار گردید.
از پانزده
ارگان برای
مشارکت در
برگزاری این
جشنواره دعوت
به عمل آمد که
ده ارگان برای
حضور در جلسه
اول اعلام
آمادگی کردند
اما به دلیل
عدم آمادگی
بقیه ارگانها،
مقرر گردید
الباقی در
جلسات بعدی
حاضر شوند.
نمایندگانی
از
سازمان
بهزیستی، نهاد
کتابخانههای
عمومی،
معاونت
فرهنگی وزارت
فرهنگ و ارشاد
اسلامی، خانه
کتاب و ادبیات
ایران، سازمان
آموزش و پرورش
استثنایی
کشور، معاونت
فرهنگی و
اجتماعی
شهرداری
تهران،
سازمان
فرهنگی و هنری
شهرداری
تهران،
دانشگاه علوم بهزیستی،
دفتر فرهنگ
معلولین
مستقر در شهر
قم و مرکز
پژوهشهای
بنیاد شهید و
امور
ایثارگران در
این جلسه حاضر
شدند. در جلسه
مذکور، جناب
آقای علیاکبر
جمالی، مدیرعامل
انجمن
نابینایان
ایران به سمت
رئیس شورای
سیاستگذاری
و مهندس منصور
برجیان، مدیرعامل
انجمن آفرینشهای
هنری معلولان
ایران به
عنوان دبیر
شورای عالی
سیاستگذاری
منصوب شدند.
همچنین
اینجانب هم در
جایگاه رئیس
ستاد و دبیر
اجرایی
جشنواره و
سخنگو با
جشنواره کتاب
افراد معلول
ایران همکاری
خواهم داشت.
قرار است این
جشنواره با
همکاری انجمن
نابینایان
ایران و انجمن
آفرینشهای
هنری معلولین
ایران در سال
۱۴۰۰ برگزار شود.
از دیگر
اقدامات
انجمن در طول
یک ماه گذشته،
برگزاری جلسهای
با حضور بیش
از دو سوم
مدیران و
معاونان بنیاد
احسان، از
مراکز زیر نظر
ستاد اجرایی
فرمان امام در
محل انجمن است
که میتواند
نویدبخش
اتفاقات
مثبتی در
جامعه نابینایان
باشد. در این
جلسه شرایط و
بسترهای
همکاری میان
انجمن
نابینایان
ایران و بنیاد
احسان مورد
بحث و واکاوی
قرار گرفت و
توافقاتی در
این زمینه
حاصل شد.
البته هدف
نهایی انجمن،
فراهم کردن
شرایط همکاری
با خودِ ستاد
اجرایی فرمان
امام است و
همکاریها
فقط به بنیاد
احسان یا برکت
خلاصه نخواهد
شد. پیشنویس
یک طرح همکاری
دوجانبه
میان انجمن
نابینایان
ایران و ستاد
اجرایی تنظیم
شده و در
اختیار این
ستاد قرار گرفته
است و امید میرود
این مهم در
آیندهای
بسیار نزدیک
عملیاتی شود.
با محقق شدن
این همکاریها
انجمن خواهد
توانست از
ظرفیتهای
تمامی شرکتهای
زیرمجموعه
این ستاد بهره
ببرد و به این
ترتیب امید آن
میرود که
انجمن بتواند
در جهت رفع
مشکلات افراد آسیبدیده
بینایی در
زمینههایی
نظیر ازدواج،
مسکن،
اشتغال، تهیه
جهیزیه و مواردی
از این دست،
گامهای
مؤثری بردارد.
دسترسیپذیری
در حوزه
فعالیتهای
پولی و بانکی
برای افراد
نابینا و کمبینا،
از جمله حوزههایی
است که در طول
ماه گذشته
مورد توجه
انجمن
نابینایان
ایران بوده
است. در طول
سالیان دراز،
هر روز تماسهایی
از سوی افراد
نابینا با
انجمن گرفته
میشده است و
همواره
نابینایان،
از عدم مناسبسازی
انواع بسترهای
پولی و بانکی
گلایهمند
بودهاند.
استفاده از
ماشینهای
خودپرداز،
پایانههای
کارتخوان،
نامناسب بودن
طراحی وبسایتها
و اپلیکیشنهای
مربوط به
اینترنتبانک
و حتی شناسایی
مقادیر اسکناسهای
موجود در چرخه
پولی، از جمله
موارد بیشماری
است که
نابینایان تا
به حال به
عنوان مشکل،
با انجمن در
میان گذاشتهاند.
مشکلاتی که
روند عادی
زندگی را برای
نابینایان
دشوار میکند
و گرفتاریهای
زیادی را به
خصوص برای آن
دسته از
نابینایانی
که کسب و کار
شخصی خودشان
را اداره میکنند
به وجود میآورد
و در برخی
مواقع حتی
باعث زیر سؤال
رفتن کرامت
انسانی آنها
میشود. همین
کثرت تماسها
باعث شد در
انجمن برای
راهاندازی
یک کارزار یا
پویش در فضای
مجازی تصمیمگیری
شود. بر اساس
تصمیماتی که
در انجمن اتخاذ
شده، قرار است
پویشی در فضای
مجازی با
حمایت
نابینایان
راهاندازی و
با اتکا به
آن، جلساتی در
سطوح ارشد مدیریتی
در بانک مرکزی
برگزار شود تا
بتوانیم قدم
به قدم در جهت
برداشتن این
موانع از سر راه
آحاد جامعه
نابینایان
گام برداریم.
در این راستا،
حمایت شما از
پویش انجمن
نابینایان ایران،
مهمترین
سرمایه ما
برای تحقق این
هدف خواهد
بود. درباره
چند و چونِ
این کمپین به
زودی اطلاعرسانیهای
دقیق و کاملی
از سوی انجمن
صورت خواهد
گرفت.
اقدامات
انجمن
نابینایان در
جهت تشکیل
شبکه ملی
انجمنهای
تخصصی حوزه
نابینایان،
آخرین مورد از
فعالیتهای
انجمن در ماه
گذشته است که
در این گزارش
به آن اشاره
میشود. تشکیل
این شبکه در
قوانین و
اسناد بالا دستی
پیشبینی شده
بود اما تا به
حال اقدامی در
جهت تشکیل آن
از سوی سازمانهای
مردمنهادِ
ویژه
نابینایان
صورت نگرفته
بود. انجمن با
همکاری
بهزیستی
اساسنامههای
مربوطه را
تدوین کرد و
با انتشار
فراخوان، از
سایر انجمنها
برای مشارکت
دعوت به عمل
آورد. در روز
بیست و ششم
اسفندماه ۹۹
جلسهای با
حضور همه
انجمنها
برگزار و
تصمیمات
مربوطه در
راستای تشکیل این
شبکه اتخاذ
شد. با تولد
این شبکه،
امکان همافزایی
و تعامل بیشتر
در میان انجمنها
به وجود خواهد
آمد و امید
است انجمنها
بتوانند با
استفاده از
قابلیتهای
بالقوه شبکه،
به یک وحدت
رویه دست پیدا
کنند و
اثرگذاری
بیشتری داشته
باشند. در
شمارههای
بعدی گزارشهای
ماهانه
انجمن، به
جزئیات تشکیل
شبکه بیشتر
پرداخته
خواهد شد.
انجمن
نابینایان ایران
سال نو
خورشیدی و
اعیاد دینی و
مذهبیِ پیش رو
را به عموم
جامعه افراد
آسیبدیده
بینایی و
خانوادههایشان
شادباش میگوید.
شما میتوانید
در ادامه،
پادکست گزارش
ماهانه فعالیتهای
انجمن را در
همین صفحه
بشنوید.
علیاکبر
جمالی:
مدیرعامل
انجمن
نابینایان ایران
علی اکبر
جمالی، مدیرعامل
انجمن نابینایان
ایران نیز در
ادامه تشریح فعالیتهای
انجمن، ابتدا
ضمن تبریک فرا
رسیدن عید
نوروز و ایام
شعبانیه در
ارتباط با سایر
برنامههای
انجمن در
اسفندماه گفت:
در این ماه، جلسهای
در نهاد ریاست
جمهوری داشتیم
که در این
نشست،
مسؤولان بانک مرکزی،
معاونت امور
اجتماعی دکتر
جهانگیری،
سازمان بهزیستی
کشور، ستاد مناسبسازی و
وزارت اقتصاد
و دارایی حضور
داشتند و در
ارتباط با
سامانه خدمات
بانکی نابینایان،
دستگاههای
خودپرداز و
دسترسپذیری
اینترنتبانک
و همراهبانک
بحث و تبادل
نظر شد.
وی افزود: یکی
دیگر از
اقدامات
انجمن جلسه با
مدیران شهری و
شرکت در جلسات
ستاد
مناسبسازی
شهر تهران در
شهرداری بود.
از همین فرصت
از کلیه انجمنهای
نابینایان در
سراسر کشور
درخواست میکنم
طبق قانون حمایت
از حقوق
معلولان، با
شهرداری
استانهای
خود در ارتباط
با دسترسپذیری
مبلمان شهری
مکاتبه کنند و
پیگیر امور
مناسبسازی
شهر خود
باشند. چنانچه
شهرداریها
از این امر
مهم سر باز
زدند، مراتب
را با ما در میان
بگذارید تا پیگیری
کنیم.
ایشان ضمن
اشاره به جلسه
برای
مناسبسازی
اسکناسها
برای نابینایان
از معلولان با
آسیب بینایی
خواستند
چنانچه نظری
در این ارتباط
دارند، آن را با
انجمن نابینایان
ایران در میان
بگذارند.
علی اکبر
جمالی در پایان
بیان کرد: 1400،
سال توسعه
امور فرهنگی
در انجمن است.
از نابینایان
سراسر کشور
تقاضا
دارمنظرات و پیشنهادات
خود را در این
ارتباط نیز به
ما انتقال
دهند.فایل
صوتی صحیتهای
مدیرعامل
انجمن را از اینجا بشنوید.
امید
هاشمی: فعال
رسانهای
اگر بنا
باشد
پیشخوانِ این
شماره را هم
به سیاق ماه
قبل آغاز
کنیم، لاجرم
باید از رفیق
یوتیوبرمان
جناب سامی
سراغی بگیریم.
«سَم سیوی»، [19]صاحب و
گرداننده
کانال
یوتیوبی «زندگی
نابینایی»، [20]در طول یک
ماه گذشته
حسابی پر کار
بوده و سه
چهار ویدئوی
مفید ضبط و
منتشر کرده
است. او در طول
ماه گذشته به
اپلیکیشن
مسیریابی
«ویواک» [21]و
بهروزرسانی
تازهای که
برایش منتشر
شده پرداخته؛
ویدئویی برای
معرفی یک
اپلیکیشن
اندرویدی ضبط
کرده که به نابینایان
کمک میکند
سینی حاوی
ظروف لبالب از
مایعات را به
سلامت به مقصد
برسانند؛ یک
ویدئوی
پانزده دقیقهای
هم با این
مضمون تولید
کرده که
کاربران کمبینا،
بهتر است چه
تغییراتی بر
روی مرورگرها
اعمال کنند تا
تجربه بهتری
از این نرمافزارها
داشته باشند و
سر آخر هم در
قالب یک ویدئوی
۲۳ دقیقهای،
یک درشتنمای
جالب و پر
امکانات را
معرفی کرده
است.
سام در
آخرین
ویدئویی که تا
لحظه تنظیم
پیشخوان بر
روی کانال خود
قرار داده به
معرفی و بررسی
«کلُوِربوک
پرو» [22]پرداخته
است. این درشتنمای
۱۲و۵ اینچی که
حدود پنج پوند
یا تقریباً ۲.۲۵۰
کیلو وزن دارد،
از جمله کاملترین
درشتنماهایی
است که تا به
حال در دسترس
کمبیناها
قرار گرفته
است. صفحهای
فول اچ دی (Full HD)،دو
دوربین 4K،
نویسهخوان
نوری و موتور
تبدیل متن به
گفتار، از جمله
امکاناتی است
که در این
دستگاه ۲۶۰۰
دلاری تعبیه
شده است. سام
برایمان توضیح
میدهد که این
دستگاه
توأمان به
صفحه لمسی و
صفحه کلید
فیزیکی مجهز
شده و کاربران
میتوانند به
دلخواه از هر
کدام استفاده
کنند. تمام
قابلیتهایی
که در صفحه
لمسی در دسترس
کاربران است،
از طریق صفحه
کلید فیزیکی
هم قابل
دسترسی خواهد
بود. این
دستگاه میتواند
تصاویر را از
یک تا شصت
برابر بزرگ
کند. همچنین
دو دوربینی که
در دستگاه
طراحی شده به
کاربر امکان
میدهد
همزمان به دو
تصویر در
فواصل دور یا
نزدیک احاطه
داشته باشد.
به طور مثال،
چنانچه کاربر
بخواهد در
فضای کلاس از
این درشتنما
استفاده کند،
قادر خواهد
بود یک دوربین
را بر روی
کتاب یا جزوه
خودش تنظیم
کند و دوربین
دیگر هم نوشتههای
تخته را نشانش
دهد. در چنین
موقعیتی،
صفحه ۱۲.۵
اینچی
درشتنما دو
نیم میشود و
در هر نیمه،
تصویرِ یکی از
دوربینها
نمایش داده میشود.
کاربر همچنین
میتواند
درشتنما را به
گونهای
تنظیم کند که
دو تصویر به
صورت عمودی و
زیر هم روی
صفحه قرار گیرند
یا افقی و در
کنار هم.
جزئیات
فراوان دیگری
هم درباره این
دستگاه در
ویدئوی سام
مطرح شده که
در پادکست
پیشخوان که در
انتهای همین
پست در
اختیارتان
قرار گرفته به
تفصیل به آن
پرداخته شده
است.
جدیدترین
شماره نشریه فناورانه
«اکسس وُرلد»، [23]در روزهای
آخر فوریه
منتشر شد. یک
مقاله در خصوص
نرمافزارهایی
که نابینایان
حتماً باید بر
روی گوشیهای
آیفون نصب
کنند، کیفیت
دسترسیپذیری
در شبکه نمایش
خانگی «نت
فلیکس» و
معرفی یک
چاپگر مناسب
برای کاربران
آسیب دیده
بینایی، از
جمله مطالبی
است که در این
شماره منتشر
شده است. «جی. جی.
مِدا»، [24]از
نویسندههای
ثابت در این
نشریه گزارشی
خواندنی از یک
کنفرانس
آنلاین برای
این شماره
آماده کرده است.
«کنفرانس
جهانی فناوریهای
بینایی»، [25]عنوان
کنفرانسی است
که در ماه
دسامبر گذشته
به میزبانی
گروه «ویستا»
که در
کالیفرنیا
برای
نابینایان
فعالیت میکند
برگزار شده
است. کنفرانسی
که این بار نه
فقط با حضور
نابینایان و
شرکتهایی که
برای این گروه
کار میکنند،
که با شرکت و
پشتیبانیِ
غولهای
فناوری دنیا
برگزار شده
است. کنفرانسی
که برخلاف
نمونههای
مرسوم که فقط
به ارائه و
نمایش
محصولات و
تولیدات تازه
میپردازند،
طراحان در آن
نه تنها به
نمایش محصول،
که به سؤال و
جوابهای
کارشناسی با
شرکت کنندگان
و سایر کارشناسان
هم پرداختهاند.
وبسایت
شناخته شده «تِک
کرانچ» که اخبار
استارتاپها
را پوشش میدهد،
از جمله
حامیان این
رویداد
فناورانه بوده
است. بر اساس
آنچه مدا
نوشته،
اتومبیلهای
خودران و هوش
مصنوعی، دو
موضوعی بود که
از سوی شرکت
کنندگان مورد
توجه قرار
گرفته بود.
«صقیب شیخ»، از
جمله کسانی
است که در این
کنفرانس سخنرانی
کرده است. او
که خود نابینا
و از
بنیانگذاران
پروژه «سیینگ
ای آی» [26]در
کمپانی
مایگروسافت
است، بعد از
مرور آخرین بهروزرسانیهای
این اپلیکیشن
عنوان کرد که
همکارانش تلاش
میکنند به
کمک هوش
مصنوعی،
قابلیت توصیف
ویدئوها را
هم افزون بر
عکس، به این
اپلیکیشن
اضافه کنند.
همچنین مدا در
گزارشش اشارهای
هم دارد به
صحبتهای
«گرِگ
استیلسن»، [27]از
مدیران خانه
چاپ بریل
آمریکا که به
موضوع آینده
نمایشگرهای
بریل پرداخته
و عنوان کرده
او و همکارانش
مسیری را
دنبال میکنند
که بتوانند
نمایشگرها
را از یک
دستگاه یک خطی
به یک صفحه
نمایش کامل
تبدیل کنند و
به این ترتیب،
نابینایان هم
بتوانند از طریق
تبلتهای
مخصوص، به
نوشتهها
درست به همان
شکل که سایرین
میبینند
دسترسی داشته
باشند. به
گفته گرِگ
چنین اتفاقی
میتواند
دسترسی
نابینایان به
اشکال هندسی
را هم تسهیل
کند. استفاده
از هوش مصنوعی
برای تشخیص
محتوای عکس و
یک فناوری
پوشیدنی برای
مسیریابی از
دیگر
موضوعاتی بود
که از نظر مدا
در این
کنفرانس مهم
تشخیص داده
شده بود که ما
برای کوتاه
کردن سخن،
جزئیات مربوط
به این دو
موضوع و مباحث
دیگر مربوط به
این کنفرانس
را به پادکست
پیشخوان وامیگذاریم.
البته اگر به
موضوعات فوق
علاقه دارید و
میخواهید در
دومین دوره
این کنفرانس
که سال آینده
در ماه دسامبر
برگزار خواهد
شد به عنوان
شنونده ثبت
نام کنید، سری
به این صفحه بزنید.
تابستان
امسال، عمر
همکاری «لورا
آلن» [28]با کمپانی
گوگل یازده
ساله میشود.
لورا ده ساله
بوده که دید
مرکزی را در
چشم چپش از
دست میدهد.
چشم راستش هم
در چهارده
سالگی به همان
سرنوشت دچار
میشود. او میماند
و دو چشم مجهز
به دیدِ
پیرامونی که
خب آنطور که
باید به کارش
نمیآید و
دردی از او
درمان نمیکند.
آن گونه که در
پادکست «بلایندَبیلیتیز» توضیح میدهد،
دبیرستان را
در یک مدرسه
عادی به پایان
میرساند؛
جایی که او
تنها دانشآموزِ
دارای
معلولیت بوده
و همین هم
گرفتاریهایی
برایش به
دنبال داشته
است. در
دانشگاه تجارت
بینالملل میخواند
و در پی
اتفاقاتی
موفق میشود
به عنوان
بازاریاب و
کارشناس امور
تجاری به گوگل
بپیوندد.
مسیری که
البته به همان
منوال ادامه
نمییابد و او
شش سال پیش به
عنوان مدیر
بخش دسترسیپذیری
به فعالیتش
ادامه میدهد.
برای لورا
وظایف
گوناگونی در
گوگل تعریف
شده است؛ از
جمله اینکه
تیمهای
برنامهنویسی
مرتبط با
پروژههای
گوناگون را با
موضوع دسترسیپذیری
آشنا کند و
اشکالات
کارشان را به
آنها گزارش
دهد. او
همچنین به طور
جدی در دو
پروژه مرورگر
و سیستم عامل
کروم هم با
گوگل همکاری
میکند. لورا
افزون بر
موضوع دسترسیپذیری،
بحث حقوق
افراد دارای
معلولیت در
محیط کاریِ
گوگل را هم
پیگیری میکند.
مسؤولیت او در
این راستا این
است که مشکلاتی
را که عدم
مناسبسازی
محیط کمپانی
برای
کارمندان
دارای معلولیت
به وجود میآورد
شناسایی کند و
راه حلهایی
را هم جهت رفع
این مشکلات
ارائه دهد.
لورا حکایتهای
جالبی از روند
کاری خود
تعریف میکند
که در نسخه
صوتی پیشخوان
بیشتر به آنها
خواهیم
پرداخت.
این شماره
از پیشخوان را
با نگاهی به
نشریه «تالار
گفتگوی بریل» [29]خاتمه میدهیم.
با توجه به
اینکه ماه
فوریه را در
آمریکا به
عنوان ماه
آگاهیبخشی
در خصوص کم
بینایی نامگذاری
کردهاند،
نشریات ویژه
افراد آسیب
دیده بینایی
هم کمابیش سعی
میکنند به
این موضوع
توجه کنند.
«تالار گفتگوی
بریل» از آن
دست نشریاتی
است که
تقریباً میتوان
گفت تمام
محتوای آخرین
شمارهاش را
به مسائل
مرتبط با کمبیناها
اختصاص داده
است. از جمله
مطالب جالبی
که در این
شماره میخوانیم،
نوشتهای است
که در آن چند
کم بینا،
تجربههای با
مزه و موقعیتهای
خندهداری را
که کم بینایی
برایشان
ایجاد کرده
بود، روایت
کردهاند.
البته باید
اعتراف کرد در
مقایسه با
آنچه دوستان
کمبینای
هموطن تعریف
میکنند، روایتهای
عزیزان ینگه
دنیا کمی خنک
و بیمایه
است. مثلاً یک
نفر تعریف میکند
مدتها با
دوست دخترش که
او هم مثل
خودش کمبینا
بوده به یک
رستوران برای
خوردن غذا میرفتهاند؛
برای رسیدن به
رستوران باید
از مقابل یک پمپ
بنزین عبور میکردهاند؛
آنها هر بار
که از مقابل
پمپ بنزینِ
قصه عبور میکردهاند،
دو مرد را میدیدند
که بیحرکت در
گوشهای
ایستادهاند
و محیط را تحت
نظر دارند.
بعد از مدتی
دختر و پسر کم
بینای قصه به
آن دو مرد
مشکوک میشوند
و احساس میکنند
کاسهای زیر
نیم کاسه است
و ممکن است
پای یک پروژه
خلافکارانه
در میان باشد؛
از همین رو
خود را به
نزدیک آن دو مرد
میرسانند تا
اطلاعات
بیشتری به دست
بیاورند و آن
اطلاعات را در
اختیار پلیس
بگذارند اما
در کمال تعجب
به محض اینکه
به نزدیکی آن
دو مرد میرسند
متوجه میشوند
که تمام مدت
در اشتباه
بودهاند و آن
دو مرد در
واقع دو باجه
تلفنِ بیآزار
بودهاند.
انجام امور
روزمره برای
کمبیناها
با دشواریهای
عجیب و غریبی
همراه است؛
چه، آنها در
واقع نه
نابینا محسوب
میشوند و نه
بینا. در این
شماره از
«تالار گفتگوی
بریل» به
موضوعاتی از
این دست زیاد
پرداخته شده
است؛ مباحثی
از این دست که
آیا کمبیناها
هم احتیاج به
استفاده از
عصا یا سگ
راهنما دارند
یا نه.
در پایان
این نوشته شما
را به شنیدن
سومین پادکست پیشخوان
دعوت میکنیم.
پادکستی که
این بار، حضور
یک مهمان، آن را
گرمتر از پیش
ساخته است.
مجید
سرایی:
روزنامهنگار
سخن از
سرزمینی میگویم
که به رنگ و
شعر و موسیقی
شهرت دارد؛
سرزمینی
کوچک، با عقبهٔ
فرهنگی بزرگ.
نگینی جدا
افتاده از
خراسان بزرگ؛
خراسانی که
امروز از
زیبایی و
عظمتش فقط نامی
مانده و
تاریخی، که
تنها علاقه
مندان به تاریخ،
هزار توی آن
را میجویند.
باری! از
سرزمینی سخن
می گویم که هر
علاقه مند به
فرهنگ و ادب
ایران زمین و
شعر فارسی،
آرزومند سفر
به آنجاست.
از دخترچهٔ
زیبای آرمیده
در دامن پامیر
استوار و محکم
می گویم؛
زیبایی رنگین
پوش به دیبای
اطلس هزار رنگ؛
دخترچهٔ
شیرین سخن؛
سخن دان و
نکته سنج، چون
شعر رودکی.
سخن از
جغرافیایی می
گویم که
زادگاه
رودکیست و
آرامگاه این
شاعر هوشیار و
زیرک، در این
سرزمین قرار
دارد.
از
تاجیکستان می
گویم؛
تاجیکستانی
که هنوز پابند
به رسوم باقی
مانده از
ایران بزرگ
است. بختیار
آن کس که در
ایام نوروز به
این سرزمین هزار
رنگ و هزار
نقش سفر کند و
در
«نوروزگاه»،
احیای دوبارهٔ
طبیعت را به
شادی برگزار
کند؛ با زیبا
رویان این
سرزمین
همآواز شود و
همراه با
برنایان،
پایکوبی کند.
من، یکی
از آن
بختیاران
بودم که با
فرا رسیدن نوروز،
تصمیم گرفتم
به تاجیکستان
سفر کنم. آن روزها
خبری از کرونا
نبود و بهمن و
اسفند، موسم
سفر به خارج
از ایران یا
نقاط مختلف
ایران بود.
بازار تورها
داغ بود و سر
مدیران تورها
شلوغ.
به سایت
هر شرکت مسافر
بری و تور
گردانی سر میزدی،
برنامهٔ
سفر به
کشورهای
همسایه مثل
ترکیه،
آذربایجان،
ارمنستان و
کمی آن طرفتر،
گرجستان حتی
کشورهای شرق
آسیا را میدیدی،
غیر از
تاجیکستان. به
سراغ تورهای
اروپایی که
اصلاً نمیرفتم؛
چون پولش را
نداشتم.
خلاصه
پرسان پرسان
به کسی رسیدم
که کلاً تورهای
سفر به
ازبکستان و
تاجیکستان را
برگزار میکند.
در نخستین
تماس، او به
تصور اینکه من
خواهان استفاده
از امکانات
کشورهای
همسایه هستم،
خواست به خیال
خودش تیر خلاص
بزند و گفت که
در این سفر،
خبری از
تفریحات
مخصوص کشورهای
همسایه نیست؛
یعنی اگر به
دنبال آن تفریحات
هستی، بیخیال
این سفر شو.
وقتی
متوجه شد که
اتفاقاً من
علاقهای به
آن نوع
تفریحات
ندارم و به
دنبال حظ فرهنگی
هستم، خوشحال
شد و در خصوص
جزئیات سفر
توضیح داد.
زمانی که
متوجه شد من
نابینا هستم،
با مکث کوتاهی
اظهار کرد که
در طول سفر،
او و معاونش
همراه من خواهند
بود. حقیقتاً
هم چنین شد.
تاجیکستان،
کوچکترین
کشور آسیای
میانه محسوب
میشود. مساحت
این کشور، ۱۴۳
هزار و ۱۰۰
کیلومتر مربع
ثبت شده است
که بر اساس
آمار ۲۰۲۰،
نود و پنجمین
کشور از نظر
مساحت محسوب
میشود.
همچنین این
کشور با داشتن
جمعیتی نزدیک
به ۹ میلیون نفر،
نود و هشتمین
کشور از نظر
جمعیت به شمار
میرود. در
حقیقت، کشور
تاجیکستان
کوهستانیست و راهی
به دریا
ندارد. از
شمال با
قرقیزستان،
از جنوب با
افغانستان،
از خاور با
چین و از باختر
با ازبکستان
هم مرز است.
زبان اصلی
تاجیکان،
تاجیکی است؛
زبانی فارسی،
باز مانده از
دوران دور. مردمان
تاجیکستان
علاوه بر زبان
تاجیکی، به زبان
روسی هم
مسلطند که این
تسلط، میراث
دوران استیلای
شوروی
کمونیستیست.
هنوز رد پای
معماری دوران
پر حادثه و پر
درد کمونیزم،
در شهرهای
بزرگ این
سرزمین به چشم
میخورد.
مثلاً
ساختمان
تئاتر و اپرای
دوشنبه، معماری
دارای معماری
مربوط به
کمونیزم است.
اما دولت
تاجیکستان
تلاش میکند
ضمن حفظ این
معماری
موروثی به
منظور ثبت در
تاریخ،
ساختمانهای
تازه را با
معماری مدرن
بسازد.
تاجیکان
مسلمانند. بیش
از ۹۰ درصد
مردم تاجیکستان
مذهب سنی حنفی
دارند و کمتر
از ۵ درصد آنها،
شیعهٔ اسماعیلی
هستند. نزدیک
به ۱ درصد را
هم شیعیان
دوازده امامی
تشکیل میدهند.
عموماً
شیعیان
تاجیکستان در
بدخشان ساکنند.
تاجیکستان
کشوری کوهستانی و
سرسبز با
بارندگی
فراوان است که
میتواند
صادرکنندهٔ آب
و برق به سایر
کشورها باشد.
در حقیقت این
سرزمین، کشوری
مرتفع است که رشتهکوه پامیر آن را
پوشانده است،
ولی در شمال
کشور، منطقه
پست فرغانه وجود دارد.
در تاجیکستان
بیش از ۸۰
گونه
پستاندار، بیش
از ۳۶۵
گونه پرنده، ۴۹ گونه
خزنده، تقریباً
۴۰ گونه
ماهی و بیش از ۱۰ هزار
گونه حشره
زندگی میکنند.
از جانوران این
کشور میتوان
به پلنگبرفی،
خرس، گرگ و
روباه اشاره
کرد. در این
کشور آهو و
گوسفندهای
کوهی بسیاری
هم زندگی میکنند.
خط کنونی
تاجیکان
سیریلیک است؛
حتی کتابهای
بریل مثل
ترجمهٔ قرآن هم
به سیریلیک
برگردانده
شده است. از
سال ۱۳۰۶ خورشیدی
(۱۹۲۷
میلادی) تغییر
تدریجی خط از
فارسی به
الفبای لاتینی
آغاز شد تا اینکه
در ۱۳۰۸
خورشیدی (۱۹۲۹ میلادی)
خط لاتینی رسمیت
یافت و در ۱۳۱۹ خورشیدی
(۱۹۴۰
میلادی) الفبای
سیریلیک جای
آن را گرفت.
آنچه در
ادامه این
نوشته در
اختیار شما
مخاطبان قرار
گرفته، بخش
اول سفرنامه
صوتی چهار قسمتیِ
من به سرزمین
دخترچه پامیر
است. در قسمت اول،
با شما از
کلیات و
مقدمات سفر
خواهم گفت. شما
میتوانید این قسمت را به مدت
۴۸ دقیقه
بشنوید.
تجربیات
والدین
نابینا از
ورود به دنیای
خردسالان
فاطمه
جوادیان:
کارشناس
نابینایان
آموزش و پرورش
استثنایی
گیلان
نوروز شد و
بنفشه از خاک
دمید بر روی
جمیلان چمن نیل
کشید
کس را به سخن
نمیگذارد
بلبل در
باغ مگر غنچه
به رویش خندید
"وحشی بافقی"
همراهان
عزیز! ضمن
تبریک سال نو،
آرزو میکنم
با مرور
رخدادهای سال
گذشته احساس
رضایت از خود
داشته باشید و
سال پیش رو،
سالی باشد سرشار
از تصمیمها و
برنامههای آگاهانه.
در
شمارههای
پیشین،
والدین
نابینا بخشهایی
از تجربیات
خود را در امر
فرزند پروری
در اختیار ما
گذاشتند تا در
آگاه سازی
جامعه نسبت به
امور مربوط به
نابینایان و
نیز انتقال
تجارب به خود
نابینایان
سهیم باشند. همان
طور که می دانید،
افرادی که با
آنها مصاحبه
میکنیم،
همگی از افراد
نابینا هستند.
بعضی از آنها
با فرد بینا و
برخی دیگر با
فرد نابینا
ازدواج کردهاند.
دو تن از
فرزندان مورد
بحث در این
شماره نیز
نابینا هستند.
ما نیز
قدردان
دوستانمان
هستیم که این
گونه با سعه
صدر پذیرای ما
هستند و با
هدف آگاه سازی
هم نوعانشان
تجربیات خود
را در اختیار
ما میگذارند.
در این
شماره به
افزایش
تواناییهای
کودکان در
دوره پیش از
دبستان
پرداختهایم.
از جمله:
ارتباط با هم
سالان، شناخت
طبیعت، بازیها
و داستانها.
همراه میشویم
با پدران و
مادرانی که با
قدرت تفکر و
تدبیر
محدودیتهایی
را که
نابینایی
برایشان
ایجاد کرده
است،کنار زدهاند.
محمد
سیزده سال است
که با همسر
بینایش زندگی
میکند. او در
گذشته دیدن را
تجربه کرده
است بنابرین،
به راحتی قادر
بود با دخترش
در مورد نور ماه
و خورشید و
چشمک زدن
ستارهها
صحبت کند. او
میگوید: « من
نمیتوانم
رانندگی کنم و
همچنین قادر
نیستم بسیاری
از بازیها را
با او انجام
دهم؛ همواره
سعی کردهام
متناسب با سنش
شرایط را
برایش توضیح
دهم. تلاش
کردهام تا با
ثبت نام او در
کلاسهای
ورزشی و هنری
بخشی از این
خلأ را
جبران کنم. به
تازگی با هم
یک بازی
اختراع کردهایم
که نامش را
غول بازی
گذاشتهایم.
در این بازی
من روی مبل مینشینم
و او با سر و
صدا از زاویههای
مختلف به من
حمله میکند و
من باید
بتوانم از
خودم دفاع
کنم. سر و صدایی
که او ایجاد
میکند سبب میشود
به راحتی جهت
حمله را تشخیص
دهم. »
علی
برایمان از
ماکتهای پلاستیکی
حیوانات میگوید.
او که در
نخستین شماره
با ما همراه
شده بود،
برایمان میگوید
که تعدادی
حیوان
پلاستیکی
خریداری کردهاند؛
او نام های
شان را به
خاطر سپرده تا
زمان بازی
بتواند به
دخترش نام
آنها را یاد
بدهد.
پروانه
که از شماره
قبل با ما
همراه شده
است، با ما از
ترفندهایش
سخن میگوید. «
حالا که سالها
از دوران
کودکی
فرزندانم میگذرد،
میخواهم از
ارتباطم با
نوهام
برایتان
بگویم.
ارتباطی که
حاصل سالها
تجربه است.
نوهام
ویژگی رنگها
را از مادرش
یاد گرفته
است. وقتی رنگ
آبی را از من
میخواهد با
مهربانی و
لبخند از او
میخواهم
خودش رنگ آبی
را به من نشان
دهد. زمانی که
پسرهایم کوچک
بودند، روی هر
یک از مدادهای
رنگی نشانهای
گذاشته بودیم
تا رنگش را به
خاطر بسپریم.
وقتی نوهام
میخواهد من
نقاشیاش را
ببینم، دستم
را به طرفش میبرم
و از او میخواهم
جزئیات نقاشیاش
را به من نشان
بدهد. او وقتی
که این
جزئیات را به
من توضیح میدهد،
متوجه
اشتباهات
احتمالیاش
میشود. البته
من هم با دقت
به توضیحاتش
گوش میکنم و
اگر بخشی از
نقاشی را
بازگو نکند،
مثلاً دست
آدمک را به من
نشان ندهد، به
او می گویم که دستش
را نشان
ندادی. ممکن
است اصلاً دست
را نقاشی
نکرده باشد و
به این ترتیب
به اشتباهش پی
میبرد. »
از او میپرسم
در آشنایی
فرزندانش با
حیوانات و
سایر پدیدههای
طبیعی چه نقشی
داشته است. میگوید:
« وقتی ما به
تماشای فیلمهای
مستند مینشستیم،
بچهها هم با
ما همراه میشدند
و در همان جا
با تصاویر
مربوط به
حیوانات و
سایر پدیدههای
طبیعی آشنا میشدند.
توضیحات
گوینده فیلم
هم به ما کمک
میکرد تا
بدانیم هم
اکنون
تلوزیون در
حال نشان دادن
چه منظرهای
است. » او در
پایان توصیه
میکند که
مادران
نابینا حتماً
فرزندشان را
به مهد کودک
بفرستند و ضمن
بهره گیری از
تجربیات
دیگران همیشه
به دنبال راه
کار مناسبی
برای برقراری
ارتباط با
آنها باشند.
این بار
به سراغ
خانوادهای
میرویم که
علاوه بر
والدین،
فرزند آنها
نیز دارای
آسیب بینایی
است.
سهیلا
بیست و چهار
سال است که با
همسرش ازدواج
کرده و هم
اکنون
فرزندشان در
یکی از دانش
گاههای
سراسری کشور
مشغول به
تحصیل است.
آنها
برای امور
مربوط به
فرزندشان
تمهیداتی را اندیشیده
بودند. وقتی
در مورد
ارتباط با هم
سالان از او
میپرسم، میگوید:
« برای ما
بسیار مهم بود
که فرزندمان
با هم سالان
خود در ارتباط
باشد. ازین
رو، او را در مهد
کودک ثبت نام
کردیم. در
آنجا یک مربی
را به فرزند
ما اختصاص
داده بودند که
همین موضوع
سبب جدایی او
از سایر
دوستانش میشد.
این بود که او
را در مهد
کودک دیگری
ثبت نام کردیم
که ارتباط با
هم سالان را
برایش مقدور میکرد.
گاهی وقتها
دوستانش به
خانه ما میآمدند
و با اسباب
بازیهایش
بازی میکردند؛
به طوری که
گاهی اوقات او
را کنار میگذاشتند.
با نظارت
مستقیم، تلاش
کردیم این ماجرا
دیگر تکرار
نشود که او را
آزرده کند. »
از او میخواهم
برایمان
بگوید که
چگونه فرزندش
را برای حضور
در فضاهایی
بزرگتر از
خانواده مثل
مدرسه آماده
کرده است.
پاسخ میدهد: «
من از همان
ابتدا با دخترم
بسیار حرف میزدم؛
برایش شعر و
آواز میخواندم.
به این ترتیب،
او خیلی زود
شروع به حرف
زدن کرد. ما
شمردن و سایر
مهارتهای
زندگی متناسب
با سن و سالش
را به او یاد
دادیم. او
اسامی پایتخت
کشورها و
مراکز استانها
را پیش از
دبستان از
پدرش یاد
گرفت. گاهی وقتها
در اسباب بازیهایش
ابزار مربوط
به استفاده
افراد بینا هم
وجود داشت که
من کاربرد
آنها را برایش
توضیح میدادم.
برایش کارتونهایی
را انتخاب میکردم
که کلام داشته
باشند. خوش
بختانه او به
برنامه مدرسه
موشها علاقه
مند بود. به
همین ترتیب او
به راحتی حضور
در مدرسه را
نیز پذیرفت. »
پرستو
یکی دیگر از
افرادی است که
در این شماره
با او گفت و گو
کردیم. همسرش
نابیناست و
آنها پنج سال
و نیم است که
ازدواج کردهاند.
فرزند آنها
نیز نابینا
است.
پرستو
ما را با خود
به دنیای شعر
و موسیقی و قصه
میبرد. از
خرید انواع
اسباب بازی
چوبی و پیچ و
مهره میگوید.
از بودن و
شنیدن و گفتن
و آواز
خواندن.
او در
بخشی از صحبتهایش
میگوید: « ما
تلاش کردیم
اسباب بازیهای
مناسبی را
برایش
خریداری کنیم.
اسباب بازیهایی
که حرکات درشت
و حرکات ریز
دستهایش را
تقویت کند. در
انتخاب
مجموعههای
داستانی و شعر
و موسیقی
بسیار دقیق
عمل کردیم تا
از محتوای آموزنده
و ریتم صحیح
برخوردار
باشند. بعضی
وقتها دلمان
میخواهد
فرزندمان
همان گونه که
ما میخواهیم
رفتار کند اما
او راه خود را
در پیش میگیرد.
به این نتیجه
رسیدهام که
گاهی باید
بنشینیم و به
فرزندمان گوش
دهیم. در این
صورت قادر
خواهیم بود
رفتارهایش را
حدس بزنیم و
خود را تطبیق
دهیم. » در بخش
دیگری از صحبتهایش
میگوید: ما
به این نتیجه
رسیدهایم که
فرزندمان
برای تحرک به
فضایی بزرگتر
و امن احتیاج
دارد.
بنابرین،
گاهی وقتها
به اتفاق
پرستارش او را
به محوطه
پارکینگ میبریم
تا لمس ماشینها،
دیوارها و
درها را نیز
به تجربه
زیسته خود
بیفزاید. پسرم
درک خوبی از
ریتم موسیقی
دارد. ما با هم
آواز میخوانیم.
برایش قصه می
گوییم و گاهی
من از روی کتاب
بریل قصه میخوانم.
او میآید و
کتاب مرا لمس
میکند و این
گونه با نقش
نقطهها در
زندگی ما آشنا
میشود. کافیست
با نگاهی ژرف
و عمیق به
تجربیات
دوستانمان
توجه کنیم.
وجه اشتراک
این والدین
مسئولیت
پذیری و قدرت
خلاقیت
آنهاست.
این والدین
ضمن پذیرفتن
شرایط و ویژگیهای
خود و
همسرشان،
تصمیم به بچه
دار شدن گرفتهاند.
هر یک از آنها
به عنوان عضوی
از جامعه،
تلاش میکند
تا فرزندش
برای خود،
خانواده و
جامعه بشری
فردی مفید
باشد.
امیدوارم
این تجربیات
برای شما
خوانندگان عزیز
در هر شرایطی
که هستید،
مورد استفاده
قرار گیرد.
روزهایتان
پر از شوق
زندگی
زهرا
همت: کارشناس
ارشد روانشناسی
و آموزگار
آموزش و پرورش
استثنایی
تهران
مقاله
حاضر مروری
است بر پژوهشی
که به کوشش
مارتین پینکوارت
و جینز فیفر،
در مجله بریتانیایی
آسیب بینایی
منتشر شده
است.
درصد
شیوع آسیب
بینایی در
جمعیت، با
بالا رفتن سن،
افزایش مییابد.
برای مثال:
مطابق بررسیهای
انجام شده، ۷
تا ۸ درصد از
افراد بین
سنین ۱۲ تا ۱۹
سال، دچار
آسیب بینایی
هستند ولی در افراد
بالاتر از ۶۰
سال، این
میزان شیوع به
۳۱ درصد میرسد.
به این معنی
که ۳۱ درصد
افراد بالای
۶۰ سال، در
چشم برتر خود،
بینایی کمتر
از ۵۰/۲۰
دارند.
با
توجه به آثاری
که نقص بینایی
بر زندگی روزمره
بر جای میگذارد
و محدودیتهایی
که برای افراد
ایجاد میکند،
محققان حدس میزنند
که آسیب
بینایی، بر
سلامت روانی
افراد تأثیر
منفی میگذارد.
اصطلاح سلامت
روانی (PWB)[30] به
شرایط روانی
افراد از
جمله: نداشتن
اختلال
روانی، هیجانات
مثبت بالا و
هیجانات منفی
پایین، احساس
پذیرش خود و
رضایتمندی شخصی و
رضایت از
زندگی، اشاره
دارد.
بیشتر
فراتحلیلهایی
که تاکنون در
حوزه سلامت
روان بزرگسالان
آسیبدیده
بینایی انجام
شده نشاندهنده
تفاوت سلامت
روانی در بین
این افراد و افراد
فاقد آسیب
بینایی است
ولی پژوهشهایی
که با کودکان
و نوجوانان
انجام شده،
اختلاف پایینتری
را در بین این
دو گروه نشان
داده است. تمامی
پژوهشهایی
که تاکنون در
حوزه سلامت
روان افراد
آسیبدیده بینایی
و افراد فاقد
آسیب انجام
شده، این
اشکال را دارند
که نتوانستهاند
مشخص کنند
اختلاف بین دو
گروه در کدامیک
از جنبههای
گوناگون
سلامت روان
است و ما با
فراتحلیل مطالعات
انجام شده،
انتظار
داشتیم که
افراد آسیبدیده
بینایی به طور
میانگین، در
مقایسه با همسالان
فاقد آسیب
بیناییشان،
از سطح پایینتری
از سلامت
روانی
برخوردارند.
مطالعه
حاضر، ۱۹۸
پژوهش را مورد
تحلیل قرار داده
است که در
مجموع، در
آنها ۳۱۱ گروه
نمونه از
افراد، مورد
مطالعه قرار
گرفتهاند
میانگین سنی
افراد آسیبدیده
بینایی مورد
مطالعه، ۷۲
سال و میانگین
سن افراد فاقد
آسیب بینایی
۷۰ سال بوده
است. ۶۲ درصد
افراد، زن و
۳۸ درصد مرد
بوده اند و ۴۲ درصد
افراد نمونهها،
متأهل و ۵۸
درصد مجرد
بودند. حدود
دو سوم از
پژوهشها از
روش نمونهگیری
در دسترس
استفاده کردهاند
و افرادی را
که خود،
متمایل به
مشارکت در پژوهش
بودند، مورد
مطالعه قرار
دادند و پایبند
به روشهای
نمونهگیری
تصادفی و یا
سایر روشهای
نمونهگیری
آماری نبودهاند.
با
فراتحلیل
پژوهشهای
انجام شده،
این نتیجه
حاصل شد که
بین سطح سلامت
روان یا
بهزیستی روان
افراد آسیبدیده
بینایی و
افراد فاقد
آسیب بینایی
تفاوت وجود
دارد و سطح
سلامت روانی
افراد آسیبدیده
بینایی پایینتر
از افراد فاقد
آسیب است ولی
این اختلاف
چشمگیر نیست
و میزان آن
کاملا به نوع
آسیب بینایی،
میزان این
آسیب، نوع
فعالیتهای
اجتماعی
افراد، حمایتهای
خانوادگی و
موارد بسیار
دیگری وابسته
است. به عنوان
مثال: بیماران
مبتلا به
آسیب
لکه زرد (AMD)[31] در
مقایسه با
بیماران
مبتلا به
گلوکوم[32]
یا آب سیاه،
سلامت روانی
پایینتری
داشتند.
در
تحلیل تفاوتهای
بین گروههای
مختلف سنی،
مشخص گردید که
اختلاف بین
سطح بهزیستی
روانی افراد
آسیبدیده
بینایی با
افزایش سن
گروههای مورد
مطالعه،
افزایش مییابد.
به این معنی
که بین سلامت
روانی کودکان آسیبدیده
بینایی و
کودکان فاقد
این آسیب،
تفاوتی وجود
ندارد و این
تفاوت در سنین
نوجوانی اندکی
بارز میشود و
در بزرگسالی
بیشتر میشود.
با
در نظر گرفتن
جنبههای
گوناگون
سلامت روانی
به صورت جداجدا،
این نتیجه
حاصل شد که در
مواردی مانند
اضطراب،
افسردگی و
هیجانات
مثبت، تفاوت
بین افراد
آسیبدیده
بینایی و
افراد فاقد این
آسیب اندکی
محسوس است ولی
اختلاف
معناداری بین
این دو گروه
از نظر
خودپنداره و
درک و تعریفی
که هر فرد از
خودش دارد،
وجود ندارد.
یکی
از محدودیتهای
رایج در تمامی
فراتحلیلها
این است که در
بسیاری از
موارد، پژوهشهایی
که به نتایج
بزرگ و قابل
توجه نمیرسند،
یعنی نشان میدهند
که اختلاف
معناداری بین
گروههای
مورد مطالعه
وجود ندارد،
به چاپ نمیرسند
و فراموش میشوند
و تعداد چنین
مطالعاتی کم
هم نیست. اگر
چنین پژوهشهایی
نیز به اندازه
مطالعاتی که
نشاندهنده
تفاوتهای
بسیار بزرگ
بین گروههای
نمونه است در
دسترس باشند،
فراتحلیلها
میتوانند
نتایج واقعبینانهتری
را ارائه
دهند. در
فراتحلیل
حاضر تلاش شده
تا حد
ممکن به
تمامی
مطالعات
انجام شده
پرداخته شود ولی
مشخص است که
چنین کاری به
طور کامل
امکانپذیر
نیست و قطعاً
میتوان گفت
که پژوهشهای
بسیاری از نظر
دور ماندهاند.
با
تمام این
تفاسیر باید
گفت که این
مطالعه، اولین
پژوهشی است که
به فراتحلیل
سلامت روانی در
افراد آسیبدیده
بینایی
پرداخته و گستره
وسیعی از پژوهشهای
انجام شده در
حوزه ویژگیهای
روانشناختی
این افراد را
مورد بررسی
قرار داده است
و متغیرهایی
مانند سن و
جنسیت را نیز
کنترل کرده و
از نظر اصول
علم آمار،
فراتحلیل
دقیقی محسوب
میشود.
به
طور خلاصه این
مطالعه به این
نتیجه رسیده که
آسیب بینایی،
عاملی تهدیدکننده
برای سلامت
روانی افراد
به شمار میرود.
با در نظر
گرفتن تعداد
زیادی پژوهش،
این نتیجه حاصل
شد که
بیمارانی که به
خاطر ابتلا به
دیابت، دچار
آسیب
بینایی شدهاند
در مقایسه با
سایر بیماران
از جمله بیماران
مبتلا به آبسیاه،
سلامت روانی
پایینتری
دارند و کاهش
شدید سلامت
روانی، تنها
در بیماران آبسیاهی
که در سنین
بزرگسالی
دچار
نابینایی کامل
در اثر این
بیماری شده بودند
مشاهده شد.
این فراتحلیل
همچنین به این
نتیجه دست
یافت که تفاوت
بین افراد
آسیبدیده
بینایی و
افراد فاقد
آسیب بینایی،
بیشتر مربوط
به فاکتورهای
سلامت روان که
در ارتباط با
بینایی هستند
مشاهده شده
است. برای
مثال در افراد
آسیبدیده
بینایی،
نگرانی بابت
آینده و انجام
اموری که با
توانایی دیدن
در ارتباط است
مانند تحصیل و
اشتغال، به
طور معناداری
بالاتر از افراد
فاقد آسیب است
و در
فاکتورهایی
مانند نگرانی
کلی بابت
آینده زندگی،
تفاوتی بین
افراد آسیبدیده
بینایی و
افراد فاقد
این آسیب وجود
ندارد. همچنین
مشاهده شد که
عواملی مانند
شغل مناسب و
درآمد کافی و
خانواده و
دوستان حمایتگر،
موجب ارتقای
سلامت و
بهزیستی
روانی در افراد
آسیبدیده
بینایی هستند.
از
سوی دیگر مشخص
گردید که
افرادی که در
بزرگسالی
دچار آسیب بینایی
میشوند که
نسبت به
افرادی که از
بدو تولد یا
در کودکی و
نوجوانی دچار
این آسیب شدهاند
در انطباق با
محیط و
استفاده از
امکانات اجتماعی
موجود با
دشواری
بیشتری
مواجهند، سلامت
روانی پایینتری
دارند.
یکی
از نتایج خوشحالکننده
این مطالعه
این است که
تفاوت بین
سلامت روانی
افراد آسیبدیده
بینایی و
افراد فاقد
آسیب بینایی
در پژوهشهای
جدیدتر در
مقایسه با
مطالعات
قدیمیتر،
کاهش چشمگیری
داشته است.
این نتیجه
ممکن است به
دلیل پیشرفت
فناوریها و
دسترسیپذیری
باشد که افراد
آسیبدیده
بینایی را در
انطباق با
محیط و فعالیتهای
علمی و
اجتماعی یاری
میکند. امید
است که با
پیشرفت روزافزون
این فنآوریها
شاهد بهبود
کیفیت زندگی و
در نتیجه
بهزیستی
روانی افراد
آسیبدیده
بینایی باشیم.
مجید
سرایی:
روزنامهنگار
چنانکه در
قسمت نخست
اشاره شد،
تاجیکستان با نام
رودکی، شاعر
بزرگ سبک
خراسانی
پیوندی ناگسستنی
دارد. خاصه
این پیوند را
در گفت و گو با تاجیکان
به روشنی میتوان
دریافت.
تاجیکان بر
آنند که
رودکی، «اساس
گذار» شعر
فارسیست. نکتهای
که تاریخ نویسان
ادبیات هم بر
آن تأکید
دارند.
آرامگاه
رودکی در «پنج
رود»، نزدیک
به شهر «پنج کنت»
قرار دارد و
اهالی شهر
«پنج کنت»
آرامگاه شاعر
بزرگ فارسی را
همچون نگینی
دربر گرفتهاند.
از رودکی
گفتم که طلیعهٔ
صحبتم دربارهٔ
شهر «پنج کنت»
شد. اما مگر میشود
به سادگی از
نام رودکی
گذشت؟!
گرچه
حکایت «بوی
جوی مولیان»
را از چهار
مقاله نظامی
عروضی
سمرقندی بار
ها شنیدهایم؛
اما حیف است
در آغاز این
مقال اندک، از
رودکی بگویم و
این حکایت را
نقل نکنم.
قطعاً برای
اهل فرهنگ و
ادب، مطالعهٔ
چند بارهٔ
داستان «بوی
جوی مولیان»
تکراری نیست.
بنا بر این،
اگر این مقال
به واسطهٔ
نقل این
حکایت، کمی
طولانی شود،
نه تنها ملال
آور نخواهد
بود، بلکه بر
لطف صحبت در
باب شهر «پنج
کنت» خواهد
افزود.
امیر نصر
سامانی تصمیم میگیرد
به همراه سپاهیانش
به طور موقت
در باد غیس (در
خراسان آن
زمان) اقامت
کند، اما خوش
آب و هوا بودن
این منطقه
اقامت امیر را
طولانی میکند.
لشکریان که
دلتنگ شده
بودند و نمیخواستند
بیشتر در آنجا
بمانند جرات بیان
خواستهٔ
خود را با امیر
نداشتند و از
رودکی میخواهند
امیر را به
بازگشت ترغیب
کند. رودکی که
امیر را خوب میشناخت
تصمیم میگیرد
با سرودن شعری
بخت خود را
برای راضی
کردن امیر به
بازگشت به
بخارا بیازماید.
رودکی در حضور
امیر چنگ زنان
قصیدهٔ «بوی جوی
مولیان آمد همی»
را آغاز میکند.
امیر با شنیدن
قصیدهٔ رودکی
چنان دلتنگ میشود
که بی کفش و
رخت سفر سوار
بر اسب تا
بخارا میتازد!
روایت
کاملتر را با
قلم نظامی
عروضی، نویسنده
قرن ۶ هجری
بخوانید.
«چنین آوردهاند
که نصر بن
احمد که واسطهٔ
عقد آن آل
سامان بود و
اوج دولت آن
خاندان ایام ملک
او بود، واسباب
تمتّع و عدل
ترفّع در غایت
ساختگی بود،
خزائن آراسته
ولشکر جرّار و
بندگان
فرمانبردار
زمستان بدارالملک
بخارا مقام
کردی و
تابستان به
سمرقند رفتی یا
به شهری از
شهرهای
خراسان. مگر یک
سال نوبت هری
بود، به فصل
بهار به بادغیس
که بادغیس
خرّم ترین چرا
خوارهای
خراسان و
عراق است، قریب
هزار ناو هست
پر آب و علف که
هم یکی لشکری
را تمام باشد. چون
ستوران بهار نیکو
بخوردند و به
تن و توش خویش
باز رسیدند و شایستهٔ میدان
و حرب شدند، نصر
بن احمد روی
به هری نهاد و
به در شهر
بمَرغ سپید
فرود آمد و لشکرگاه
بزد وبهارگاه
بود وشَمال
روان شد و میوههای
مالن و کروخ
در رسید که
امثال آن در
بسیار جایها بدست
نشود و اگر
شود بدان
ارزانی نباشد.
آنجا لشکری
برآسود و هوا
خوش بود و باد
سرد و نان
فراخ و میوهها
بسیار و
مشمومات
فراوان، لشکری
از بهار و
تابستان
برخورداری
تمام یافتند
از عمر خویش، و
چون مهرگان در
آمد و عصیر در
رسید و شام
سفرم و حماحم
و اقحوان دردم
شد، انصاف از
نعیم جوانی
بستدند و داد
از عنفوان
شباب بدادند.
مهرگان دیر
درکشید و سرما
قوت نکرد و
انگور در غایت
شیرینی رسید و
در سواد هری
صد و بیست لون
انگور یافته
شود، هر یک از
دیگران لطیفتر
و لذیذتر و از
آن، دو نوع
است که در هیچ
ناحیت ربع مسکون
یافته نشود یکی
پرنیان و دوم
کلنجری، تُنُک
پوست، خُرد
تکس، بسیار پر
آب، گویی که در
او اجزای ارضی
نیست. از
کلنجری خوشهای
پنج من و هر
دانه پنج
درمسنگ بیاید،
سیاه چون قیر،
شیرین چون
شکر، ازش بسیار
توان خورد
بسبب مائیتّی
که دروست، و
انواع میوه های
دیگر همه خیار.
چون امیر نصر
بن هحمد
مهرگان و
ثمرات او بدید
عظیمتش خوش
آمد.
نرگس رسیدن
گرفت، کشمش بیفکندند
در مالن و منقّی
برگرفتند و
آونگ ببستند و
گنجینهها پر کردند.
امیر با آن
لشکر بدان دو پاره
دیه در آمد که
او را «غوره» و
«درواز» خوانند.
سراهایی دیدند
هر یکی چون
بهشت اعلی و
هر یکی را باغی
و بستانی در پیش
بر مهبّ شَمال
نهاده. زمستان
آنجا مقام
کردند و از
جانب سجستان
نارنج آوردن
گرفتند و از
جانب
مازندران ترنج
رسیدن گرفت. زمستانی
گذاشتند در غایت
خوشی. چون
بهار درآمد، اسبان
ب بادغیس
فرستادند و
لشکرگاه بمالین
به میان دو جوی
بردند و چون تابستان
درآمد، میوهها
در رسید.
امیر نصر بن
احمد گفت
تابستان کجا
رویم که از این
خوشتر
مقامگاه
نباشد! مهرگان
برویم. چون مهرگان
درآمد، گفت
مهرگان هری
بخوریم و برویم
و همچنین فصلی
بفصل همی
انداخت تا چهار
سال بر این
برآمد؛ زیرا
که صمیم دولت
سامانیان بود
و جهان آباد و
ملک بی خصم و
لشکر فرمانبردار
و روزگار
مساعد و بخت
موافق. با این
همه ملول
گشتند و آرزوی
خانمان برخاست.
پادشاه را ساکن
دیدند، هوای
هری در سر او و
عشق هری در دل
او، در اثنای
سخن هری را
بهشت عدن
مانند کردی؛ بلکه
بر بهشت ترجیح
نهادی و از بهار
چنین زیادت آوردی.
دانستند که سر
آن دارد که این
تابستان نیز
آنجا باشد. پس
سران لشکر و
مهتران ملک به
نزدیک استاد
ابو عبد الله
الرودکی
رفتند و از
ندمای پادشاه
هیچ کس محتشم
تر و مقبول
القول تر از او
نبودند. گفتند
به پنج هزار دینار
تو را خدمت کنیم،
اگر صنعتی بکنی
که پادشاه از
این خاک حرکت
کند که دلهای
ما آرزوی
فرزند همی برد
و جان ما از
اشتیاق بخارا
همی برآید. رودکی
قبول کرد که
نبض امیر
بگرفته بود و
مزاج او
بشناخته، دانست
که به نثر با
او در نگیرد، روی
به نظم آورد و قصیدهای
بگفت بوقتی که
امیر صبوح
کرده بود
درآمد و بجای
خویش بنشست و چون
مطربان فرو
داشتند، او
چنگ برگرفت و
در پرده عشاق
این قصیده
آغاز کرد:
بوی
جوی مولیان
آید همی یاد
یار مهربان
آید همی
پس فروتر
شود، گوید:
ریگ
آموی و درشتی
راه او زیر
پا چون پرنیان
آید همی
آب
جیحون از نشاط
روی دوست خنگ
ما را تا میان
آید همی
ای
بخارا! شاد
باش و دیر زی میر
زی تو شادمان
آید همی
میر
ماه است و
بخارا آسمان ماه سوی
آسمان آید همی
میر
سرو است و
بخارا
بوستان
سرو سوی
بوستان آید
همی
چون رودکی
بدین بیت رسید،
امیر چنان
منفعل گشت که
از تخت فرود
آمد و بی موزه
پای در رکاب
خنگ نوبتی در
آورد و روی
بخارا نهاد؛ چنان
که رانین و
موزه تا دو
فرسنگ در پی
امیر بردند، به
برونه و آنجا
در پای کرد و
عنان تا بخارا
هیچ باز نگرفت
و رودکی آن
پنج هزار دینار
مضاعف از لشکر
بستد.
مردم «پنج
کنت» علاقهٔ
عجیبی به
رودکی دارند.
در بازدیدی که
از یک مرکز
خرید کردم،
مسئول آنجا
بانویی به نام
نصیبه بود که
رودکی را با
عنوان «بابای
ما» خطاب کرد.
یکی از
نکات قابل
توجه دربارهٔ
محل اقامت ما
در «پنج کنت»
هتلی بود که
مدیر تور در
نظر گرفته
بود. مدیر هتل
انسانی مأخوذ
به نظم و صاحب
قریحهٔ عجیبی
بود. «حاج
مقصود»، مدیر
هتل قانونی
وضع کرده بود
که مسافران
مکلف و موظف
به اجرای آن بودند.
به این صورت
که در ورودی
هتل، قفسههای
جاکفشی
گذاشته بود و
مسافران باید
کفشها یا به
قول خود
تاجیکان «پای
افزار» هایشان
را درمی
آوردند و کفش
راحتی را که
او در نظر گرفته
بود، میپوشیدند.
جالبتر
اینکه تمام
راهروها و
اتاقهای این
هتل دو طبقه،
مفروش به قالیهای
زیبا بود. به
همین علت حاج
مقصود تأکید
داشت همه باید
کفشهایشان
را در جاکفشی
بگذارند تا
محیط هتل پاکیزه
بماند.
از جاذبههای
شهر پنج کنت،
مجسمهٔ «لایق
شیرعلی»، شاعر
ملی
تاجیکستان و
مجسمهٔ «لنین» است.
موزهٔ رودکی و
مجسمهٔ رودکی
هم، از دیگر
جاذبههای
این شهر محسوب
میشود.
در کنار
مجسمهٔ یادبود
«لایق
شیرعلی»، این
دوبیتی جلب
نظر میکند که
به سیریلیک
نوشته شده
است:
تویی
بود و نبودم،
ملت من
تویی سمت سجودم،
ملت من
سرود
عمر من پایان
پذیرد تو
مهمان سرودم،
ملت من
اگر در
طول این
مطالب، بار ها
دربارهٔ
خونگرمی و
میهمان نوازی
تاجیکان
بگویم، گزافه
گویی نکردهام؛
چرا که این
مردمان علاقهٔ
عجیبی به
ایرانیها
دارند و همچون
برادران و
خواهران تنی،
از آنها
استقبال میکنند.
شاهد این
ادعا، صحنهای
بود که در «پنج
کنت» با آن
مواجه شدیم.
در مسیری که
برای رسیدن به
موزهٔ رودکی طی
میکردیم،
یکی از
مسئولان ارشد
دانشگاه
«آموزگاری»
مقابل در
دانشگاه
ایستاده بود و
از ما مثل میهمانان
نوروزی
استقبال کرد.
با اصرار و
استقبال گرم
او، دقایقی در
دفتر رئیس
دانشگاه نشستیم
و دربارهٔ
جزئیات
فعالیتهای
این دانشگاه،
نکات جذابی از
زبان او
شنیدیم.
اما
آرامگاه
رودکی در «پنج
رود»، حکایت
عجیبی دارد که
شنیدن دربارهاش
یا خواندن
مطالب، ابداً
حق مطلب را
ادا نمیکند.
باید بروی و
ببینی و از
نزدیک به
التذاذ برسی.
محوطهٔ
آرامگاه به
گونه ایست که
انگار در میان
درهای قرار
گرفته و کوههای
اطراف پوشیده
از برف، به آن
مشرفند. اطراف
این محوطه را
سپیداران
بلند پوشاندهاند
و تو در رسیدن
به آرامگاه،
مسیری پلکانی
را طی میکنی.
ساختمان
آرامگاه،
عمارتی چند
ضلعیست که هر
ضلع دارای یک
هشتی است و در
های چوبی
زیبایی بر آن
نصب شده است.
بر بام این
عمارت، یک
گنبد زیبای فیروزه
ایست که در
وسط بام قرار
دارد.
شهر پنج
کنت، در منتها
الیه شمال
غربی تاجیکستان،
در درهٔ زر افشان
واقع شده است.
اگر ۳۰
کیلومتر به
سمت غرب بروی،
به مرز
ازبکستان میرسی
و بعد از طی
کردن ۳۰
کیلومتر در
خاک ازبکستان،
به شهر سمرقند
میرسی.
در دومین
قسمت از
این سفرنامه
صوتی چهار
قسمته با من،
مجید سرایی،
به مدت یک
ساعت در
سرزمین شعر و
ادب، ولایت
پنجِکِنت،
همراه شوید.
مجتبی خادمی:
کارشناس زبان
انگلیسی،
بنیانگذار
اولین سایت
فارسی ویژه
نابینایان
در شماره سوم
مانا، دو خبر در
حوزه چشمپزشکی
را به همراه محتوایی
که مدرسه هدلی[33] در
خصوص بیماریهای
شبکیه در قالب
یک پادکست تهیه
کرده است، برایتان
تدارک دیدهام.
ابتدا سری
بزنیم به اسپوتنیک[34] و
خبر ایجاد بینایی
مصنوعی برای نابینایان
از طریق کاشت شبکیه که در روزنامه
نوآوران ترجمه
شده و به چاپ رسیده
است. تیمی از مهندسان
ایپیافال[35] فناوری
را توسعه دادهاند
که میتواند تا
حدی بینایی را
در افراد نابینا
بازگرداند. یکی
از پژوهشگران
بخش مهندسی مغز
و اعصاب در دانشکده
مهندسی ایپیافال،
این موضوع را به
محور تحقیقات تبدیل
کرده است.
حدود پنج سال
است که او و تیمش
در حال ساخت شبکیه
کاشتنی هستند که
با عینکهای هوشمند
مجهز به دوربین
و یک ریزرایانه
کار میکند.
این دانشمند
میگوید: «سیستم
ما به گونهای
طراحی شده است
که با استفاده
از الکترودهایی
برای تحریک سلولهای
شبکیه، به افراد
نابینا نوعی دید
مصنوعی میدهد».
دوربین تعبیهشده
در عینکهای هوشمند،
تصاویری را در
زمینه بینایی فرد
استفادهکننده
ضبط میکند و دادهها
را به ریزرایانهای
که در یکی از قطعات
نهایی عینک قرار
دارد، ارسال میکند.
ریزرایانه، دادهها
را به سیگنالهای
نوری تبدیل میکند
که به الکترودهای
ایمپلنت شبکیه
منتقل میشوند.
سپس الکترودها،
شبکیه را به گونهای
تحریک میکنند
که فرد نسخه ساده
و سیاه و سفید تصویر
را میبیند. این
نسخه ساده، از
نقاط نوری تشکیل
شده است که هنگام
تحریک سلولهای
شبکیه، ظاهر میشوند.
با این حال، استفادهکنندگان
باید برای ایجاد
اشکال و اشیاء،
نقاط نوری متعددی
را تفسیر کنند.
دانشمند فوقالذکر
اظهار میکند:
«مثل این است که
وقتی در آسمان
شب به ستارهها
نگاه میکنید،
میتوانید یاد
بگیرید که صورت
فلکی خاصی را تشخیص
دهید».
تنها نکته
قابل توجه این
است که این سیستم
هنوز روی انسان
آزمایش نشده است.
تیم تحقیق ابتدا
باید از نتایج
خود اطمینان حاصل
کند.
این محقق بیان
میکند: «ما هنوز
مجاز به کاشتن
این دستگاه در
بیماران انسانی
نیستیم، زیرا اخذ
تأییدیه پزشکی
مدتزمان زیادی
طول میکشد». در
واقع، مهندسان،
یک برنامه واقعیت
مجازی را ایجاد
کردهاند که میتواند
آنچه را که بیماران
با کاشت شبکیه
میبینند، شبیهسازی
کند. کاشت شبکیه
میتواند برای
نابینایان بینایی
مصنوعی فراهم کند.
برای اندازهگیری
بینایی، از دو
پارامتر استفاده
میشود: میدان
دید و وضوح بینایی.
بنابراین، مهندسان
از همین دو پارامتر
برای ارزیابی سیستم
خود استفاده کردند.
ایمپلنت شبکیهای
که آنها ساختهاند
حاوی 10500 الکترود
است که هرکدام
برای تولید یک
نقطه نور به کار
میروند. «ما مطمئن
نبودیم که این
تعداد الکترود،
زیاد است یا کافی
نیست. ما مجبور
بودیم فقط تعداد
مناسب را کشف کنیم
تا تصویر تولیدشده
خیلی دشوار نشود.
نقاط باید به اندازه
کافی از هم فاصله
داشته باشند تا
بیمار بتواند میان
دو مورد از آنها
که به هم نزدیکند
تمایز قائل شود؛
در عین حال باید
تعداد آنها به
اندازه کافی باشد
تا وضوح تصویر
مطلوب را فراهم
کند.
مهندسان همچنین
باید اطمینان حاصل
کنند که هر الکترود
میتواند بهطور
مطمئن یک نقطه
نوری تولید کند.
«ما
میخواستیم اطمینان
حاصل کنیم که دو
الکترود قسمت مشابهی
از شبکیه را تحریک
نمیکنند. بنابراین
آزمایشات الکتروفیزیولوژیکی
را انجام دادیم
که شامل ثبت فعالیت
سلولهای گانگلیونی[36] شبکیه
میشد.
خبر جالبی
بود که به نظر میرسد
واقعا ارزش خواندنش
را داشت. سالهای
پیشتر، شبکیههایی
که ساخته شده بودند،
زیر ده الکترود
داشتند و گویا
این مرتبه باید
منتظر نتایج خیرهکنندهتری
باشیم. اما برویم
سراغ گجتبازهایی
که معتقدند وسایل
الکترونیکی کوچک
مانند تلفن همراه،
فقط برای بازی
و تماس و پیام ساخته
نشدهاند و میتوانند
در بحثهای درمانی
نیز حرفی برای
گفتن داشته باشند.
آیا تلفنهای
هوشمند میتوانند
از نابینایی ناشی
از آبسیاه
جلوگیری کنند؟
چشم، به دلیل
کاربرد در تمام
امور روزمره، برای
انسان عضوی بسیار
حساس و ارزشمند
به حساب میآید.
بنابراین، وضعیت
تداوم سلامتی آن
برای افراد در
سراسر جهان از
اهمیت بالایی برخوردار
است. برخی از شایعترین
بیماریهای چشمی،
اغلب قابل اجتناب
هستند و مدتی قبل
از آغاز، عوامل
خطرزای شدیدی
را نشان می دهند.
برای نمونه،
در خصوص بیماری
رتینوپاتی دیابتی[37]،
مبتلایان به دیابت،
بهطور خاص در
معرض خطر قرار
دارند؛ لذا مرتبا
تحت بررسی رتینوپاتی
ناآشکار، یعنی
برجستگیهای ریزی
که در رگهای خونی
چشم ایجاد میشوند،
قرار میگیرند.
با این حال،
در خصوص بیماری
آبسیاه، یک بیماری
چشمی که سن و فشار
داخلی چشم از عوامل
خطرزای آن محسوب
میشوند، تعیین
گروه خاصی که در
معرض ریسک ابتلا
قرار دارند، دشوارتر
است. از همین رو،
اندازهگیری فشار
داخلی چشم که دقیق،
غیرتهاجمی، و
سیار باشد، شیوهای
به دست میدهد
که بتوان فشار
داخلی چشم هر فرد
را در یک دوره طولانی
بهطور مداوم تحت
نظر قرار داد. این
اتفاق، به تشخیص
و درمان زودهنگام
این مشکل منجر
خواهد شد، که احتمال
حفظ قوه بینایی
شخص را بهطور
چشمگیری افزایش
میدهد.
شناسایی زودهنگام
افزایش میزان فشار
داخلی چشم ناشی
از آبسیاه، میتواند
از بیماریهای
شدید چشمی پیشگیری
به عمل آورد و نهایتا
جلوی از دست رفتن
قوه بینایی را
بگیرد. در حال حاضر،
نیاز به اندازهگیری
دقیق و سیار فشار
داخلی چشم که با
ضخامت مرکزی قرنیه
همبستگی نشان
ندهد، در شیوههای
مرسوم نظام مراقبتهای
درمانی امروزی،
برآورده نشده
است. بهطور بالقوه،
میتوان امواج
صوتی را برای اندازهگیری
سیار به کار گرفت.
با این حال،
آزمایشها در یک
مطالعه جامع که
نشان میدهد فشار
داخلی یک شیء با
ضریب بازتاب صوتی
آن مرتبط است،
نظریهای را به
تأیید میرساند
که امکان اجرای
اندازهگیری سیار
فشار داخلی چشم
را به واسطه یک
تلفن هوشمند فراهم
میکند.
میتوان
از تلفنهای هوشمند،
برای اسکن چشم
افراد در خصوص
علائم اولیه آبسیاه
استفاده و از بیماریهای
شدید چشمی و نابینایی
پیشگیری کرد. اخیرا
تحقیقات مشخص کردهاند
برخی از شایعترین
بیماریهای چشمی
قابل پیشگیری هستند
و پیش از آغاز،
عوامل خطرزای
شدیدی از خود به
نمایش میگذارند؛
اما تعیین گروه
خاصی که در معرض
آبسیاه قرار دارند،
بسیار دشوار است.
دانشمندان
در دانشگاه بیرمنگام[38]،
آزمایشهای موفقیتآمیزی
را با استفاده
از امواج صوتی
و یک مدل چشمی به
انجام رساندهاند
که در نشریه گزارشهای
مهندسی[39] به
چاپ رسیده است.
«استاندارد
طلایی» اندازهگیری
فشار داخلی چشم،
تقارنسنجی[40] طی
ریختن قطرههای
بیحسکننده و
به دنبال آن رنگ
غیرسمی در چشم
است که مشکلات
و خطاهای مختص
به خود را به همراه
دارد.
یکی از عوامل
خطرزای مستقل
آبسیاه، ضخامت
اندک مرکز قرنیه
است که میتواند
به دلایل طبیعی
یا جراحی چشم با
لیزر رخ داده باشد.
ضخامت اندک
مرکز قرنیه، موجب
میشود فشار داخلی
چشم در روش تقارنسنجی،
بهطور مصنوعی
پایین نشان داده
شود. تنها روش راستیآزمایی
میزان فشار داخلی
چشم، معاینه کامل
چشم است که در وضعیت
سیار امکانپذیر
نیست. به علاوه،
خرید این تجهیزات،
برای اکثر مردم
بسیار گران است
تا بتوانند جهت
نظارت طولانیمدت
در خانه از آن استفاده
کنند. فشار داخلی
چشم، یک معیار
اساسی سلامت قوه
بینایی محسوب میشود،
که به واسطه فشار
ایجادشده با تازهسازی
مداوم مایعات درونچشمی
مشخص میشود. فشار
بالای چشم، که
اکثرا در افراد
مسن رخ میدهد،
به خاطر عدم توازن
در تولید و تخلیه
مایعات / زلالیه
به وجود میآید.
این خطر با افزایش
سن بیشتر میشود،
که به نوبه خود
احتمال ابتلا
به آبسیاه را
بالا میبرد.
آبسیاه، یک
بیماری مرتبط با
عصب بیناییست که
برآورد میشود
79.6 میلیون نفر در
سرتاسر جهان گرفتارش
باشند و اگر درمان
نشود، به چشم آسیب
میزند. در اکثر
موارد، میتوان
با کنترل و درمان
مناسب، از نابینایی
ناشی از آبسیاه
پیشگیری کرد.
این هم از تلاش
دانشمندان برای
کاربردی کردن تلفن
همراه در چشمپزشکی.
امیدوارم اگر واقعا
برنامهای ساخته
شد که بتواند وضعیت
چشم را تحت نظر
بگیرد، حتما و
حتما دسترسپذیر
باشد و با صفحهخوانها
مشکلی نداشته باشد.
در پایان، برویم
سراغ مدرسه هدلی،
و شما دوستداران
گفتگو با متخصصان
حیطه چشمپزشکی
را بیش از این منتظر
نگذاریم:
در این قسمت، ریکی انگر[41]،
با دکتر تیم موری[42]،
متخصص شبکیه، و
اد هینز[43]،
مدیر ارشد برنامههای
مدرسه هدلی[44]،
به گفتگو مینشینند
و سوالات زیادی
را که مردم در مورد
بیماریهای شبکیه،
عوامل خطرزا،
و نحوه درمان این
بیماریها دارند،
مطرح میکنند.
ترجمهای که پیش
روی شماست، تقطیعشده
است و صرفا صحبتها
و پرسشهایی را
که مهمتر تشخیص
دادم در آن گنجاندم
تا از چارچوب محدود
ستون سرویس پزشکی
بیرون نزند. برای
اینکه در جریان
باشید کدام صحبت
متعلق به کدام
شخص است، اسم شخص
صحبت کننده را
در ابتدای صحبتهایش
نوشتهام:
میخواهیم
با دکتر تیم موری،
متخصص شبکیه، عضو
انجمن متخصصان
شبکیه چشم آمریکا[45]،
در خصوص تباهی
لکه زرد[46] و
سایر بیماریهای
مرتبط گپ بزنیم.
دکتر موری، بیماریهای
چشمی مانند تباهی
لکه زرد و رتینوپاتی
دیابتی را درمان
میکند. او به سوالات
متداول پاسخ میدهد
و دیدگاه خود را
در مورد آینده
درمانها با ما
به اشتراک میگذارد.
اد هینز: دکتر
موری ، در ابتدا،
راجع به انجمن
متخصصان شبکیه
چشم آمریکا صحبت
کنیم. در مورد این
نهاد توضیح دهید
و اینکه چرا شنوندگان
ما باید در مورد
آن بدانند؟
دکتر تیم موری:
انجمن متخصصان
شبکیه چشم آمریکا،
بزرگترین جامعه
فلوشیپ[47]های
شبکیه چشم آموزش
دیده در ایالات
متحده و حتی در
جهان است که در
سطح آموزشهای
ما قرار دارد؛
بنابراین، وقتی
به دنبال یک پزشک
میگردید، واقعاً
گاهی اوقات دشوار
است که متخصصی
خبره را پیدا کنید
و با خودتان میگویید
از کجا بدانم کسی
که مرا ویزیت میکند
آموزشهای
مکفی را
دریافت کرده
است؟ و به همین
دلیل فکر میکنم
جایگاه انجمن متخصصان
شبکیه چشم آمریکا،
بسیار مهم است.
این انجمن به شما
اطمینان میدهد
هر شخصی که عضو
آن است، دارای
مدارک و مدارج
عالی از یک جامعه
دانشگاهی است که
گذراندن دورههای
مربوطه در آن
دو سال به طول انجامیده
و حداقل آموزشهای
جراحی و پزشکی
مورد نیاز در آن
دورهها
گنجانده شده است.
به نظرم این مسئله
برای هر بیماری
که نیاز به درمان
و مراقبت تخصصی
دارد بسیار مهم
باشد.
اد هینز: آیا
بیماریهای متداولی
وجود دارد که متخصصان
شبکیه چشم عموماً
معالجه میکنند؟
آیا موارد خاصی
وجود دارد که بیشتر
از بقیه مشاهده
میشود ؟
دکتر تیم موری:
از دیدگاه تخصص
شبکیه، سه مورد
از متداولترین
بیماریهای قابل
درمان که در ایالات
متحده شایع است
و اگر رها شود منجر
به نابینایی میگردد،
عبارتند از: تباهی
لکه زرد وابسته
به سن[48]،
که میتواند باعث
از دست دادن بینایی
مرکزی و منجر به
نابینایی مرکزی
شود، رتینوپاتی
دیابتی، که با
گذشت زمان برای
بیمارانی که دیابت
طولانیمدت داشتهاند
در نتیجهٔ بیماریشان
رخ میدهد، و نهایتا
بیماریهای عروقی
مانند سکته چشمی.
اینها سه مورد
از شایعترین بیماریهایی
هستند که جزو تخصص
متخصص شبکیه است
و میتواند به
نابینایی شما منجر
شود؛ اما اکنون
به طرز شگفتانگیزی
قابل درمان هستند.
اد هینز: یک
بیمار چه مراحلی
را از سر میگذراند
تا به شما برسد؟
عموما ترتیب اتفاقاتی
که طی میشود تا
از مطب شما سردربیاورد
چیست؟
دکتر تیم موری:
اکثر بیماریهای
چشمی که در مطب
من به آنها رسیدگی
میشود، از جمله:
عمده سرطانهای
چشمی که من به آنها
رسیدگی میکنم،
کلا هیچ علائمی
ندارند. کمی ترسناک
است. اما برای بیماران
علامتدار که به
ما مراجعه میکنند،
بیشترین علائم
عبارتند از: چشمک
زدن ناگهانی نور
مشابه نور چراغ
در چشم، که در پزشکی
آن را فوتوپسیا[49] مینامیم،
از دست دادن ناگهانی
بینایی، که ما
در پزشکی آن را
فقدان میدان دید
مینامیم. ممکن
است بخشی از بینایی،
از دست رفته باشد،
مشابه اینکه یک
پرده جلوی چشم
کشیده شده باشد،
یا میتواند کل
بینایی را شامل
شود. ممکن است بیماران
با اختلال بینایی
دید کج و معوج[50] که
در واقع تاری دید
مرکزیست مواجه
شوند، یا شاید
اجسام شناوری را
ببینند که ناگهان
در چشمانشان ظاهر
میشود که میتواند
به خونریزی داخلی
چشم و بهطور بالقوه
به پیشرفت جداشدگی
شبکیه مربوط باشد.
اد هینز: به
نظرم بسیاری از
کسانی که تا به
حال به متخصص شبکیه
مراجعه نکردهاند،
فکر میکنند تجربه
مراجعه به متخصص
شبکیه، همانند
مراجعه به یک پزشک
بیناییسنجی است؛
یعنی اینکه به
مطب مراجعه کنند،
در بزنند، وارد
مطب شوند، و پزشکشان
را ملاقات کنند.
طبق تجربه خودم،
همیشه اینطور
نیست. پس اگر امکان
دارد، توضیح دهید
وقتی یک بیمار
تازهوارد به یک
متخصص شبکیه مراجعه
میکند، چه چیز
را تجربه
خواهد کرد؟
دکتر تیم موری:
خب در واقع، اکثر
ما متخصصان شبکیه،
به صورت ارجاعی
کار میکنیم؛ یعنی
شما پیشتر توسط
یک بیناییسنج
یا یک چشمپزشک
دیگر ویزیت شدهاید،
که تشخیص داده
است مشکلی دارید
که به متخصص چشم
مربوط میشود؛
لذا شما را به متخصص
شبکیه معرفی کرده
است. مشکلاتی که
بیماران به خاطر
آنها معرفی میشوند،
اکثرا مواردی کاملا
اورژانسی هستند.
ممکن است اشک یا
جداشدگی یا تومور
در شبکیه، شواهدی
از وقوع یک سکته
چشمی، یا خونریزی
ناشی از دیابت
مشاهده کنند. پس
اکثر بیماران ما،
وقتی متوجه میشوند
به یک متخصص شبکیه
نیاز دارند، باید
هرچه سریعتر
حتما توسط یک متخصص
شبکیه ویزیت شوند.
میدانی اد؟ یکی
از موقعیتهای
دیگری که زمینه
ملاقات بیماران
با ما متخصصین
شبکیه را فراهم
میکند، به این
شکل است که بسیاری
از اوقات، شاهد
بیماریهایی هستیم
که ریشه خانوادگی
دارند. اینجاست
که متوجه میشویم
ممکن است پدر،
مادر، فرزند، خواهر
یا برادر یکی از
اعضای آن خانواده،
مبتلا باشد؛ لذا
ما به عنوان متخصص
شبکیه، از آنها
میخواهیم اعضای
خانوادهشان را
برای معاینه بیاورند.
اد هینز: و در
این میان، ارائه
مشاوره ژنتیک به
این دسته از اشخاص
نیز در دستور کار
قرار دارد. درست
است؟
دکتر تیم موری:
پیشرفتهای حاصلشده
در علم ژنتیک،
واقعا شگفتآور
است. به همین دلیل،
روزبهروز، در
تصمیمگیریهای
چشمپزشکان به
خصوص متخصصان شبکیه
نقش پررنگتری
به خود میگیرد.
پس بله. حتما مشاوره
ژنتیک در اختیار
بیماران قرار میدهیم.
برای همین بخش
عمده ژنتیک در
خصوص اینگونه
بیماریها دارای
پیچیدگیهای
عجیبی است. بنابراین
زمانی که بدانیم
عامل ژنتیکی وجود
دارد، اما احتمال
میرود خطر بیشتری
متوجه اعضای خانواده
باشد، اغلب در
خصوص ریسک خانواده
صحبت میکنیم.
احتمالا میدانید
اولین درمان ژنتیکی
تأییدشده، به
تازگی در خصوص
چشم به کار گرفته
شده، و درمانیست
که بهبود نابینایی
دوران کودکی ناشی
از بیماری آرپی[51] یا
رنگدانهای شدن
شبکیه را هدف قرار
داده است. انسان
واقعا شگفتزده
میشود.
اد هینز: بسیاری
از افراد وقتی
متوجه میشوند
مشکل شبکیه دارند،
از این میترسند
که بینایی خود
را برای همیشه
از دست بدهند. لطفا
بگویید آیا میتوان
پیشرفت این مشکلات
را کند کرد یا شرایط
را به حالت اولیه
برگرداند؟
دکتر تیم موری:
میدانی اد؟ به
نظرم مهمترین
پیامی که باید
به گوش همه برسد؛
این است که بسیاری
از مشکلاتی که
در گذشته بهطور
معمول موجب نابینایی
پدربزرگها و
مادربزرگها
در آن زمان میشدند،
اکنون به راحتی
قابل درمانند و
شرط اصلی درمان
شدن، تشخیص زودهنگام
و مراجعه به متخصص
است که تجهیزات
کافی برای انجام
بهترین مراقبت
از بیمار را
در اختیار
دارد.
اد هینز: و حالا
که بحث از درمان
شد، بیایید برای
نمونه راجع به
تباهی لکه زرد
وابسته به سن صحبت
کنیم. میدانم
ده سال پیش، بحث
تزریق درمیان
نبود و تباهی لکه
زرد مرطوب، واقعا
یک مشکل آزاردهنده
بود. امروزه، مردم
تحت درمان تزریقی
قرار میگیرند.
آیا این تزریقها
باید تا آخر عمر
ادامه داشته باشند؟
دکتر تیم موری:
خب اول از همه،
ضروری است به این
مسئله توجه شود
که اغلب گونههای
تباهی لکه زرد،
که جزو انواع خشک
هستند، اصلاً به
درمان تزریقی نیاز
ندارند. پس همانطور
که احتمالاً خودتان
تصور میکنید،
وجود یک تشخیص
صحیح، بسیار مهم
است. فناوری برای
انجام تشخیص صحیح،
بهطور باورنکردنی
دقیق شده است. میدانی
اد؟ اکنون یک فناوری
به نام توموگرافی
انسجام نوری[52] در
اختیار داریم که
یک اسکن لیزری
بسیار دقیق از
چشم انجام میدهد.
آنقدر دقیق که
حتی از آنچه من
در دانشکده پزشکی
با میکروسکوپ مشاهده
میکردم هم بهتر
است.
در چنین موقعیتیست
که انسان با خود
میگوید: «وای. مگه
میشه مگه داریم».
این ارزیابیهای
آزمایشگاهی به
ما امکان میدهد
در مورد چگونگی
درمان بیمار، بسیار
دقیق باشیم. در
این مرحله، درمان
بیمار را صرفا
برای خودش شخصیسازی
میکنیم. پس اینطور
نیست که یک درمان
خاص، برای همه
مناسب باشد.
هر بیمار،
بهطور منحصر به
فرد شناسایی میشود
و درمان مختص به
خود را بسته به
واکنش بدنش دریافت
میکند. برخی از
بیماران، وضعیت
مناسبی دارند و
با یک بار تزریق،
کارشان راه میافتد
و اصلاً به هیچ
تزریق اضافهای
نیاز پیدا نمیکنند،
در حالی که بعضی
هم باید تا آخر
عمر تحت درمان
تزریقی باشند.
اما با توجه به
آنچه گفته شد،
این تزریقات، ارزش
آن را دارد که بهطور
کامل انجام شود.
به این دلیل که
تا پیش از ظهور
این درمان تزریقی،
که البته من در
این راه تقریبا
تجربیات بیشتری
نسبت به سایرین
داشتهام، تمام
مبتلایان به تباهی
لکه زرد مرطوب،
نابینا میشدند.
امروزه تقریبا
هرگز شاهد چنین
اتفاقی نبودهام.
و میدانی اد؟
اگر هم شاهد چنین
اتفاقی بودهام،
به خاطر این بوده
که بیمار دیر مراجعه
کرده یا به هر دلیلی
نتوانسته است درمانش
را ادامه دهد. همانطور
که میبینید، این
یک تغییر شگفتآور
است که حتی طی دهه
گذشته در علم پزشکی
ایجاد شده است.
اد هینز: میخواهم
بهطور مختصر در
باره تباهی لکه
زرد از شما
بپرسم. در این خصوص
یک سوال هست که
همیشه از طرف افراد
مسن از من پرسیده
میشود. مددجویان
بسیاری داشتهام
که به من گفتهاند:
«خب. متخصص شبکیه
به من گفته است
کاری نمیشود برای
شما انجام داد.
چه دلیلی دارد
به مراجعاتم ادامه
دهم؟» و شما به بیماری
که چنین نگاهی
دارد چه توصیهای
دارید؟
دکتر تیم موری:
در واقع، اولین
دلیلی که شما باید
همچنان درمان تباهی
لکه زرد خشک را
ادامه دهید، این
است که میتواند
به تباهی لکه زرد
مرطوب تبدیل شود،
که نوع مرطوب این
بیماری، بهطور
باورنکردنی قابل
درمان است، و نوع
مرطوب این بیماری،
نوعیست که بهطور
معمول به نابینایی
منجر میشود. تباهی
لکه زرد خشک معمولا
تأثیر چشمگیری
بر عملکرد بینایی
بیمار ندارد، مگر
اینکه به مشکلی
به نام آتروفی
جغرافیایی[53] یا
تباهی لکه زرد
خشک پیشرفته دوچار
شوند. اینجاست
که بافتهای شبکیه
در مرکز به معنای
واقعی کلمه ناکارآمد
میشوند و رو به
زوال میروند.
خوشبختانه، آتروفی
جغرافیایی، یکی
از موارد بسیار
نادر تباهی لکه
زرد به حساب میآید.
میدانی اد؟ حتی
امروزه، برای این
بیماری نیز خبرهای
هیجانانگیزی
در راه است؛ چرا
که برخی از مطالعات
بالینی، در حال
بررسی نحوه درمان
تباهی لکه زرد
آتروفیک که بر
بینایی تأثیر میگذارد
هستند. با توجه
به آنچه گفتم،
به نظرم یک بیمار
که درگیر مشکلی
با تأثیرات مزمن
است، آخرین کاری
که بخواهد انجام
دهد، این است که
مراجعاتش را ادامه
ندهد.
اد هینز: یک
سوء تفاهم دیگر
هم هست که مردم
به کرات درباره
آن با من صحبت میکنند.
آنها میگویند:
«خب. من تا قبل از
اینکه آبمرواریدم
را درنیاورده بودند،
تباهی لکه زرد
نداشتم». یعنی مردم
به این نتیجه رسیدهاند
که درآوردن آبمروارید،
باعث شده است به
تباهی لکه زرد
مبتلا شوند. شما
برای بیماری که
چنین نگاهی دارد
چه توصیهای دارید؟
دکتر تیم موری:
در این خصوص، دو
نکته مطرح است.
یکی از مواردی
که سعی داریم به
همکارانمان در
باره جراحی آبمروارید
بیاموزیم، این
است که امروزه
و در این عصر، بسیار
حیاتیست که پیش
از جراحی آبمروارید،
لکه زرد به وسیله
تصویربرداری
بررسی شود. به این
دلیل که اگر یک
بیمار از پیش به
تباهی لکه زرد
مبتلا باشد، که
دلیل متأثر شدن
بیناییست، درآوردن
آبمروارید، صرفا
تباهی لکه زرد
را آشکار میکند.
پس به نظرم بهترین
کار، بررسی لکه
زرد و مشاوره دادن
به بیماران پیش
از انجام هر کار
است، به این ترتیب
که بگوییم: ببین،
قرار است آبمرواریدت
را دربیاوریم،
اما شما دوچار
تباهی لکه زرد
هستی، و ممکن است
لازم باشد درمانهای
مربوطه را نزد
متخصص شبکیه ادامه
دهی».
همچنین به
اطلاعت برسانم
اگر آبمروارید
را درآوردی، و
به هر دلیلی نتیجه
مطلوبی به لحاظ
بهبود عملکرد بینایی
حاصل نشد، باید
حتما به متخصص
شبکیه مراجعه کنی؛
چرا که متخصصان
شبکیه میتوانند
بیشتر مشکلات شایع
که پس از جراحی
آبمروارید، قوه
بینایی را محدود
میکنند را درمان
کنند. به نظرم این
پیامیست که مددجویان
شما و کلیه شنوندگان
باید آویزه گوششان
کنند.
اد هینز: اجازه
دهید یک سوال کوچک
دیگر هم در همین
باره اضافه کنم.
آیا از بیمارانتان
میخواهید هنگامی
که قرار است ویزیت
شوند شریک یا همسر
یا یک حامی را به
همراه بیاورند؟
در واقع، به نظرم
این سوالیست که
پس از همهگیری
کرونا به وجود
آمده است.
دکتر تیم موری:
به نظرم یکی از
مهمترین کارها
همین است. منظورم
این است که تمام
ما تجربه مراجعه
به پزشک را داشتهایم،
زمانی که در حال
معاینه شدن و گفتگو
با پزشک هستید،
حتی یک سوال هم
به ذهنتان خطور
نمیکند، اما به
محض اینکه پایتان
را از مطب بیرون
گذاشتید، هزاران
سوال به ذهنتان
هجوم میآورند.
مسئله دیگر این
است که اغلب ما
صحبتهای
واقعا سنگینی مطرح
میکنیم، و همراه
داشتن کسی که برای
شما به منزله گوش
دوم باشد، واقعا
کمککننده است.
با این اوصاف،
شخصا یکی از کسانی
هستم که شدیدا
معتقدم هر بیمار
باید یک همراه
با خود داشته باشد.
بیمارانی که شرایط
پیچیدهای دارند
را بدون حضور اعضای
خانواده یا همسر
یا همراهشان معاینه
میکنیم، اما میدانی
اد؟ حتی در دوران
همهگیری ویروس
کرونا، پس از معاینه،
از همراه بیمار
دعوت میکنیم حضور
داشته باشد تا
بتواند گفتگو در
خصوص شرایط فعلی
و کارهایی که
قرار است انجام
دهیم را بشنود.
به نظرم یک بخش
مهم ماجرا، درک
کردن آنچه پزشک
قرار است انجام
دهد، چرایی انجام
آن کار، و نتیجهایست
که میتوان انتظار
داشت.
اد هینز: متخصصان
شبکیه چگونه اطمینان
حاصل میکنند بیمارانی
که دارای شرایط
نابودکننده تشخیص
داده شدهاند از
گزینههایی به
جز درمانهای پیشنهادی
پزشک آگاه هستند؟
در واقع، با توجه
به ساختار کنونی،
آیا چنین چیزی
اصلا امکان دارد؟
دکتر تیم موری:
به نظرم امکان
دارد. تا آنجا
که اطلاع دارم،
شما در بحث مشاوره
و مددجویان و فناوری
فعالیت میکنید.
پیشرفت فناوریها
در خصوص ارتقا
سطح بینایی بیماران
و بهبود سطح عملکرد
روزمره آنها بسیار کلان است، و قرار
است حتی طی پنج
سال آینده، شاهد
تغییرات بسیار
بسیار مثبتی باشیم.
و میدانی
اد؟ ناگفته
نمانَد که این
همهگیری کرونا،
کاسه صبرم را لبریز
کرده؛ چرا که روز
به روز شاهد افزایش
خشکی چشم مراجعان
و بیماریهای پلکی
هستیم. درست است
که نهایتا من متخصص
شبکیه هستم اما
برای صحبت در مورد
چگونگی درمان بیماری
پلکی و روش مرطوب
نگهداشتن چشم
و تأثیرات ماسک
زدن و اثرات ناشی
از قرار
نداشتن در یک برنامه
منظمِ عادی، به
همان اندازه زمان
اختصاص میدهم.
تا حدودی درست
است که مایلم تمرکزم
را بر این که «مسؤولیت
من اصلاح شکل ظاهری
و آناتومی چشم
است» قرار دهم؛
اما این را هم میدانم
که از دیدگاه بیماری
که به من مراجعه
کرده، تمام چیزی
که دوست دارد بداند
این است که «به من
بگو آیا میتوانم
ببینم و چطور میتوانم
بهتر ببینم»، و
اتفاقات بیشماری
به جز آنچه من
در زمینه درمان
تزریقی یا توموگرافی
انسجام نوری بیماران
انجام میدهم در
حال وقوع است.
به نظرم شما
این بخش از گفتگو
را به خوبی تکمیل
کردید، و اینجاست
که رویکردهای
مکمل، به کمک بیماران
ما میآیند. هرچه
در خصوص خوراک
مطلوب، سالم ماندن
و ورزش کردن بگوییم،
کم گفتهایم. اکیدا
توصیه میکنیم
مبتلایان به تباهی
لکه زرد، سبزیجات
برگدار مصرف کنند.
یک باور فراگیر
در خصوص مصرف مولتیویتامینهایی
خاص به نام ایآرایدیاس2[54] برای
بیمارانی که در
معرض خطر بالایی
قرار دارند مطرح
است.
کارهای زیادی
میتوان انجام
داد، فناوری در
خصوص ارزیابی کمبینایی،
درشتنمایی، و
شرایط نور محیطی
مطلوبتر، به کسانی
که بیناییشان تحت
تأثیر قرار گرفته،
کمک شایانی کرده
است. خارقالعاده
است که صرفا با
یک کمک جزئی، چقدر
شرایط عملکردی
بهبود مییابد.
ریکی انگر:
اگر نکتهای به
نظرتان میرسد
که به آن نپرداختیم
یا پیامی برای
شنوندگان دارید
بفرمایید.
دکتر تیم موری:
به نظرم اساسیترین
نکتهای که باید
نسبت به آن آگاه
بود، این است که
اگر از قوه بیناییتان
راضی نیستید، به
متخصصین مراجعه
کنید تا در مورد
راهحلهای موجود،
برایتان توضیح
دهند. تسلیم نشوید.
امروزه بسیاری
از درمانها و
راهحلها برای
بیماران وجود دارد
که حتی همین
ده سال پیش وجود
نداشت. پس نترسید
و بپرسید.
این هم از سرویس
چشمپزشکیِ
این ماه؛ اما قشنگترین
دو کلمهای که
در کل مطلب
این ماه به من چسبید،
همین دو کلمۀ پایانی
بود: «نترسید و بپرسید».
به امید روزی که
علم پزشکی، نابینایی
را ریشهکن کند.
ابوذر
سمیعی:
دانشجوی
دکتری سیاستگذاری
فرهنگی
پیشنهاد
ممنوعیت
آزمایشهای
ژنتیک و
غربالگری در
دوران
بارداری توسط مجلس
شورای
اسلامی،
مباحث جنجالی
و چالشبرانگیزی
در این خصوص
به راه
انداخته و
موضوع تولد
کودکان دارای
معلولیت را
دوباره به صدر
گفتگوها
آورده است.
اینکه این طرح
چه میزان سیاسی
بوده یا چقدر
میتواند در
هدف غائی آن
یعنی افزایش
فرزند آوری
تأثیر مثبت
داشته باشد
سوالی اساسی
است اما موضوع
این نوشته
نیست. آنچه در
این یادداشت
قصد بررسی آن
میرود، شق
دوم موضوع،
یعنی احتمال
افزایش تولد کودکان
دارای
معلولیت و
پیامدهای آن
است.
تولد یک
کودک دارای
معلولیت، یکی
از تراژیکترین
حوادثی است که
در هر خانوادهای
ممکن است رخ
دهد. مسلماً
همه زوجها
تلاش میکنند
با رعایت نکات
ایمنی و
موازین
بهداشتی دوره
بارداری،
فرزندی سالم
به دنیا
بیاورند اما
گاهی ساختارهای
اجتماعی چنان
دست به دست هم
میدهند که
عنان اختیار
را از کف
خانواده
ربوده و
حوادثی ناخوشآیند
رقم میخورد.
مسلماً برای
بسیاری از زوجهای
دارای
تحصیلات و
درآمد مکفی،
هزینه کردن برای
آزمایشهای
ژنتیک و
غربالگری
موضوعی طبیعی
و بلا مناقشه
است و این
افراد حاضرند
دقیقترین
آزمایشها را
انجام دهند تا
از تولد
فرزندشان در
سلامت کامل
اطمینان حاصل
کنند اما در
وضعیت اجتماعی-اقتصادی
کنونی و با
نگرانیهای
کوچک و بزرگی
که دامن
تقریباً
بیشتر خانوادهها
را گرفته است،
چه میزان از
زوجها چنین
توانی دارند؟
فقر- بیسوادی-
محرومیت،
عواملی هستند
که همافزایی
داشته و منجر
به شکلگیری
چرخه فلاکت میشوند.
چرخهای که
رهایی افراد
گرفتار آمده
در آن بدون
دخالت
ساختارهای
اجتماعی و
نهادهای کمکرسان
امکانپذیر
نیست.
در جامعهای
که ازدواج و
فرزند آوری
نوعی ارزش به
حساب آمده و
خانوادهها
از راههای
مختلف تشویق
به این امر میشوند،
اگر افراد
گرفتار آمده
در چرخه فلاکت
بخواهند
ازدواج کرده و
صاحب فرزند
شوند، آیا تمهیدات
بهداشتی-اجتماعی
برای کمک به
آنان در نظر
گرفته شده
است؟ اساساً
چقدر احتمال
دارد که این
افراد شخصاً استانداردهای
دوره بارداری
را رعایت کرده
و به دنبال
آزمایشهای
ژنتیک و غربالگری
بروند؟ بیدلیل
نیست که فقر و
معلولیت
رابطه مستقیم
دارند و تعداد
افراد دارای
معلولیت در
خانوادههای
محروم و مناطق
کمتر توسعه
یافته بیشتر
است.
آنچه تا
اینجا بحث شد،
در خصوص
احتمال تولد
اولین فرزند
دارای معلولیت
در یک خانواده
بود. تولد چند
کودک معلول در
یک خانواده
اما داستانی
کاملاً
متفاوت دارد.
همه ما با
خانوادههایی
مواجه شدهایم
که چندین
فرزند معلول
دارند.
فرزندانی که معلولیت
آنها از بدو
تولد مشخص
بوده و با
سادهترین
آزمایشها بر
روی والدین میشد
احتمال وقوع
این امر را
برای فرزندان
بعدی پیشبینی کرد
اما چنین
اتفاقی
نیفتاده. سؤال
اساسی این است
که در چنین
وضعیتی
دقیقاً کدام
نهاد متولی و
مسئول این امر
است؟ وزارت
بهداشت یا
وزارت رفاه و
سایر سازمانهای
ارائه کننده
خدمات
اجتماعی؟
سیاست
کشورهای
خارجی، به
ویژه کشورهای
توسعه یافته
در این خصوص
متفاوت است. آزمایشهای
ژنتیک و
غربالگری در
بسیاری از
کشورهای توسعه
یافته اجباری
نیست اما به
دلیل بالا بودن
استانداردهای
بهداشتی و
فراهم بودن
بسترهای
فرهنگی-آموزشی،
این آزمایشها
به سهولت توسط
عموم افراد به
انجام میرسد
و همین امر
موجب کاهش نرخ
تولد نوزادان
دارای معلولیت
در این کشورها
شده است. این
در حالی است
که در بسیاری
از کشورهای
توسعه یافته
ازدواج فامیلی
ممنوع بوده و
آن نوع از
ازدواج که در
برخی اقوام
ایرانی
ارزشمند تلقی
شده و مورد
توصیه قرار
گرفته است،
تابو به شمار
رفته و ازدواج
با محارم به
حساب میآید.
در خصوص
بخش دوم
موضوع، یعنی
رصد خانوادههای
دارای فرد
معلول میتوان
گفت سیاست
تقریباً
واحدی در
بیشتر کشورهای
توسعه یافته
وجود دارد. در
بیشتر این
کشورها، پس از
تولد نوزاد
معلول، این
موضوع در پرونده
پزشکی
خانوادگی
آنان ثبت شده و
در صورتی که
آنها بخواهند
مجدداً
فرزندی بیاورند،
پزشک
خانوادگی با
توجه به سابقه
زوجین مشاورههایی
برای پیشگیری
از تولد فرزند
معلول به آنها
میدهد. البته
لازم به ذکر
است این
مشاوره، تنها یک
پیشنهاد یا
حداکثر توصیه
مؤکد است و
پزشک، سیستم
درمانی و حتی
سیستم قضائی
حق دخالت در
فرزند آوری
زوج را
ندارند. به
استثنای
مواردی که زوجین
یا یکی از آنها
محجور بوده و
قادر به تصمیمگیری
در این خصوص
نباشد. این
مشاورههای
پزشکی در عین
اجباری نبودن
و نداشتن ضمانت
اجرایی، در
این کشورها
کاملاً
کارکرد مثبتی
داشته و مانع
تولد نوزادان
متعدد معلول
در یک خانواده
شده است.
نبود
سامانهای
مشخص و
یکپارچه به
منظور ثبت
اطلاعات پزشکی
شهروندان را
میتوان یکی
از دلایل تولد
چند فرزند
معلول در یک
خانواده به
حساب آورد.
سیستم
بهداشتی در
کشور ما هنوز
موفق به ایجاد
پرونده پزشکی
الکترونیک
نشده و فقدان
اطلاعات و
آمار در عصر
ارتباطات و
اطلاعات آسیبهای
پر هزینه و
گاه جبرانناپذیر
به کشور ما
تحمیل کرده
است.
دیگر
نهاد مرتبط با
این موضوع
سازمان
بهزیستی است.
این سازمان به
منظور
پیشگیری از
تولد کودکان
دارای
معلولیت در
خانوادههای
تحت پوشش خود
حساسیت فراوانی
داشته و سیاستهایی
را هم در پیش
گرفته اما
عملاً نتایج
حاصله چندان
رضایتبخش
نیست. یکی از
برنامههای
این سازمان،
پرداخت تمام
یا بخشی از
هزینه آزمایشهای
ژنتیک است که
متأسفانه
گزارشها
نشان میدهد
در موارد
بسیاری با اما
و اگر مواجه
است. فارغ از
اینکه این آزمایشها
چقدر معتبر و
دقیق بوده و
آیا اساساً میتوان
معلولیت جنین
را با آزمایشهایی
با این سطح از
کیفیت دریافت
یا نه، برخی از
مددجویان
سازمان
بهزیستی نسبت
به همراهی مددکاران
و تأیید آنان
به منظور
پرداخت هزینه
این آزمایشها
نقدهای شدید
وارد کردهاند.
موضوع
دیگر عدم
پیگیری
مددکاران در
خصوص
مددجویان کمسواد
و محروم است.
همان گونه که
پیشتر هم آمد،
آن دسته از
مددجویانی که
در چرخه فلاکت
گرفتار آمدهاند
به خودی خود
قادر به خروج
از این گردآب
نیستند و
نیازمند
مداخله فعال
نهادهای کمکرسان
هستند. در
خصوص پیشگیری
از تولد
فرزندان
معلول،
بسیاری از
مددجویان یا اطلاعی
از آزمایشهای
ژنتیک و
غربالگری
ندارند، یا
اگر دارند آن
را اولویت
زندگی خود نمیدانند.
بررسیها
نشان میدهد
این مددجویان
عمدتاً از
بُعد معیشتی
مورد حمایت
نسبی سازمان
بهزیستی یا
سایر سازمانهای
کمکرسان
هستند و توجه
چندانی به وضعیت
روانی-اجتماعی-آموزشی
آنان نمیشود.
تعداد قابل
توجهی از
کودکان دارای
معلولیت
دقیقاً در
همین خانوادهها
و در غفلت
چنین سازمانهایی
متولد میشوند.
واقعیت
این است که
تولد یک فرد
معلول، هزینههای
روانی-اجتماعی-اقتصادی
فراوانی برای
خانواده و
جامعه به
دنبال دارد.
البته که
معلولیت تنها
یک تفاوت جسمی
است و هدف،
ایجاد یک
جامعه یک شکل
و سالم سالار
نیست اما در
جایی که میتوان
با برنامهریزیهای
صحیح و
سیاستگذاریهای
به جا از وقوع
معلولیت
جلوگیری کرد،
قطعاً باید
این اقدام را
به عمل آورد.
به نظر
میرسد وزارت
بهداشت،
سازمان
بهزیستی،
کمیته امداد
امام خمینی،
سازمان ثبت
احوال و سایر
سازمانهای
مرتبط باید
هرچه سریعتر
اقدامی در
خصوص ثبت
اطلاعات
یکپارچه مددجویان
و آموزش آنها
به عمل
بیاورند تا
خلأ اطلاعاتی
و آموزشی موجب
تولد نوزادان
معلول بیشتری
نشود.
از سوی
دیگر این
سازمانها با
ارائه آموزشها
و بستههای
تشویقی برای
افرادی که
تازه ازدواج
کرده یا قصد
فرزند آوری
دارند، میتوانند
نقش موثری در
پیشگیری از
تولد نوزادان
دارای
معلولیت
داشته باشند.
بویژه سازمانهای
ارائه کننده
خدمات
اجتماعی، با
رصد بیشتر
مددجویان تحت
پوشش خود و
حضور مداوم در
زندگی آنان میتوانند
میزان تولد
کودکان دارای
معلولیت را در
اقشار محروم و
مناطق کمتر
توسعه یافته
کاهش دهند و
مانع ایجاد یک
تراژدی بیپایان
شوند.
محمد
نوری:
مدیرعامل
دفتر فرهنگ
معلولین
آب
مروارید: نوعی
بیماری چشمی و
یکی از عوامل
نابینایی
است. در
این بیماری
عدسی چشم یا
پوشش آن کدر
میشود. گاه
به آن آب سفید
(ماء ابیض) هم
گفتهاند و
موجب کاهش
بینایی میگردد
و شایعترین
علت در کاهش
بینایی است.
بر اساس
آمارهای
موجود،
سالانه، 25
میلیون نفر در
جهان به علت
آب مروارید
کور میشوند.
این بیماری هر
دو چشم را
مبتلا میسازد
ولی یک چشم
بیشتر و
شدیدتر آسیب
میبیند.
با
افزایش سن
احتمال این
بیماری هم
بالا میرود.
آب مروارید میتواند
مادرزادی یا
اکتسابی باشد.
آب مروارید
مادرزادی
ناشی از عفونتهای
حین حاملگی
مثل سرخجه،
برخی بیماریهای
مادر مثل
دیابت یا مصرف
دارو در دوران
بارداری است.
علل اکتسابی
آب مروارید
شامل ضربه به
چشم، صدمات
چشمی با مواد
شیمیائی،
قرار گرفتن طولانی
مدت با اشعه
مادون قرمز و
ماوراء بنفش،
مصرف دراز مدت
برخی از
داروها مثل
کورتونها،
برخی بیماریهای
سیستمیک مثل
دیابت و برخی
از بیماریهای
خود چشم مثل
آب سیاه یا
گلوکوم میباشد.
شایعترین
علت اکتسابی
آب مروارید
مربوط به
افزایش سن است.
درمان
دارویی مؤثری
برای آب
مروارید وجود
ندارد و تنها
درمان آن، عمل
جراحی و
برداشتن عدسی
کدر شده و
جایگزینی
عدسی مصنوعی
است.
این
بیماری در بین
مردم با
اصطلاح «آب
آورده» یا
«چشمش آب
آورده» یا «آب
آوردن چشم»
بیان میشود.
رطوبتی که بین
عنبیه و پرده
قرنیه جمع میشود
و از منفذ پشت
قرنیه وارد آن
شده و منجمد میشود
و حجابی میان
جلیدیه و
اتصال به نور
خارج ایجاد میکند،
بیماری آب چشم
را تشکیل میدهد.
به
تدریج بینایی
را تا حد کوری
کاهش میدهد. گفتهاند
جالینوس این
بیماری را
معلول غلظت
رطوبت ملتحمه
یا سپیده چشم میدانست.
هرگاه آب
استوار و
رسیده باشد،
تشخیص آن ساده
است؛ ولی در
آغاز بیماری
به دشواری میتوان
آن را تشخیص داد.
مهمترین نشانههای
این بیماری
چنین است: در
اطراف حدقه
بیمار آب جمع میشود،
بیمار جلوی
چشم چیزی شبیه
حشره یا ابر
یا مو یا شعاع
ستارگان و برق
میبیند. وقتی
آب رسیده
باشد، رنگ
حدقه تغییر مییابد
و بینایی از
میان میرود.
آب چشم هم به
رنگهای مختلف
است و آن را تا 11
رنگ شمردهاند.
درباره سبب
بروز این
بیماری گفتهاند:
آب چشم بر اثر
قی شدید، ضرب
و صدمه به سر و
چشم، سرمای
شدید، برودت
مزاج، و کحل
چشم که دارای
رطوبت زیاد
باشد، و گاه
بر اثر ضعف
روح باصر یا ضعف
حرارت غریزی
ایجاد میشود.
برای
مداوای آب چشم
در پزشکی قدیم،
داروهایی
تجربه کرده
بودند که در
کتابهای طبی
قدیم به تفصیل
آمده است.
اگر
آب چشم استوار
و رسیده باشد،
چارهای جز
جراحی نیست.
روش جراحی از
قدیم متداول
بوده و در
منابع پزشکی
مفصلاً روش
جراحی گزارش
شده است.
آب
چشم گاه به
گریه و اشک هم
گفته میشود؛
نیز در ضربالمثلهایی
چون «چشم آب
نمیخورد» هم
آمده است. این
موارد ربطی به
آب چشم به عنوان
نوعی بیماری
چشم ندارد.
مآخذ
الاعاقة
البصریة، فؤاد
عید
الجوالده،
عمان،
دارالثقافة،
2012 م، ص 35؛ الاغراض
الطبیبة،
اسماعیل
جرجانی،
تهران، 1345؛ تحفه،
محمدحکیم
مؤمن، تهران،
1360؛ تذکرة
الکحالین،
علی بن عیسی، بهکوشش
محیالدین
قادری شرفی،
حیدرآباد
دکن، 1383 ق/1962 م؛ دانشنامه
دانشگستر،
کامران فانی و
دیگران،
تهران، 1389، ج 1، ص
41؛ دائرةالمعارف
بزرگ اسلامی،
تهران، 1390، ج 19؛ کاتاراکت:
آب مروارید،
سید حسن
هاشمی، تهران،
مرکز چشم
پزشکی نور و
بشری، 1385؛ لغتنامه
فارسی،
مؤسسه لغتنامه
دهخدا،
تهران، 1363، ج 1، ص
163؛ «مروری بر آب
مروارید در
کتابهای
قانون فی الطب
ابن سینا و
نورالعیون
جرجانی»،
مجیدرضا شیخ
رضایی و
دیگران، مجله
دانشگاه علوم
پزشکی،
مازندران، 1396،
ش 127، ص 223 ـ 231.
مجید
سرایی:
روزنامهنگار
شهر خجند
که در شمال
تاجیکستان
واقع شده، یکی
از مهمترین
شهرهای این
کشور است.
ایرانیها
شاید این شهر
را با نام
«کمال خجندی»
بشناسند. کمال
خجندی، شاعر
قرن هشتم
هجریست که بعد
از سفر حج، مقیم
تبریز شد.
جالب آنکه
مزار این شاعر
در مقبرة
الشعرای
تبریز، در
نقطه ایست که
باید بسیار
بگردی تا
بیابی. خود من
بعد از سفر
تاجیکستان،
در نوروز سال
بعد تصمیم
گرفتم بعد از
مدتی طولانی و
به انگیزهٔ
حسی که در
خجند داشتم،
مزار کمال
خجندی را در مقبرة
الشعرا پیدا
کنم. نبود یک
راهنمای مطلع
از یک سو و
قرار داشتن
مزار این شاعر
در یک نقطهٔ نه
چندان آشکار،
باعث شد وقت
زیادی صرف کنم
تا بالاخره
مقصودم را
پیدا کنم.
نقطهای کوچک
در یکی از
گوشههای
مقبرة الشعرا
مختص مزار
کمال خجندی
بود؛ حال آنکه
تاجیکان در
شهر زادگاه
این شاعر،
عمارتی را در
باغ ملی این
شهر، به یاد
شاعر خجند بنا
نهادهاند که
هم عمارت
بسیار زیباست
و هم باغ ملی.
چندان که عروس
و دامادها این
تفرجگاه را
بعنوان نخستین
محل تفریح خود
بر میگزینند.
کمال
خجندی علاقهٔ
عجیبی به
تبریز داشته؛
چندان که
دربارهٔ
شهر مدفنش چنین
گفته:
«تبریز
مرا راحت جان
خواهد بود پیوسته
مرا ورد زبان
خواهد بود
تا
در نکشم آب
چرنداب و
گجَل سرخاب
ز دیدهام
روان خواهد
بود
یکی دیگر
از جاذبههای
شهر خجند، کاخ
ارباب است که
برای تاجیکان
دارای جایگاه ویژه
ایست. در این
کاخ بود که
شانزدهمین
شورای عالی
تاجیکستان
برگزار شد و
امام علی
رحمان، رئیس
جمهوری کنونی
این کشور،
بعنوان رئیس
شورای عالی
انتخاب شد.
از ویژگیهای
این عمارت،
وجود یک موزهٔ
نفیس است.
اساساً
تاجیکستان را
باید کشور
موزههای
آسیا نامید؛
چرا که در
شهرهای مهم
این سرزمین،
موزههای مهم
و متعددی میبینیم.
خود تاجیکان
موزه را «آثار
خانه» می گویند.
در همین
مجموعهٔ
کاخ ارباب، یک
کارگاه اطلس
بافی و آدرس
بافیست. در
این کارگاه،
بانوان
هنرمند، با
دستهای خلاق
و هنر آفرین،
نقشهایی میزنند
که انسان را
از جهان مادی
به دنیایی میبرد
سراسر عشق و
زیبایی. وقتی
آن دستها که
تار و پود را
به هم پیوند
میزدند، میدیدم،
به این میاندیشیدم
که چه قدرتی
خداوند متعال
به انسان داده
و از آن بیخبر
است. به این میاندیشیدم
که ما در ایران،
در شهری مثل
یزد هم این
هنرها را
داریم؛ دریغ و
صد دریغ که
هیچ توجهی به
صاحبان این
هنر نمیشود.
شاید دیگر
نتوانیم چنین
هنرمندانی را
در ایران پیدا
کنیم؛ چون به
علت بیتوجهی
سالها یا
هنرشان را
کنار گذاشتهاند
یا رخت از
جهان بربستهاند.
باری،
بنای یادبود
جنگ جهانی
دوم، یکی دیگر
از جاذبههای
شهر خجند است
که هر سال، به
یاد قهرمانان تاجیکی
آن جنگ، در
این بنا آتشی
روشن میکنند.
اما یک
جاذبهٔ شهر خجند
که یادش همیشه
برای من زنده
است و ماندگار،
بازار این شهر
است. بازاری
عجیب با دنیایی
عجیب. وقتی در
محیط این
بازار، مخصوصاً
قسمت
سرپوشیدهٔ آن
قدم میزنی،
انگار به هزار
سال قبل سفر
کردهای؛
سفری که هیچ
دوربین
سینمایی نمیتواند
مثل آن را باز
آفرینی کند.
در این بازار انواع
نانهای
نوروزی را میبینی.
خبری از آجیل
پر زرق و برق
که امروز سفرههای
عید مردم
ایران را
اشغال کرده
نیست. آنچه هست،
یادآور سادگی
و صفااست که
زینت بخش سفرههای
عید تاجیکان
است. چیزی که
ما هم تا چند
سال پیش
داشتیم و با
هجوم
مصرفگرایی،
به یکباره کنارش
نهادیم. کشمش
یا به قول
تاجیکان
«مویز»، آن هم
نه تیزابی،
نوع آفتابیش
در سبدهایی که
برای فروش
گذاشته
بودند، جلوهٔ
عجیبی به
بازار میداد.
اساساً
خشکبار شب عید
این بازار،
دیدنی بود تا
خوردنی. من تا
آن روز خربزهٔ
خشک شده به
شکل سنتی
ندیده بودم که
در این بازار
دیدم.
شهر خجند
که در دوران
کمونیزم نام
«لنین آباد» را
به آن اطلاق
کرده بودند،
دیدنیهای
زیادی دارد.
یکی دیگر از
این جاذبهها،
مسجد شیخ مصلح
الدین است. در
حیاط این مسجد
یک درخت چنار
قدیمی قد بر
افراشته و عدهای
کفاش در کنار
این درخت
مشغول به
کارند.
در اینجا
میتوانید
شنونده قسمت سوم از
سفرنامه من در
دیار دخترک
اطلسپوش
پامیر، کشور
تاجیکستان
باشید. در این
بخش قرار است
مرا در ولایت
بکر و دوست
داشتنی خجند
همراهی کنید.
رقیه
شفیعی: کتابدار
نهاد کتابخانههای
عمومی کشور
من رقیه
شفیعی این بار
با معرفی
دوازده کتاب در
خدمت شما
خوبان خواهم
بود. پس این
شما و این هم
کتابهای
ارائه شده در
اسفندماه.
*«راهنمای
مردن با گیاهان
دارویی» هم
داستانی خاص
دارد، هم
ساختاری قابل
تأمل.
رمان روایتیست
از دختری جوان
که چشمانش نمیبیند
و در خانهای
همراه مادرش
در کار خشک
کردن، ترکیب و
آمادهسازی گیاهان
دارویی برای
فروش در بازار
است.
او در تاریکی
چشمانش
توانسته با
استفاده از
قوای دیگر به
درک جذاب اشیاء
و ابزاری برسد
که با آنها
کار میکند.
همه چیز برایش
در ساختار و
وجوه گوناگون
گیاهان و
البته رابطه
با مادرش
خلاصه شده. تا
این که روزی
برای یک مراسم
خانوادگی از
خانه پا بیرون
میگذارد و
باز که میگردد
خیلی چیزها
درونش عوض شده
است.
راهنمای
مردن با گیاهان
دارویی رمانی
متفاوت و قصهگوست.
رمانی که تنهایی
در آن یک
مفهوم
برآشوبنده
است و رهایی
از آن راههایی
عجیب و گاه
خونین دارد.
این کتاب
به قلم عطیه
عطارزاده در
117 صفحه سال 1395
توسط نشر چشمه
به چاپ رسیده
است.
*در
نوجوانی
نخستین بار از
پدرم که
فرزندانش را
نصیحت میکرد
حدیثی از
«بحارالانوار
علامه مجلسی»
شنیدم که
محتوایش ناظر بر
نفی خنده و مذمت
کسانی که با
صدای بلند میخندند
بود. این حدیث
که با جدیت
بیان گردیده با
حال و احوالم
در آن لحظه
ناسازگار شد.
بعدها هم از
یکی از
نزدیکان
شنیدم که مرد
باید عبوس باشد!
که در آن لحظه
چنین مردی
برایم تداعیگر
گاو نر بود!
این آموزهها
و تأثر درونی
و دانستهها راجع
به شهادت
امامان موجب
سرکوبی خنده
در من گردید.
این عوامل
نسبت بین دین
و شادمانی را
برایم مبدل به
یک مسئله فکری
ساخت. آنچه در
من موجب
سرکوبی خنده
بود با آنچه
در بیرون در
قالب عزاداری
و ماتم ارائه
میشد به هم
پیوستند و به
مسئله فکری
بدل شدند که نیازمند
تأمل و راهحل
بود. با پرسش از
دیگران برایم
این دغدغه
ایجاد شد که
نکند همه این
تفکر را دارند
که اگر زیاد
بخندند اتفاق
بدی خواهد
افتاد؟ همین
امر سبب پژوهش
در این موضوع
شد.
«نظریه ای
درباب دین و
شادی. دین تاریخی
و مهار دوگانه
شادی» نوشتهی
حسن محدثی و الهام
قربانی است که
در 231 صفحه سال 1396
توسط نشر نقد
فرهنگ روانه
بازار شده
است.
این کتاب
مشتمل بر سه
فصل است که
فصل اول طی بحثی
مفصل نُه پرسش
اساسی راجع به
حزن و شادی را پاسخ
میدهد. فصل
دوم دربارهی
نسبت شادی و
دین در ایران
پس از انقلاب
است. فصل سوم
نیز به گزارشی
در باب
منازعات
امامان جمعه و
مسئولان فرهنگی
جامعه در باب
موضوع اجرای
کنسرت موسیقی در
شهرهای مختلف
اختصاص یافته
است. در این
فصل کوشیده
شده تا نشان
داده شود که
روحانیان عمدتاً
در مقام نظر
دین اسلام را
معید شادی
معرفی میکنند
ولی در مقام
عمل برخی از
آنها مردم را
از تمامی محفلهای
شادی محروم میسازند
و بدون نظرخواهی
از مردم
امکانات و
بهانههای
شادمانه را از
مردم دریغ میکنند.
در نهایت کتاب
با نتیجهگیری
کوتاهی به
پایان میرسد.
*هو پونو
پونو (روشی
روانشناسانه
به معنای هویتسازی
در میان بومیان
هاوایی) موهبت
بزرگیست که به
ما فرصتی
ارزانی میدارد
تا با خدای
درون ارتباطی
مؤثر برقرار
کنیم و هر
لحظه از او
بخواهیم تا
خطاهای موجود
در افکار،
گفتار و کردار
ما را پاک سازد.
ارمغان این
روش آزادیست.
کتاب «محدودیت
صفر» نوشتهی
دکتر جو وایتلی و دکتر
ایهالیاکالا
هیو لن است که توسط مژگان
جمالی ترجمه
شده و
انتشارات کتیبه
پارسی در 319
صفحه سال 1396 آن
را به چاپ
رسانده است.
در این کتاب
با استفاده از
روش هو پونو
پونو (هویتسازی)
آنچه که اصول
روانشناسی
عملی و معنوی
ارائه میکند،
در سادهترین
شکل ممکن آمده
است. وی
تنها پاسخ به
چالشهای
زندگی را عشق
و قدردانی میداند.
نویسنده
کتاب «محدودیت
صفر» میگوید
توانستهام
کارهای بزرگی
انجام دهم بی
آنکه از قبل تصمیمی
داشته باشم یا
برای انجامشان
تلاشی بکنم. او لیستی
از موفقیتهای
خود را ذکر میکند
سپس میافزاید
معجزههای زیادی
در زندگیم
وجود دارد و
آنها را مدلول
دنبال کردن
آرزوهایم میدانم
که نتیجهی
دست به عمل
زدنم است. او
همه ی این
اتفاقات را یک
برنامهریزی
الهی میداند
تا جایی که
خود را فاقد
تمایل برای
انجام برخی از
آنها میدانسته
اما آنها رخ
داده و منجر
به چیزی شده
که او شخصاً
به دنبال آنها
نبوده است.
با این کتاب
آمادهی سفری
چالش برانگیز
و در عین حال
الهامبخش
باشید، سفری
که تا کنون
تجربه نکردهاید.
*کتاب
«آخرین رز کشمیری
کاوشگری های
جو سندیلنس»
نوشتهی
باربارا
کلولدی. و با
ترجمهی علیرضا
دوراندیش که
نشر قطره سال 1397
در 402 صفحه تقدیم
دوستداران
رمانهای پلیسی
کرده است.
جو سندیلنز
کاراگاه کارکشتهی
اسکاتلندیار
شش ماه گذشته
را برای آموزش
پلیس بنگال در
کلکته بوده و
اکنون مشغول
مهیا شدن برای
بازگشت به وطن
است که درست یک
روز پیش از آن
حاکم بنگال
اورا فرا میخواند.
خواهرزادهی
حاکم هم همراه
حاکم در دفترش
منتظر کاراگاه
است. نانسی
درامون با
خودش عکسهایی
از جسد دوست
صمیمیش پگی
سامرها که یک
هفتهی پیش با
رگهای بریدهی
مچ دستها در
میان آبدان
حمامش پیدا
شده. آیا این یک
قتل است یا پگی
خودکشی
کرده؟به
درخواست حاکم
و اصرار نانسی
کاراگاه
مأموریت مییابد
تا مرگ مشکوک
پگی را رمزگشایی
کند.
کاراگاه در
جستوجوی قتل یا
خودکشی پگی به
حقایقی تکاندهنده
و ترسناک از
مرگهای زنجیرهای
که همراه تنشهای
عاشقانه و
فضاهایی
نامتعارف
است، در بخشی
از تاریخ
هندوستان
دوران
استعمار دست مییابد.
*حماسهی
دفاع مقدس فصلهای
ناخواندهای
دارد که باید
خواند. گنجینهای
که شاید بسیار
ناشناخته
بماند و قدر و
قیمتش فهمیده
نشود. پایمردی
و دلاوری
مردانی که
خواب را بر
دشمنان این
سرزمین پریشان
کرده است.
«کتاب در ویلای
صدّام روایت
تلفیقی از فریدون
همتی و مصطفی
امامی از جنگ
تحمیلی و
اردوگاههای
صدّام» است که
تدوین آن را
محمدرضا
اسلامی برعهده
داشته و توسط
نشر زمزم هدایت
سال 1392 در 120 صفحه
تقدیم علاقهمندان
آثار دفاع
مقدس شده است.
در این اثر
دو روایت از یک
حکایت را میخوانید.
فریدون و مصطفی
جوانی و
نوجوانیشان
را در محلههای
سمنان جا میگذارند
و راهی جبهه میشوند. همچنین انقلاب
اسلامی ایران،
جنگ تحمیلی و
تلخ و شیرین
دوران اسارت
از نگاه این
دو راوی بازگو
میشود. این
مجموعه سعی
دارد جبهه و
اردوگاه را تا
حدودی تازهتر
ببیند و نوتر
روایت کند. این
روایت داستان
نیست! خاطرهی
تنها هم نیست!
تاریخ است.
نگارنده در
محتوا دست
نبرده حتی گاه
زبان کتاب
زبان راویان
است. نوشتار این
کتاب به گونهای
است که میتوان
سرگذشت هریک
را جداگانه یا
هردو را به
صورت تلفیقی
خواند.
*اکو
در جایی گفته
است که کامپیوتر
وسیلهی
هوشمندی نیست
که به احمقها
کمک میکند
بلکه وسیلهای
احمقانه است
که فقط به دست
هوشمندان به
کار میافتد.
کتاب «چگونه
با ماهی قزلآلا
سفر کنیم؟ طنزها
و یادداشتها»
نوشتهی
اومبرتو اکو با
ترجمهی غلامرضا
امامی را نشر
کتاب کوچه سال
1399 در 210 صفحه
تقدیم دوستداران
طنز کرده است.
همواره از
اومبرتو اکو
سه چهره به
یادگار میماند:
چهرهی استاد
بزرگ
دانشگاه،
نویسندهای
نامدار و
روزنامهنگاری
زبردست که هر
هفته در
متبوعات
ایتالیا به جد
و طنز یادداشتهایی
مینوشت. این
کتاب در بر
گیرندهی
یادداشتها و
طنزهای وی
است که با
نگاهی دقیق و
زبانی رسا چون
آینهای
دوران مدرن را
مینمایاند و
به بررسی عصر
کامپیوتر،
اینترنت، موبایل،
تلویزیون و ...
میپردازد. با
خواندن طنزها
لبخندی بر لب
مینشیند و
رویاروی
اندیشه دریچههایی
تازه گشوده میشود.
*رنج و
محنت،
پریشانی و مرگ
گویی معنا را
از زندگی میگیرند
اما من هرگز
از گفتن این
نکته خسته
نخواهم شد که
آنچه در زندگی
حقیقت گذران
است، امکانات
آن است. معنادرمانی
با در نظر
گرفتن گذران
بودن زندگی
بجای بدبینی
راهکار و
فعالیت را
برمیگزیند.
ویکتور
فرانکل
نویسندهی
کتاب «انسان
در جستوجوی
معنا» که ده
ملیون نسخه از
آن در سراسر
جهان به چاپ
رسیده کتابی
دارد با عنوان
«آری به زندگی»
با ترجمهی
شهابالدین
عباسی که نشر
پارسه سال 1399 در
142 صفحه به چاپ
رسانده است.
نجات
انسان از طریق
عشق و در عشق
است. انسانی که
هیچ چیزی از
خود در این جهان
بجا نگذاشته،
باز ممکن است
حتی برای لحظهای
در یاد و
خاطرهی
معشوق خویش
سعادت و
شادمانی را
تجربه کند. او
متوجه شده بود
که در میان
زندانیان
کسانی بخت
زنده ماندن
پیدا میکردند
که ایمان یا
تصوری از
آینده داشته
باشند. چه آن
آینده انجام
کاری مهم یا
بازگشت به نزد
عزیزانشان
بود.
محرک اصلی
انسان کسب لذت
و پرهیز از
درد نیست بلکه
یافتن
معناییست در
زندگی. فرد
آمادهی رنج
کشیدن است، به
شرط آن که
معنا و مقصودی
در آن رنج
بیابد.
*کتاب
«بنگر فرات
خون است،
نخستین کتاب
از سهگانهی
جدید با عنوان
قصهی جزیره»
از داستانهای
ترکی قرن
بیستم است.
رمانی نوشتهی
یاشار کمال که
با ترجمهی
علیرضا سیفالدینی
توسط نشر
ققنوس سال 1393 در
448 صفحه با
موضوع روایتگری
فاجعهای که
ملیونها
انسان را از
مأوای خود میراند،
تقدیم علاقهمندان
گردیده است. داستان این
کتاب فضایی
روستایی دارد
که وقایع آن
در قرن گذشته
و زمان جنگهای
ترکها و یونانیها
میگذرد.
*تکنگاریها
دربارهی
زندگی و آثار
نویسندگان
طراز اول
ایران با این
هدف نوشته میشود
که خواننده در
قالب کتابی
موجز و جمعوجور
و از منظری
انتقادی با
جنبههای
گوناگون کار
ادبی آنان
آشنا شود. در
این رویکرد
بویژه تأکید
بر نوآوریهایی
است که جواز
ورود هر
نویسنده به
تاریخ ادبیات
تلقی میشود.
در تکنگاریهای
مجموعهی
کلاسیکهای
ادبیات معاصر
به
نویسندگانی
پرداخته میشود
که خواندن
داستانهاشان
برای کتابخوانان
فارسیزبان و
بویژه
جوانانی که
سودای نوشتن
در سر دارند،
ضروریست.
«پیشهی
دربدری(زندگی
و آثار بزرگ
علوی)» نوشتهی
حسن میرعابدینی
نشر چشمه سال 1396
148 صفحه.
این کتاب
دفتر دوم از
کلاسیکهای
معاصر است. در
این مجموعه
زندگی و
فراوردهی
ادبی
نویسندگانی
بررسی میشود
که منتقدان
دربارهی
آثارشان
بسیار نوشتهاند،
به اجماعی
رسیدهاند و
آنها را در صف
اثر آفرینان
ایران جای دادهاند.
این
نویسندگان هم
بر روند فرهنگ
و ادبیات
روزگار خود
تأثیری چشمگیر
داشتهاند و
هم به لحاظ
مضمون ، زبان
و شکل ذخیرهای
بر گنجینهی
داستانی
فارسی افزودهاند.
*امیراسداله
علم نخستوزیر
و وزیر دربار
دوران سلطنت
محمدرضاشاه
یکی از چهرههای
مرموز و بحثانگیز
تاریخ معاصر
ایران است که
از نظر ارتباطات
پنهانی و نقشی
که در دوران
سلطنت پهلویها
ایفا کرد، او
را تا حدی
میتوان با عبدالحسین
تیمورتاش
وزیر مقتدر
دربار اوائل
سلطنت رضاشاه
مقایسه کرد.
چهرهی واقعی
علم در زمان
حیات او
پوشیده ماند و
جز محرمیت شاه
و قدرت و
نفوذی که در
سایهی او به
دست آورده بود
کمتر کسی از
اسرار زندگی
او آگاه بود
تا دوازده سال
پس از انقلاب
که یادداشتهای
علم نخست به
صورت فشرده و
به زبان
انگلیسی و سپس
در چندین مجلد
به زبان فارسی
انتشار یافت،
نقش واقعی او
در دربار
پهلوی بر کسی
روشن نشده
بود. نویسندهی
این کتاب که
با شخص علم و
بسیاری از
محارم و دوستان
و بستگان او
از نزدیک آشنا
بوده و کم و بیش
از نقش کلیدی
وی در رژیم
گذشته آگاهی
داشته نخستین
بار در کتاب
«پدر و پسر» و
سپس در دو
کتاب
«بازیگران عصر
پهلوی» و «چهرهها
و یادها»
اطلاعات
خودرا دربارهی
علم و نقش
اسرارآمیز او
در رژیم گذشته
بازگو کرده
است. (هر سه
کتاب ذکر شده
به صورت صوتی
موجود است)
«چهرهی
واقعی علم»
نوشتهی
محمود طلوعی
نشر علم سال 1392 680
صفحه.
*کتاب «عقلانیت
و معنویت» اثر
غلامحسین
ابراهیمیدینانی
چاپ نشر هرمس
سال 1399 در 157 صفحه.
این کتاب
شامل هفت
سخنرانی از
دکتر دینانی
است که در
زمانهای
مختلف ایراد
گردیده و با
عناوین
جایگاه فلسفهی
اسلامی، سنت و
تجدد، ماجرای
فکر فلسفی در
جهان اسلام،
رابطهی
عرفان و
فلسفه، حکمت
اشراق یک و
حکمت اشراق دو
و عقلانیت و
معنویت در
اسلام، با
زبانی روان و
بیانی شیوا
تقدیم فلسفهدوستان
شده است.
*سامان
سالها شاگرد
ممتاز بود. دیپلم
را که گرفت به
انگلیس رفت.
نامهها،
کارتها و عکسهایی
را که میفرستاد
نگه میداشتم.
سامان و ساقی
را سال 1359 در
لندن دیده
بودم. بار دیگر
در سال 1379 در غیاب
پدرش در دهکده
دیدم که دیداری
کوتاه بود.
سامان رفت و
روزگار غریب و
تلخ آغاز شد.
در تابستان 1388
بار دیگر
سامان به ایران
آمد. چند روز با
مرور عکسها و
کارتهایی که
فرستاده بود،
گذشته را مرور
کردیم. سامان
قبل از رفتن
بستهی نامههای
پدرش را به من
سپرد گفت هرطور
خواستید. حدود
یک سال پیش
برایش نوشتیم
که نامههای
تو و پدر را به
ناشر سپردهایم.
عنوان مجموعه
را پسندید.
اورا در جریان
کار میگذاشتیم.
«امید
آفتابی من،
نامههای
احمد شاملو به
پسرش سامان»
را آیدا و
سامان شاملو
گردآوری کردهاند
و نشر چشمه
سال 1394 در 96 صفحه
به چاپ رسانده
است.
علیرضا
نصرتی: گیمر
نابینا
بازیهای
اندرویدی
بالاخص آنها
که برای
نابینایان و
به صورت صوتی
طراحی شدهاند،
قرار نیست
خیلی داستان پیچیدهای
داشته باشند.
هدف بیشتر این
است که کاربر
مدتی در دریای
اصوات غوطهای
بخورد و کمی
هم عکسالعملهای
سریعش را در
هنگام کار با
صفحات لمسی به
رخِ خودش یا
شاید کمی هم
بقیه کاربران
بکشد. این،
حکایتی است که
در باره بازی
اندرویدی این
شماره از
مجموعه پستهای
«بازیباز» هم
صدق میکند.
«آدیو
ویزاردز»، [55]نام
بازی جذابی
است که این
بار به سراغ
آن رفتهایم.
یک بازی ساده
و سرگرم کننده
که قیمتش حدود
پنج دلار است
اما اگر با ما
همراه بشوید
میتوانید آن
را به رایگان
دریافت کنید.
این بازی را
یک گروه طراح
بازیهای
صوتی ویژه
نابینایان به
نام «مای ترو
ساوند» [56]طراحی
کرده است. یکی
از مواردی که
دستمایه مباهاتِ
طراحان بازی
شده، کیفیت
قطعات موسیقی
و صداهایی
است که در آن
به کار رفته
است. به گفته
برنامهنویسهای
بازی، در ساخت
موسیقیهای
آدیو ویزاردز
از موزیسینهای
نابینا بهره
گرفته شده
است. اگر با
پادکست صوتی
بازیباز که
در انتهای
همین نوشته
قابل شنیدن
خواهد بود
همراه شوید میتوانید
نمونه این صداها
و قطعات
موسیقی را
بشنوید.
قصه آدیو
ویزاردز از
این قرار است
که بازیکن، باید
از اول تا آخر
مشغول خنثی
کردن خطراتی
باشد که از
سوی حریف به
سمتش سرازیر
میشود. در
این بازی، ما
با خطراتی از
سوی عناصر چهارگانه
معروف
مواجهیم؛
البته در
انتخاب این عناصر،
یک اعمال
سلیقه قرن
بیست و یکمی
هم پیش آمده و
آن هم این است
که
الکتریسیته
را جایگزین
«باد» کردهاند؛
بنا بر این،
در این بازی
عناصر چهارگانه
ما عبارت
خواهند بود
از: آب، آتش،
خاک و
الکتریسیته.
در آدیو
ویزاردز، هر
یک از عناصر
چهارگانه،
به شکل یک
خطرِ کشنده،
به شما نزدیک
میشوند و
کاری که شما
باید به عنوان
بازیکن انجام
دهید این است
که به سرعت،
با گوش دادن
به صدایی که
میشنوید،
نوع خطر را
تشخیص دهید و
به اصطلاح ضدش
را انتخاب
کنید و به سمت
خطر پرتاب
کنید تا آن را
خنثی کنید. هر
کدام از خطرهایی
که به سمت شما
پرتاب میشود،
به مثابه یک
تیغ دو لبه
عمل میکند و
یکجا ممکن است
شما را بکشد
اما در جایی دیگر
احتمال دارد
بتواند
نجاتتان بدهد.
در این بازی،
خاک، الکتریسیته
را خنثی میکند.
الکتریسیته،
خطر آب را از
بین میبرد و
آب، آتش را
خاموش میکند
و آتش هم ضدِ
خاک است.
روش انجام
این بازی که
البته در نسخه
صوتی «بازیباز»
هم به تفصیل
به آن پرداختهایم،
بسیار ساده
است؛ کافی است
یک هدفون توی
گوشتان
بگذارید و
تاکبک را قطع
کنید و وارد
صفحه بازی
شوید. باید
منتظر بمانید
تا ببینید
کدام یک از
خطرات به شما
نزدیک میشود.
بسته به نوع
صدا، میتوانید
نوع خطر را
تشخیص دهید.
آب، آتش، خاک
و الکتریسیته،
هر یک با گونه
خاصی از هشدار
صوتی به
سمتتان پرتاب
میشود. به
محض نزدیک شدن
صدا، باید با
کشیدنِ انگشت
بر روی صفحه،
اول عنصر خنثی
کننده را
انتخاب کنید.
برای انتخاب
هر یک از عناصر،
یک شکل خاص از
کشیدن انگشت
در نظر گرفته
شده است. بعد
از انتخاب،
انگشت را به
چپ میکشید و
با این کار،
عنصرِ خنثی
کننده را به
سمت عنصر
کشنده پرتاب
میکنید. اگر
بتوانید به
درستی از پس
انجام این کار
برآیید، خطر
برطرف میشود
و باید منتظر
خطر بعدی
بنشینید اما
اگر در هر یک
از مراحل کار
اشتباهی رخ
دهد، خطری که
به سمتتان
پرتاب شده،
شما را خواهد
کشت. با مرگ شما،
بازی به پایان
میرسد. تا
زمانی که زندهاید
و مشغول خنثی
کردن خطرات،
بازی به همین
منوال ادامه
مییابد و
خبری از رفتن
به مراحل بعد
هم در کار نیست
چون این بازی
اساساً مرحله
بعدی ندارد.
شما میتوانید
فایل نصبی
بازی آدیو
ویزاردز را از
این
لینک بارگیری
کنید. البته
نصب این
پرونده برای
انجام بازی
کافی نیست و
شما به دادههای
این بازی هم
احتیاج دارید
که ما آن را هم
از این
طریق در
اختیارتان
گذاشتهایم.
بعد از
بارگیری،
فایل را از
حالت فشرده خارج
کنید و سپس
پوشهای را که
مشاهده میکنید،
به پوشه OBB در
پوشه اندروید
منتقل کنید.
اندروید، نام
پوشهای است
که با رفتن به
فایلهای
شخصی و انتخاب
حافظه
دستگاه، قابل
مشاهده خواهد
بود.
در پادکستی که میشنوید
نحوه انجام
بازی و نصب،
راهاندازی و
تنظیمات آن به
صورت مفصل
مورد بررسی قرار
گرفته است. یک
ربع برای
شنیدنش وقت
بگذارید.
البته با این
قید که چه
هنگام شنیدن
پادکست و چه
در زمان انجام
بازی، سعی
کنید حتماً
هدفون یا
هندزفری را بر
گوشتان داشته
باشید. اگر از
بازیهایی که
در این سلسله
نوشتهها
معرفی میشود
رضایت دارید،
نوشتهها و
پادکستها را
با سایر دوستان
نابینایتان
هم به اشتراک
بگذارید.
علی نوری (نویسنده
و پژوهشگر
حوزه معلولیت
آبله بیماری
حادّ ویروسی و
علت برخی نابیناییها
است.
نابینایان و
کمبینایان
بسیاری را در
منابع تاریخی
یا امروزه به
صورت زنده
مشاهده میکنیم
که بر اثر
آبله این چنین
شدهاند.
عبدالله
معطری از
بنیانگذاران
آموزش و پرورش
نابینایی
شیراز از جمله
کسانی است که
در کودکی
مبتلا به آبله
شده و بیناییاش
را کاملاً از
دست داده است.
علائم این
بیماری حادّ،
مسری ویروسی
عبارتاند از:
درد، تب،
استفراغ، جوشها
روی پوست بدن
و صورت و گاه
درون چشمها.
پس از بهبودی،
جای این جوشها
به صورت گودی
باقی میماند.
گویا آبله
از ده هزار
سال پیش از
میلاد وجود داشته
و برخی نشانهها
روی جسدهای
مومیایی
فراعنه مصر را
آبله میدانند.
پیش از محمد
بن زکریای
رازی تصور میشد
آبله همان
سرخک است اما
تحقیقات رازی
در کتاب الجدری
والحصبه
نشان داد آبله
چیز دیگری
است.
تاریخ
پیدایش: آبله را
احتمالاً
نخستین بار
صلیبیونی که
به اروپا باز
میگشتند به
این قاره
بردند و با
رواج سفرهای
دریایی،
کاشفان و
مستعمره
نشینان آن جا
در دنیای جدید
شیوع یافت.
آبله تا حدود 1800
که واکسن آن
را ادوارد
جِنِر[58]
کشف کرد در
اروپا شایع
بود، و در
آسیا نیز نوع مهلکی
از این بیماری
به نام
واریولا
ماژور، جان 30
درصد بیماران
را میگرفت تا
این که از 1967 به
بعد و در
نتیجه
مبارزات سازمان
بهداشت جهانی
این بیماری در
1357 ش/ 1978 م به طور
کامل ریشه کن
شد.
اقدامات
جهانی در
مبارزه با
آبله:
برنامه
واکسیناسیون
این بیماری
توسط سازمان
بهداشت جهانی
از 1967 یعنی از 153
سال قبل
اقدامات جدی
در جهت مبارزه
با آبله را
شروع کرد.
تخمین میزنند
که این
مبارزات 300
میلیون دلار (200
میلیون پوند)
هزینه در
برداشته و
تاکنون بزرگترین
موفقیت این
سازمان بوده
است. هنگامی
که این بیماری
هنوز شایع بود
برای ممانعت
از شیوع آن
تمهیداتی
صورت میگرفت،
چنان که
قربانیان
قرنطینه میشدند
و پزشکان سعی
میکردند تا
تمامی کسانی
را که در تماس
با بیمار بودهاند
ردیابی و
واکسینه کنند
و در عین حال،
همگی آنان را
از دیگران جدا
نگه دارند.
افرادی که در
معرض خطر قرار
داشتند نیز
واکسینه میشدند
و خانههای
آلوده و مواد
مسری،
ضدعفونی میشد.
واکسینه کردن
افرادی که یک
تا دو روز از
تماس قطعی
آنان با
بیماران میگذشت
از شدت بیماری
میکاست. واکسیناسیون
پیش از ابتلا،
مصونیت آنی و
کامل تا حدود
دو یا سه سال و
اگر نگوییم در
سراسر عمر، اما
تا سالها
مصونیت نسبی
ایجاد میکند.
برقراری نظام
واکسیناسیون
اجباری در 1853، همراه
با اقدامات
پیشگیرانه
بهداشتی
پیشرفته،
رواج معاینه بهداشتی
دریانوردان و
کسانی که وارد
کشور میشدند
و افزایش دانش
پزشکی نسبت به
ماهیت آلودگیها،
به تدریج به ریشهکنی
آبله در
انگلیس
انجامید. در 1948
واکسیناسیون
آبله اختیاری
شد. در ژوئن 1996،
سازمان
بهداشت جهانی
با از بین
بردن همه آثار
ویروس آبله تا
پایان قرن موافقت
کرد. این کار
از طریق نابود
کردن 400 نمونه
باقی مانده از
واریولا صورت
میگرفت که در
فریزرهای
مخصوص در
نهادهای
پژوهشی مختلف
نگهداری میشد.
در پی نگرانی
از مرگبار
بودن ویروس در
صورت نشت آن و
این که مردم
دیگر نسبت به
آن مصونیت
ندارند این
توافق حاصل
شد. در 1999، سازمان
بهداشت جهانی
تاریخ نابودی
نهایی آخرین
نمونههای
باقی مانده
آبله را به
تعویق انداخت
و متعهد شد که
تا 2002 مهلت تازهای
تعیین کند.
نگرانی از
وجود ذخیرههای
غیر مجاز
ویروس آبله و
استفاده
احتمالی بیوتروریستها
از آن، دلیل
تعویق اجرای
این تصمیم
بود.
آغاز آبلهکوبی
در ایران:
واکسیناسیون
آبله را در
ایران آبلهکوبی
یا مایه کوبی
مینامیدند.
بر اساس گزارش
نشریه وقایع اتفاقیه
(نخستین نشریه
دولتی در ایران
که پس از ده سال
به روزنامه دولت
علّیه ایران و
سپس به ایران تغییر
نام داد و سخنگوی
رسمی حوادث در
دوره قاجاریه بود)
(که در شماره
سوم، 19 ربیعالثانی
۱۲۶۷) چاپ شده،
آبلهکوبی اجباری
و سراسری نخست
در زمان صدارت
امیرکبیر اجرا
شد. در خبری
چنین آمده است:
«اولیای دولت علّیه
کسان برای یاد
گرفتن این فن شریف
گماشتهاند که
بعد از آموختن
به جمیع ممالک
محروسه مأمور نمایند»
(وقایع اتفاقیه،
شماره سوم، ۱۹
ربیعالثانی
۱۲۶۷) خیلی زود
این کار به تحقق
پیوست چرا که مدتی
بعد چون پدری در
اصفهان طفل خود
را آبله نکوبیده
و طفل مرده بود،
پدر را پنج تومان
جریمه کردند (وقایع
اتفاقیه، ش
۱۷، ۴۵ صفر
۱۲۶۸). پس از آن تاریخ،
علیرغم دیگر فرمانهای
حکومتی، آبلهکوبی
جدی گرفته شد و
به عهده مجالس
حفظ الصحه مقرر
گردید. در فرمانی
که شاه برای اعتضادالسلطنه
وزیر علوم و رئیس
اداره حفظ الصحه
فرستاده، اینگونه
تأکید میکند:
«باید به هر نقطه
ایران مأمورین
شما مواظب اجرای
این کار بوده،
حکم شما در رواج
و آبلهکوبی در
اعلی درجه قوت،
نافذ و جاری باشد
و به هر وسیله اطفال
رعایای ایران مجبور
به کوبیدن آبله
و اولیای آنها
مقروض این امر
باشند» (ایران،
شماره 421، 5 رجب 1297).
شاه برای اطمینان
از شیوخ و بزرگان
خواسته بود، گزارشهای
خود را در این باره
به مرکز (پایتخت)
بفرستند (ایران،
ش ۴۲۱، ۵ رجب
۱۲۹۷). قدیمترین
رسالههای چاپی
فارسی رساله آبلهکوبی
به قطع جیبی
است که نسخهای
از آن در کتابخانه
ابن مسکویه در
اصفهان موجود است.
و گزارش آبلهکوبی
در شهرها و
نیز اصفهان در
آن آمده است (تاریخ
اجتماعی
اصفهان، ص 238).
با فرمان نافذ
ناصرالدین شاه
در مورد ضرورت
آبلهکوبی همه
کودکان و رعایای
ایران، کارها
به سرعت انجام
میشد؛ امّا فرهنگ
و دیدگاهها و
سنتهای عمومی
مردم گاه مانع
میشد؛ گاه در
مردم شایع میکردند
آبله فرنگی است
و موجب ورود کفر
به بدن افراد میشود.
از اینرو شاه
دستور داد رسالهها
و آثاری درباره
اهمیت و تأثیرهای
آبلهکوبی بنویسند
و نخبگان را توجیه
کنند.
عباس
میرزا قاجار
(1203-1249 ق) پسر دوم و
ولیعهد
فتحعلی شاه
قاجار در سال 1191
ش به کمک یک
پزشک اروپایی
فرزندانش را
مایهکوبی کرد
و در تبریز 25
هزار نفر
ساکنان تبریز
آبلهکوبی
شدند و مصونیت
از آبله ایجاد
شد.
همچنین ناصرالدین
شاه مجدداً در
سال ۱۲۹۷ ق یعنی
سی سال بعد دوباره
فرمانی درباره
آبلهکوبی صادر
کرد. شاه در
پیامش، مورد آبلهکوبی
تأکید زیادی به
وزیر علوم کرده
بود. وزیر علوم
هم با کمک پزشکان
تهران، رسالهای
درباره اهمیت
و منافع آبلهکوبی
نوشته و این
کتاب را همراه
با تجهیزات
آبلهکوبی برای
پزشکان و
مراکز درمانی
شهرها (حافظ الصحتهای
ولایات) فرستاد.
بر اساس فرمان
شاه، اطفال اصفهان
را باید نزد حافظ
الصحت میبردند
تا مجاناً آبله
آنها کوبیده شود.
هر طفلی که
آبلهکوبی
نشده و به مرض آبله
فوت میکرد، پدر
آن طفل یا ولی او
مسئول و مورد مؤاخذه
حاکم یعنی ظل السلطان
قرار میگرفت.
هر کس طالب
فرا گرفتن این
علم بود و میخواست
آن را اجرا
کند؛ چون به نفع
ملت و دولت و خیر
دنیا و آخرت است؛
از هر طبقهٔ مردم
باشد، بدون مضایقه،
تعلیم داده؛
نیز رساله این
علم به او داده
میشد. محل آبلهکوبی
در آخر خیابان
خشک، درب حمام
معروف به حمام
خلجها در منزل
میرزا موسی خان
طبیب حافظ الصحه
است (تاریخ اجتماعی
اصفهان، ص
۲۱۳-۲۱۴)
همچنین
شاه در قسمتی از
فرمان خود به وزیر
علوم نوشت:
آبلهکوبی
که برای حفظ نفوس
محترمه و سلامت
اطفال مملکت حکم
وجوب دارد. باید
این کار در تحت
یک مراقبت و اهتمام
مخصوص و دقیق باشد.
چون اداره حفظ
الصحت به عهده
شماست این امر
هم از تکالیف خاصه
شما معدود میشود.
باید به هر نقطه
ایران مأمورین
شما مواظب اجرای
این کار بوده حکم
شما در رواج و شیوع
آبلهکوبی در اعلی
درجه قوت، نافذ
و جاری باشد و به
هر وسیله اطفال
رعایای ایران مجبور
به کوبیدن آبله
و اولیای آنها
مقروض این امر
باشند، ۲۹ جمادیالثانی
۱۲۹۷ (فرهنگ اصفهان،
شماره ۵۹، ۵ رمضان
۱۲۹۷)
پس از فرمان
مزبور و تلاشهای
اداره حافظ الصحة،
گسترش آبله مهار
شده و بسیاری از
کودکان آبلهکوبی
شدند. اما مجدداً
در سال ۱۳۰۳ ق اپیدمی
آبله فراگیر شد
و آبله همه جا را
فرا گرفت. رئیس
اداره حافظ الصحة
در بیانیهای نوشت:
سرایت این
مرض به واسطه ماده
مخصوصی است که
ممکن است به واسطه
تنفس وارد بدن
شده و یا آنکه به
واسطه تماس شخص
سالم با شخصی که
مبتلای به این
مرض است عارض گردد.
این مرض در فصل
بهار و تابستان
بروز مینماید.
چندی است در دارالسلطنه
اصفهان این مرض
بروز نموده است
بهتر آن است که
قبل از آنکه شیوعی
پیدا نماید آبله
اطفال را کوبید
که چندین فایده
دارد: اولاً آنکه
مانع از شیوع این
مرض خواهند شد.
ثانیاً از بعضی
آفات که نتیجه
این مرض است محفوظ
خواهند بود. ثانیاً
مدتی مشغول پرستاری
مریض نخواهند شد.
مدیر اداره
حفظ الصحة در این
باره مینویسد:
چند سال است که
به دستور شاه کوبیدن
آبله توسط مأمورین
مخصوص انجام میشود.
بنده حافظ الصحه
از صبح تا ظهر در
مریض خانه مبارک
فتح آباد واقع
در چهار باغ در
جنب مدرسه مجاناً
آبله اطفال را
میکوبم و همه
کس میتواند طفل
خود را در آن محل
حاضر نماید. به
علاوه همه قسم
اعمال جراحی و
طبابتی در این
محل کرده میشود
(فرهنگ اصفهان،
در شماره ۴۲۰،
۲۲ شعبان
۱۳۰۴).
اسناد فوق
گویای این است
که در دوره قاجاریه
به آبلهکوبی اهمیت
بسیار میدادند
و توانستند جمعیت
بسیاری را در شهرها
و روستاها از
آبله نجات
دهند. به این
روش از نابینا
شدن و مردن
مردم پیشگیری
میکردند.
بنابراین آبلهکوبی
به عنوان روشی
برای پیشگیری از
نابینایی معلولیتهای
دیگر از ۱۷۰ سال
قبل در ایران به
دستور امیرکبیر
آغاز شده است. با
این شیوه پیشگیری
تا کنون هزاران
کودک، نجات یافتهاند.
برای مقابله با
آبله همه مردم
از شاه و دیگر مقامات
تا مردم عادی با
جدیت تلاش
کردند. به
ویژه در زمینه
فرهنگسازی و
توجیه ذهنی و
فکری مردم،
بسیج همگانی صورت
گرفت. به همین
دلیل
توانستند با
جهل و خرافات
و باورهای
خرافی به خوبی
مبارزه کنند.
دولت
ایران برای
ساماندهی به
امور
واکسیناسیون
در سال 1299 ش
انستیتو
پاستور را
تأسیس کرد.
این مرکز با
تولید واکسن
آبله و برنامهریزی
برای آبلهکوبی،
اقدامات خوبی
انجام داد.
وقتی دولت ایران
تصمیم گرفت
انواع بیماریهای
واگیردار از
جمله آبله را
مهار کند و
مجلس شورای
ملی در سال 1322
قانون آبلهکوبی
همگانی را
تصویب کرد،
پاستور به
عنوان مجری
این پروژه
آبلهکوبی
سراسری را
اجرا کرد.
بعداً «مؤسسه
تحقیقات
واکسن و سرم
رازی» هم
تأسیس شد و با
جدیت با بیماریهای
مسری مقابله
شد. برنامه
رسمی اجرای
واکسیناسیون
سراسری از 1353 در
ایران به
منظور ایمنسازی
کودکان در
برابر آبله و
بیماریهای
مسری دیگر
آغاز شد. به هر
حال تلاشها
در سال 1357 ش/ 1978 به
نتیجه رسید و
آبله در ایران
و جهان ریشهکن
گردد. در سال 1363 سازماندهی
جدیدی توسط
وزارت بهداشت
اجرایی شد و
به صورت منسجمتر
و با آموزش
سراسری و ملی آبلهکوبی
و دیگر
واکسیناسیونها
پیگیری شد.
نتیجه اینکه
هم اکنون با
اینکه در جهان
سالانه بیست
میلیون از
بیماریهای
مسری مثل آبله
میمیرند،
اما در ایران
تلفات و مرگ
ناشی از این بیماریها
وجود ندارد.
از طرف دیگر
ایران در
زمینه آبلهکوبی
جزء کشورهای
پیشرو، الگو و
معیار دنیا است.
سازمان
بهداشت جهانی
به دیگر
کشورها توصیه
میکند از ایران
الگو بگیرند
(سایت الف).
کشف آبله
در ایران: محمد زکریای
رازی (251-313 ق) پزشک
و داروشناس
ایرانی
نخستین کسی
است که آبله
را به عنوان
یک بیماری
جدید کشف کرد.
پیش از کشف
او، پزشکان
فکر میکردند
آبله همان
حصبه (سرخک) یا
یکی از بیماریهای
موجود است.
اما زکریای
رازی با
تحقیقات مفصل
گفت جدری غیر
از حصبه است و
رسالهای به
نام الجُدری
و الحصبه
نوشت. این کشف
موجب پیشرفت
چشم پزشکی شد
و راه را برای
اقدامات
درمانی و
داروسازی
گشود. در زبان
عربی به آبله
جدریٰ میگویند.
بعداً آبله که
یک واژه فارسی
است توسط ایرانیان
استفاده شد.
حصبه در عربی
همان سرخک در
زبان فارسی
است.
رساله الجدری
و الحصبه
نوشته رازی که
فارسی آن
آبله و سرخک است
یکی از آثار
کلاسیک و مؤثر
در تاریخ چشمپزشکی
است. البته
رازی آثار مهم
دیگری مثل
الحاوی و
المنصوری
دارد ولی در
عرصه چشم
پزشکی رساله
الجدری و
الحصبه اهمیت
خاص دارد.
آبله در
ادبیات فارسی: آبله یک
واژه فارسی
است. معادل
عربی آن جُدری
است. به دلیل
اینکه بیماری
آبله، جوشهای
پر آبی روی
پوست به وجود
میآورد و پس
از مدتی این
حبابهای پر
آب له میشوند
و آب آنها
بیرون میریزد،
از این جهت به
این بیماری آب
و له گفتهاند.
یعنی آبله
مرکب از آب + له
است. در لغتنامههای
مشهور یعنی
دهخدا و معین
چند معنا برای
آبله شمردهاند:
برآمدگی و
برجستگی روی
پوست بر اثر
سوختگی یا ضرب
یا زخم؛ نام
بیماری مسری و
ویروسی است که
به صورت تاولهایی
روی پوست بدن
ظاهر میشود؛
زایدهای است
که بر اثر راه
رفتن زیاد در
پا پیدا میشود؛
تبخال؛ آبله
پستان به نوک
پستان گفته میشود.
در متون
ادبیات و در
اشعار پارسی
آبله به معانی
مزبور یا
معناهای دیگر
به کار میرود.
اساساً آبله
کاربرد
فراوان در
ادبیات فارسی
دارد. همچنین
به صورت مرکب
مثل آبله
آمدن، آبله برآوردن،
آبله بستن،
آبله بر زدن،
آبله خورده،
آبلهدار،
آبلهزار در
شعر و ادب
فارسی بسامدی
دارد.
مآخذ
1 ـ «آبله و
پیشگیری از
معلولیت»،
محمد نوری،
سایت دفتر
فرهنگ
معلولین.
2 ـ اصفهان
از انقلاب
مشروطه تا جنگ
جهانی اول،
عبدالمهدی
رجایی،
اصفهان،
دانشگاه
اصفهان، 1386.
3 ـ تاریخ
اجتماعی
اصفهان در عصر
ظل السلطان،
به کوشش
عبدالمهدی
رجایی،
اصفهان،
دانشگاه
اصفهان، 1383.
4 ـ چشم
پزشکی در دوره
اسلامی، علی
نوری و الهه
قاسمی، قم،
توانمندان،
1369، ص 69-71.
5 ـ دانشنامه
دانشگستر،
کامران فانی و
دیگران،
تهران، 1389، ج 1، ص
39-40.
6 ـ
دانشنامه ویکیپدیا،
مقاله آبله.
7 ـ روزنامه
ایران،
محمدحسن خان اعتمادالسلطنه،
چاپ مجدد:
تهران،
کتابخانه
ملی، پنج جلد.
8 ـ روزنامه
فرهنگ اصفهان،
میرزا تقیخان
حکیم باشی،
شماره 59، 5
رمضان 1297.
9 ـ سایت
الف، دوشنبه 27
بهمن 1399.
10 ـ فرهنگ
فارسی،
محمدمعین،
تهران،
امیرکبیر، ج 1،
ص 24-25.
11 ـ کتاب الجدری
و الحصبه،
محمد زکریای
رازی، به کوشش
وان دیک Van Dyck،
بیروت، 1872 م.
این کتاب
توسط محمود نجمآبادی
به فارسی
ترجمه و منتشر
شده است (دانشگستر،
ج 12، ص 793).
12 ـ لغتنامه
فارسی،
تهران، مؤسسه
لغتنامه
دهخدا، ج 1، ص 190-195.
13 ـ وقایع اتفاقیه،
میرزا جبار
ناظم المهام،
چاپ جدید:
تهران، کتابخانه
ملی، 4 جلد.
Viruses plagues, History, Michael oldstone,
Oxford University, 1997.
یخ نکنی
نمکدون
در این
مطلب، قصد
داریم با یک
نگاه
موشکافانه و
کارشناسی شده،
به یکی از
مهمترین
مسائل این
روزهای معلولین
بپردازیم و آن
مسأله ی مهم،
چیزی نیست جز
امر مهم و
حیاتی مستمری.
اصلاً اگر
معلولی در کشور
ما مستمری
نگیرد، انگار
مستمری
نگرفته است.
همیشه که
نباید تمثیل
درست و حسابی
داشته باشیم.
آنقدر این امر
فاجعه بار است
که هیچ نمونه
ی مشابهی
برایش نیافتم.
اما موضوع
مهمتر، مبلغ
مستمری است که
چقدر باشد.
چرا که اگر
این مبلغ
کارشناسی شده
نباشد، می
تواند عواقب
اجتماعی
جبران
ناپذیری داشته
باشد. برای
نمونه،
اخیراً مبلغ
هفتاد و سه هزار
تومان از طرف
سازمان
بهزیستی، به
عنوان عیدی به
حساب
مددجویان
مستمری بگیر
واریز شد.
متأسفانه این
مبلغ به هیچ
وجه کارشناسی
شده نبود. چرا
که باعث شد در
این وضعیت خاص
که کشور
عزیزمان
درگیر مقابله
با ویروس
کروناست، با
ازدحام جمعیت
در فروشگاهها
مواجه شود.
چرا که مستمری
بگیران محترم
و محترمه، با
حسابی پر از عیدی
و پول، روانه
ی این
فروشگاهها
شدند تا بتوانند
مایحتاج خود
را برطرف
کنند. اما
متأسفانه
مبلغ این عیدی
انقدر بالاست
که هر آنچه که
مستمری
بگیران
بیچاره خرید
می کنند، این
عیدی تمام نمی
شود که نمی
شود. حتی گفته
شده که در مقابل
خیلی از
فروشگاهها،
وانتها و کامیونها
به شدت ایجاد
ترافیک کرده
اند تا بتوانند
خرید های
مستمری
بگیران را
برایشان جا به
جا کنند. ما هم با دیدن
این هجمه ی
عظیم مستمری
بگیران به
فروشگاه ها،
تصمیم گرفتیم
که برای تهیه
ی مایحتاج
خود، اقدامات
لازم را صورت
دهیم. از این
رو به یکی از
این
فروشگاهها مراجعه
کرده و با
اعتماد به نفس
بالا، هر آنچه
که نیاز
داشتیم در
چرخدستی خود
چپانده و با
افتخار راهی
صندوق شدیم تا
پولشان را
درجا بپردازیم.
خلاصه این که
محتویات
چرخدستی را
روی میز مخصوص
صندوقدار
خالی کرده و
منتظر اعلام
مبلغ از سوی
ایشان شدیم.
ناگهان با
شنیدن صدای
خانم محترم و
خوشصدای
صندوقدار، به
جهت بلند شدن
دود از سرمان،
مه شدیدی سالن
فروشگاه را
فرا گرفت. بعد
از این که با
شنیدن این
مبلغ عجیب به
خود آمدیم،
تصمیم بر آن
داشتیم تا کمی
کوتاه آمده و
به توافق با
خانم
صندوقدار
نزدیکتر شویم.
از این رو،
گوشت قرمز را
از سبدمان
خارج کردیم تا
شاید موضوع حل
شود که دیدیم
نشد. ماهی هم
به خط خورده
ها اضافه شد
ولی باز هم به
نقطه ی مشترک
با خانم
صندوقدار نرسیدیم.
پس مرغ را هم
حذف کردیم و
باز هم نشد.
برنج حذف شد و
باز هم نشد. در
نهایت به این
نتیجه رسیدیم
ریش و قیچی را
در اختیار خانم
صندوقدار
قرار دهیم. در
ابتدا ایشان
چون خانم
بودند از
اصلاح ریش ما
خودداری
کردند. ولی
بعد که
فهمیدند
نابینا هستیم،
با گفتن جمله
ی معروف آخی
الهی، قانع
شدند تا کار
ما را راه
بیندازند. این
شد که از بین
تمام خرید های
بنده، چند
بسته
ماکارونی،
مقداری حبوبات
و یک قوطی
کوچک رب را در
کیسه ای
گذاشته و با کشیدن
کارت این جانب
و پرسیدن
رمزش، عیدی ما
را از حسابمان
خارج کرده و
مابقی
خریدهای
اضافه با همان
چرخدستی که
آمده بود به
همان قفسه ای که
برداشته شده
بود توسط
همکاران
زحمتکش ایشان
بازگردانده
شدند. بعد از
خروج از فروشگاه
هم تصمیم به
اتخاذ یک
تاکسی
اینترنتی
گرفتیم که
دیدیم کرایه
اش از خرید
هایمان بیشتر
می شود. این شد
که طی توافقی
با جناب راننده،
خرید های خود
را به ایشان
بخشیدیم و
ایشان هم ما
را به خانه
رساندند. ولی
همیشه باید به
نیمه ی پر
لیوان نگاه
کرد. عوضش
رفتیم یک چرخی
زدیم تا حال و
هوایمان کمی
عوض شود.
یکی دیگر
از مشکلات پیش
آمده، اعتصاب
بسیاری از
مدیران
سازمان های
مختلف دولتی
است. ایشان معترضند
که چرا مبلغ
عیدی مستمری
بگیران انقدر
بالاست و این
مبلغ عیدی به
این عزیزان
بسیار زحمتکش
تعلق نگرفته.
حتی گفته می
شود بابت این
مبلغ هنگفت
عیدی که به
مستمری
بگیران پرداخت
شده، مجلس
قرار است جناب
وزیر را فرا
خوانده و از
ایشان توضیح
بخواهد. از
این رو بنده خواهش
دارم که از
این به بعد،
جان
عزیزانتان کمی
بیشتر در مورد
تصمیماتتان
تفکر و مشورت
کنید تا این
مشکلات
اجتماعی،
اقتصادی، انضباطی
و از این
حرفها پیش
نیاید.
موضوع
دیگری که این
روزها بسیار
بسیار مشکلساز
شده است، خبری
بود که یکی از
نمایندگان
زحمتکش مجلس
به مستمری
بگیران دادند.
ایشان لطف فرموده
و این خبر خوش
را به مستمری
بگیران دادند
که مبلغ
مستمری که به
آنها در سال
بعد پرداخت
خواهد شد،
نسبت به حال
حاضر افزایش
چشمگیری خواهد
داشت. اما از
آنجا که
مستمری در
کشور ما از طریق
نهاد های
مختلف و چیزی
در مایه های
گلریزان
پرداخت می
شود، اشاره
نشد که این
افزایش از سوی
کدام یک از
این نهاد ها
انجام خواهد
شد. یا شاید هم
نهاد دیگری
اضافه شود که
بتوانند آن را
افزایش دهند.
آخر آنقدر
مبلغ مستمری
بالاست که یک
نهاد از پس آن
برنمی آید. به
همین خاطر،
بهزیستی،
ستاد یارانه
ها و از این پس
شاید زورخانه
ها، کمرشان
برای پرداخت
این مستمری ها
خم که نه بلکه
تا شده است. با
این حال، به
محض انتشار
این خبر، شاهد
اتفاقات
عجیبی بودیم.
یکی از
این اتفاقات
عجیب، افزایش
ناگهانی تعداد
معلولین در
کشور بود.
گفته می شود
که افراد
زیادی در
سراسر کشور با
شنیدن این
خبر، به مراکز
بسیار کارآمد
مثبت زندگی
مراجعه کرده و
ادعای
معلولیت کرده
اند تا مستمری
بگیرند. خیلی
از آنها حتی
موفق به متقاعد
کردن مددکار
محترم شده و
معلولیتشان تأیید
هم شد. ولی
بعضی ها هم
بدشانس بودند.
برای نمونه،
خانمی گویا با
ویلچر به یکی
از این مراکز
مراجعه کرده و
خواستند تا
معلولیتشان
تأیید شده و
مستمریشان
برقرار شود.
اما از بد حادثه،
در همان لحظه،
یک عدد سوسک
مزاحم در دفتر
مرکز ظاهر شده
و معلول
دروغین از روی
ویلچر به
آسمان پریده و
با سرعت نور
از آن منطقه متواری
شده. حتی
ویلچرش را با
خودش نبرد و
اینگونه شد که
آن مرکز آن
ویلچر را در
دیوار به فروش
رسانده و پولش
را به زخم های
بیشمار آن مرکز
زد.
راستی تا
یادمان نرفته
همین وسط از
مسئولین
دیوار تشکر
کنیم که
خودشان را برای
نابینایان
دسترسپذیر
کردند. خدا
خیرتان دهد.
کلی خرت و پرت
در خانه داشتم
که نمی دانستم
چه طور آبشان
کنم که شما
بانی خیر
شدید. یکی از
اتفاقات بعد
از خبر افزایش
چشمگیر
مستمری در سال
بعد، آگهی های
منتشر شده روی
سایت دیوار
بود. تعدادی
از
هموطنانمان
آگهی خرید
کارت معلولیت
را در این
سایت منتشر
کردند. قیمت
کارت ها هم به
میزان
معلولیت
فروشنده بستگی
داشت. حتی عده
ای حاضر شدند
کارت معلولیت
خیلی شدید را
با پراید یا
حتی با ویلای
شمال معاوضه
کنند.
پیامد
دیگر این خبر،
افزایش آمار
ازدواج و طلاق
در کشور است.
بعد از انتشار
این خبر، دختر
خانم ها شخصاً
از آقایان
مستمری بگیر
خواستگاری
کرده، و حتی
گفته شده که
تمام هزینه
های عروسی را
هم خودشان
تقبل کرده اند.
از سوی دیگر
آقایان
مستمری بگیر
متأهل، با نامه
ی درخواست
مهریه از سوی
همسرانشان
مواجه شده اند
که یا مهریه
یا طلاق.
اصلاً یکی از
قابلیت های
مردم ما این
است که نسبت
به هر پدیده
ای می توانند
به صورت
همزمان هم
واکنش مثبت
نشان دهند و
هم واکنش
منفی. حتی
ژاپنی ها با
تمام پیشرفتی
که در
تکنولوژی و
این حرفها داشته
اند،
نتوانسته اند
توجیه علمی
برای این
خصیصه ی ما
ایرانی ها
پیدا کنند.
در مجموع
به مسئولین
توصیه می کنم
در این مواقع،
خبر های خوب
را یکباره به
مردم ندهید.
خب چه کاریست
که مردم را از
بدبختی
هایشان خارج
می کنید! این
کارها آخر و
عاقبت
نداردها!
اصلاً حالا که
اینطور شد، من
هم خبر می دهم
که مدت هر
دوره ی مجلس
قرار است از
چهار سال به
ده سال افزایش
پیدا کند. چه
شد! کجا
رفتید؟ حد اقل
بقیه اش را هم
بخوانید!
در پایان
از همه ی شما
که این مطلب
بیمزه را خواندید
نهایت تشکر را
دارم. انقدر
موضوع مستمری
در ایران تلخ
است که با
دهها تن شکر
هم نمی توان
شیرینش کرد.
به شما توصیه
می کنم مستمری
خود را با حساب
و کتاب خرج
کنید و آن را
حیف و میل
نکنید. سعی
کنید طوری آن
را مدیریت
کنید که حیف و
میل نشود و
حتی بتوانید
در پایان ماه
ضمن برطرف کردن
تمام نیاز
هایتان، بخشی
از آن را برای
روز مبادا پس
انداز کنید.
اگر هم به مشکل
مالی برخورد
کردید و به من
اطلاع ندهید به
جان خودتان
ناراحت می
شوم. مستمری
من هر ماه زیاد
هم می آید. پس
انصافاً
تعارف نکنید
مجید
سرایی:
روزنامهنگار
شهر
دوشنبه که در
دوران
استیلای
شوروی کمونیستی
به آن
«استالین
آباد» میگفتند،
پایتخت
تاجیکستان
است. ظاهراً
حدود ۸۰ سال
پیش، بافت این
شهر روستایی
بوده و بازارهای
محلی متعددی
برپا میشد.
به همین علت
نام دوشنبه را
که روز برپایی
بازار بزرگ
بود، به این
روستا اطلاق
کردند. بعدها
به علت نقش
تجاری مهمی که
«دوشنبه» داشت،
این روستای به
شهر تغییر
یافته را
بعنوان
پایتخت و مرکز
تاجیکستان در
نظر گرفتند. البته
که باید در
خصوص صحت این
گفته تحقیق
شود و علت
اصلی نام
گذاری این
روستای به شهر
و سپس پایتخت
شدهٔ
تاجیکستان
معلوم گردد.
یک نکتهٔ
جالب دربارهٔ
شهر دوشنبه و
دیگر شهرهای مهم
تاجیکستان،
پاکیزگی و
طراوتیست که
به دنبال
رعایت نکات
مهم بهداشتی
برقرار شده
است. در تمام
خیابانها و
کوچههای
دوشنبه و
شهرهایی مثل
خجند و پنج
کنت، اثری از
موتور سیکلت
نیست. دوچرخه
را به وفور میبینی؛
اما اثری از
این وسیلهٔ
آلایندهٔ
محیط زیست و
آزار دهنده به
عابران پیاده
وجود ندارد.
محیط
پایتخت در
آستانهٔ
نوروز،
شادابی عجیبی
به خود گرفته؛
آنسان که بر
کندن کهن جامه
و پوشیدن جامهٔ نو
در طبیعت به
رأی العین
دیده میشود.
در تمام
فضاهای سبز و
میدانهای
مهم شهر،
مأموران
شهرداری را میبینی
که آزین بندی
اماکن عمومی
را که قبلاً
انجام شده
بود، کنترل میکنند.
گروههای
موسیقی که
قرار است در
میادین شهر
اجرای برنامه
کنند، دستگاههای
صوتی خود را
مستقر کردهاند
و مشغول
آزمایش کیفیت
صدا هستند. از
تمام بلندگوهای
پارکها مثل
پارک رودکی که
یکی از
مهمترین
تفرجگاههای
پایتخت است،
نوای موسیقی
شاد تاجیکی به
گوش میرسد که
در محیط شهر
طنین افکنده
است. بر سردر پارک
رودکی به
سیریلیک نام
این پارک
نوشته شده و
در وسط این
پارک، مجسمهٔ
این شاعر بزرگ
قرن سوم و
چهارم هجری
نصب شده است.
قبلاً
گفتم که
تاجیکان برای
رودکی تا چه
اندازه ارزش
قائل میشوند.
بزرگترین و
مهمترین
خیابان
پایتخت که
ساختمانها و
اماکن مهم در
آن واقع شدهاند،
مزین به نام
رودکیست.
یکی از
رسوم نوروزی
که در پایتخت
و دیگر شهرها
به آن اهمیت
داده میشود،
برگزاری
مسابقهٔ مچ
اندازیست. در
این مسابقه،
در گوشهای از
میدانهای
شهر، پارکها
حتی خیابان
رودکی،
حریفان با هم
مسابقه میدهند
و عدهٔ زیادی
دور آنها جمع
شده،
تشویقشان میکنند.
هنگام
برگزاری
مسابقه و در
گوشهٔ دیگر،
همراه با
موسیقی شاد،
عدهای دیگر
شادی و
پایکوبی میکنند
و مردم هم به
تماشای این
هنر نمایی ها
مینشینند.
روز اول
فروردین و روز
نوروز، رئیس
جمهوری یک شهر
یا منطقهٔ
مهم را بعنوان
«نوروزگاه» در
نظر میگیرد و
با حضور جمع
زیادی از
شهروندان، با
موسیقی و رقص،
احیای دوبارهٔ
طبیعت و نوروز
را جشن میگیرند.
معمولاً
پایتخت
بعنوان
نوروزگاه در نظر
گرفته میشود؛
اما گاهی هم
شهرهای دیگر یا
مناطقی مثل
منطقهٔ
«تورسونزاده»
نوروزگاه میشود.
موزهٔ
ملی
تاجیکستان،
یکی از جاذبههای
این شهر است
که در ۲۰ مارس
۲۰۱۳ با حضور
رئیس جمهوری و
مردم، افتتاح
شد.
بنای یادبود
اسماعیل
سامانی در شهر
دوشنبه تاجیکستان
اسماعیل
سامانی بنیانگذار
دودمان سامانیان
بود. وی شهر
بخارا را به
پایتختی برگزید
و به زبان و
فرهنگ ادبیات
فارسی دلبستگی
بسیار داشت و
رودکی سرودههایی
در ستایش از وی
دارد. در تاجیکستان
اسماعیل
سامانی را بنیانگذار
تاجیکستان
برمیشمارند
و بنای یادبود
اسماعیل
سامانی در
دوشنبه، از
نمادهای این
کشور است. مهمترین
جایزهٔ
علمی این کشور
نیز به نام
اسماعیل
سامانی،
برابر ۲
هزار دلار آمریکایی
است. همچنین
بلندترین کوه
تاجیکستان که
تا پیش از
فروپاشی شوروی
قله کمونیسم
نام داشت، پس
از استقلال
تاجیکستان به
نام وی نامگذاری
شده است.
منطقه حصار بعنوان
یک جاذبهٔ
مهم در اطراف
دوشنبه که مهمترین
اثر تاریخی آن
"قلعه حصار "
متعلق به قرن 17
میلادی است،
همهساله
تعداد زیادی
از بازدیدکنندگان
و جهانگردان
را در آغوش
خود فرامیگیرد
ازجمله در سال
2011 میلادی 1527
شهروند خارجی
از این قلعه و
دیگر اماکن
تاریخی آن
بازدید
نمودند و 11 هزار تن
از مردم تاجیکستان
نیز برای
بازدید به این
شهرستان
آمدند.
قلعه حصار
در هفت
کیلومتری سمت
جنوب شهرک
حصار واقعشده
که نماد
فرهنگ باستانی
حدود 3
هزارساله
مردم تاجیک و
همزمان یکی از
بناهای تاریخی
آسیای مرکزی
محسوب میشود.
حصار در طول
تاریخ خود نامهای
گوناگونی
داشته است.
برخی از این
اسامی عبارت
بودند از
«شومان»، «حصار
شومان»، «حصار
شادمان» و
«حصار»؛ اما
امروزه از این
شهر تاریخی
تنها شهرکی
کوچک برجایمانده
است که شامل یک
دژ مرکزی است
که در کنار آن
دو مدرسه و یک
رباط وجود
دارد.
دژ حصار بر
روی تپهای
ساخته شده است
و مانند ارگ
بخارا از ورودی
و 2 برج
تشکیلشده که
بنای دروازهٔ
ارگ هنوز
پابرجای است.
آخرین باری که
از این دژ
استفاده شد،
زمان فرار و
عقبنشینی امیر
"سید عالم خان
" در
برابر ارتش سرخ
در سال 1920 میلادی
بوده است که
در جریان آن
قلعه مدتی تحت
محاصره بود و
سپس کاملاً ویران
گردید.
در داخل
قلعه، حوض و
باغی نیز جای
دارد. پلههای
بزرگ و پیش ایوانها
که از خشت
ساخته شدهاند
به قلعه شکوه
خاصی میبخشند؛
ولی بهمرور زمان
این پلهها
تخریبشده و
از این قلعه
تا کنون تنها
دروازههای
عظیم دارای پیشطاق
باقیمانده
است که هر کدام
دارای دو
مناره ستوندار
هستند. این
سبک معماری
قرون 15-17 بوده و
اکثر بناها و
قلعهها و دژهای
آسیای مرکزی
با این شیوه
ساخته شدهاند.
در اطراف قلعه
بازار و
کاروانسرا
قرار دارد که
محل تجمع تجار
و خرید و فروش
کالای داخلی و
خارجی بوده و یکی
از بزرگترین
مراکز
بازرگانی و
تجاری آن دوره
بوده است.
در کنار این
قلعه همچنین 2 درخت
چنار است
که دارای 500-700
سال عمر
هستند. اهالی
اطراف قلعه
حصار مراسم
عروسی خود را
معمولاً در این
محل برگزار میکنند.
کتابخانهٔ
ملی هم که در
خیابان رودکی
واقع شده،
بزرگترین
کتابخانهٔ
آسیای میانه
محسوب میشود.
نکتهٔ
جالب توجه
برای ما
نابیناها،
وجود بخش
نابینایان در
این کتابخانه
است. اتفاقاً
آن سال، ۳۰
اسفند تمام
بخشهای
کتابخانهٔ
ملی تعطیل
بود، غیر از
بخش
نابینایان. در
بخش نابینایان
کتابخانهٔ
ملی
تاجیکستان،
کتابهای
بریل مثل قرآن
با ترجمهای
به خط سیریلیک
و همچنین کتابهای
گویا موجود
است. متأسفانه
فرصت زیادی
برای بررسی
کتابهای
گویا و بریل
نداشتم؛ چون
همراه تور
بودم و قطعاً
صرف کردن زمان
مناسب به این
کار، حوصلهٔ
همسفران را سر
میبرد.
برگزاری
مسابقات
بزکشی در
روستاها پختن
سمنو با آداب
مخصوصش، از
دیگر آیینهای
نوروزیست که
هر سال در
تاجیکستان
برگزار میشود.
غذاهای سنتی
تاجیکی با خوردنیهای
شیرینی مانند
حلوا و چای
آغاز میشود.
بعد از این
غذاهای شیرین
نوبت به سوپ و
گوشت میرسد و
در نهایت نوبت
به سرو شدن پیلاف
(پلوی مزه دار
شده که میتواند
با انواع
گوشت، سبزیجات
یا میوههای
خشک شده سرو
شود) میرسد.
غذای ملی تاجیکی
کابلی پلو kabuli
pulao میباشد
که مادهٔ
اصلی آن برنج
است و روی آن
را با تکههای
شلغم زرد، هویج،
گوشت و روغن زیتون
میپوشانند.
احترام به
غذا و مخصوصاً
نان
در تاجیکستان
خوردن هر غذایی
در نوع خود یک
جشن به حساب میآید.
هرچند نان در
این میان از
اهمیت بالایی
برخوردار است
و مقدس به
شمار میرود.
به همین دلیل
هیچ وقت اجازه
ندهید تاجیکها
مچ شما را در
حال پرت کردن یا
انداختن نان
به روی زمین
بگیرند! نکتهٔ
جالب دیگر این
است که آنها
نان را در
حالت خاصی
قرار داده و
آن را با دست و
به دقت تکه میکنند
و در این حین
به هیچ وجه از
چاقو استفاده نمیکنند.
یک حسرت
دربارهٔ
سفرم به
تاجیکستان در
دلم ماند و
آن، نداشتن فرصت
کافی برای کشف
چیزهای زیاد
در خصوص زندگی
مردم این کشور
بود. مثلاً
غذاهایی که خوردیم،
عموماً در
رستورانها
طبخ میشود که
قطعاً کیفیت
خانگی آن
غذاها، قابل
قیاس با
رستورانها
نیست. به همین
علت من
نتوانستم به
شکلی درخور،
از غذاهای
تاجیکی لذت
ببرم. حال
آنکه در مستندهای
مختلف راجع به
این کشور، تصاویر
جذابی از
غذاها را نشان
میدهند.
متأسفانه
سفر با تور
این نقص بزرگ
را دارد؛ چون
باید مطابق با
برنامه ریزی
مدیران تور
سفر کنی و این
موضوع با
روحیهٔ
جست و جوگر من
منافات دارد.
منتها آن سال
چاره ای جز
سفر با تور
نبود. بنا بر
این، خیلی چیز
ها دربارهٔ
تاجیکستان
ندیدم و
نشنیدم و این
امید را دارم
که روزی با
مجالی مفصل،
دوباره به این
کشور سفر کنم.
دیدار
نوروزی من با
دخترک اطلسپوشِ
پامیر، کشور
زیبای
تاجیکستان،
در شهر دوشنبه
به توقفگاه
پایانیاش میرسد.
آخرین
قسمت این
مستند صوتی
چهار قسمته را
به مدت ۳۸
دقیقه در همین
صفحه بشنوید.
.
اشکان
آذرماسوله
شهروز حسینی صنم
اوشلی
در این
شماره هم مثل
ماه پیش، تهیه
ویترینِ مانا
به عهده تیمِ
آذرماسوله،
حسینی و اوشلی
بوده است.
اشکان وظیفه تدوین
و تهیه را به
عهده داشته،
حسینی متن را نوشته
و اجرا را هم
اوشلی عهدهدار
بوده است.
ویترین را از اینجا بشنوید و
اگر خوشتان
آمد برای
دیگران هم
ارسال کنید.
اگر
شنونده
پادکست
پیشخوان
هستید میتوانید
آن را از اینجا دانلود
کنید. این بار
پیشخوان ۶۷
دقیقه از کار
در آمده است.
این هم صحبتهای
علیاکبر
جمالی و منصور
شادکام، مدیر و قائممقام
انجمن
نابینایان
ایران است که
چنانچه فعالیتهای
این انجمن را
پیگیری میکنید،
میتوانید
دانلود کنید.
بازیبازِ
علیرضا را هم
از این لینک دریافت
کنید. سفرنامه
صوتی مجید
سرایی به
تاجیکستان را
هم به ترتیب
دانلود کنید
که شنیدنش
خالی از
جذابیت
نخواهد بود:
قسمت اول،
قسمت دوم،
قسمت سوم و
قسمت چهارم.
[1]
Smith-Kettlewell
[2]
Audium
[3]
HIMS
[4]
AllInOne
[5]
Pratsam
[6]
Orbit Writer
[7]
BrailleNote Touch Plus
[8]
Humanware
[9]
InsideONE
[10]
GoodMap
[11]
Road to Code
[12]
Code Jumper
[13]
CodeQuest
[14]
Equidox
[15]
AccessibilityNow
[16]
CommonLook
[17]
CommonLook Validator
[18]
Monsido
[19]
Sam Seavey
[20]
The Blind Life
[21]
WeWalk
[22]
CloverBook Pro
[23]
Access World
[24]
J.J. Medaugh
[25]
Sight Tech Global
[26]
Microsoft Seeing AI
[27]
Greg Stilson
[28]
Laura Allen
[29]
Braille Forum
[30]
Psychological Well-Being
[31] Macular Degeneration
[32] Glaucoma
[33]
Hadley
[34]
sputnik
[35]
EPFL
[36]
Ganglion
[37]
diabetic retinopathy
[38]
Birmingham
[39]
Engineering Reports
[40]
applanation tonometry
[41]
Ricky Enger
[42]
Tim Murray
[43]
Ed Haines
[44]
Chief Program Officer at Hadley
[45]
American Society of Retina Specialists
[46]
Macular Degeneration
[47] Fellowship
به پزشکانی که
در یک زمینه
خاص فوقتخصص
دارند اطلاق
میشود.مترجم
[48]
AMD
[49]
photopsias
[50]
metamorphopsia
[51]
retinitis pigmentosa
[52]
optical coherence tomography
[53]
geographic atrophy
[54]
AREDS2
[55]
Audio Wizards
[56]
MyTruSound
[57]. Smallpox
[58]. Edward Jenner