فاطمه جوادیان : کارشناس نابینایان اداره آموزش و پرورش استثنایی استان گیلان

 

زندگی زیباست ای زیبا پسند

زنده اندیشان به زیبایی رسند

آن قدر زیباست این بی بازگشت

کز برایش می‌توان از جان گذشت

مردن عاشق نمی‌میراندش

در چراغ تازه می‌گیراندش

باغ‌ها را گر چه دیوار و در است

از هوا شان راه با یکدیگر است

شاخه‌ها را از جدایی گر غم است

ریشه هاشان دست در دست هم است .

هوشنگ ابتهاج ( ه. ا . سایه )

همراهان عزیز! سلام

فاطمه جوادیان هستم و به واسطه تجربه زیسته، حضور در مجامع مختلف نابینایان، تعلیم کودکان نابینا، تهیه برنامه‌های آموزشی با موضوع مهارت‌های زندگی برای یک فرد نابینا  و همچنین مطالعه زندگی نابینایان موفق تا حد زیادی با اصول زندگی افراد نابینا آشنا شده ام.

بنا داریم در شماره‌های مختلف این ستون، به خانه‌های گرم شما بیاییم تا رسم زندگی بیاموزیم.

با خانواده هایی وارد گفتوگو می‌شویم که موانع ناشی از نابینایی را کنار زده اند و به بالا بردن کیفیت زندگی‌شان پرداخته اند.

فرزندانی خود‌کفا و مسئولیت‌پذیر به جامعه تحویل داده اند و یا خود، علاوه بر زندگی موفق خانوادگی، شخصیتی تأثیر‌گذار در اجتماع دارند.

در نخستین گام به سراغ خانواده‌هایی رفتیم که فرزند دارند و برای تسلط بر امور مربوط به فرزندان خود راه‌های مختلفی را طی کرده اند.

با غنچه، فاطمه، مرضیه و علی که همگی از افراد نابینا هستند، در مورد دوران نوزادی تا سه سالگی کودک شان صحبت کردیم.

از آنها خواستیم تا برای مان بگویند در زمان خوراندن شیر، دارو و غذا چگونه عمل می‌کردند تا هر دو والد و نوزاد، در آرامش باشند.

در نهایت تلاش کردیم تا با سرکار خانم صدیقه رفیعی یکی از معلمان با سابقه دانشآموزان نابینا ارتباط برقرار کنیم تا از رهنمودهای ایشان نیز بهره مند شویم.

غنچه پانزده سال است که ازدواج کرده و همسرش نیز نابینا است.

آنها دو فرزند پسر چهارده و هفت ساله دارند که هر دو از نعمت بینایی برخوردار هستند.

پسرها هر دو از شیر مادر تغذیه شده اند اما به دلیل شاغل بودن مادر، آنها فرزند اول شان را به مهد می‌بردند و شیر کمکی را در اختیار مهد می‌گذاشتند.

فاطمه و مرضیه هم هر دو شاغل بودند و همین کار را انجام می‌دادند. فاطمه هشت سال است که ازدواج کرده و همسرش نابینا است.

او بچه را به نزدیکانش می‌سپرد و شیر خود را در ظرفی در دار می‌ریخت و در یخچال می‌گذاشت تا مراقب بچه، در زمان مقرر آن را به کودک بدهد.

فاطمه می‌گوید: «به خاطر ارتباط مستقیم و بی واسطه میان مادر و کودک تا شش ماهگی شیر دادن به او بسیار آسان بود. بچه ام به شیشه شیر علاقه نداشت و شیر را فقط از لیوان می‌نوشید. »

دخترشان هم اکنون شش سال دارد.

مرضیه سی و سه سال است که با همسر نابینایش زندگی می‌کند.

او می‌گوید:« آن وقت‌ها برنامه‌های موبایلی نبود که ما به راحتی بتوانیم نوشته‌ها را بخوانیم. به همین منظور برای خواندن تمام دستور العمل‌ها مثل نحوه استفاده از شیر خشک،  از فرد بینا کمک می‌گرفتیم. » در بخش دیگری هم می‌گوید: « نگهداری از کودک برای مادر نابینا سخت است اما غیر ممکن نیست. ».

علی در یکی از ایالات کشور آمریکا زندگی می‌کند. همسرش بینا است و پانزده سال از ازدواج شان می‌گذرد.

دخترشان دو سال دارد که علی در آماده کردن و خوراندن غذا به کودک مشارکتی فعال دارد.

بعضی نیمه شب‌ها از خواب برمی خواست و شیری را که مادر در فریزر گذاشته بود در دستگاه وارمر می‌گذاشت و پس از گرم شدن، آن را به کودک می‌داد. برای استفاده از دست گاه وارمر روی درجه دمای مورد نظر برچسبی چسبانده بودند که اگر تنظیم درجه بهم می‌خورد او به راحتی می‌توانست فلش را روی همان برچسب تنظیم کند. همچنین برای تنظیم زمان هم از تایمر موبایلش کمک می‌گرفت.

او می‌گوید: « دست هایم را تمیز می‌شستم، بچه را در آغوش می‌گرفتم، سرش را روی بازویم می‌گذاشتم، با انگشتانم لب هایش را پیدا می‌کردم و پستانک بطری را در دهانش می‌گذاشتم. از روی حالت مک زدن هایش می‌فهمیدم که باید بطری را کم کم خم کنم. »

از آنها می‌خواهم بیش‌تر برای مان حرف بزنند.

غنچه می‌گوید که بچه دومش به مهد نرفته، در خانه مانده و بیش‌تر شیر مادر خورده.

اوبه مراقبت بیش‌تر احتیاج داشت.

برای استفاده از هر چیزی مثل شیر خشک دستور استفاده را مطالعه می‌کند.

در ابتدا با سوپ فرنی و پوره شروع کرده.

ادامه می‌دهد: «برای غذا دادن، بچه را روی پای چپم می‌نشاندم. دست چپم زیر چانه اش بود تا سرش را، دهانش را و ریختن احتمالی غذا را کنترل کنم. با دست راست و قاشق کوچک غذا را به او می‌دادم.

خودش دوست داشت زود‌تر مستقل شود. اجازه می‌دادم خودش غذا بخورد و من او را روی سفره می‌گذاشتم و خودم هم کنارش می‌نشستم و به تمام صداها با دقت گوش می‌کردم. ظرف را هم کنترل می‌کردم تا ببینم چه حجمی از غذا را خورده است.

برای دادن دارو هم از قطره چکان استفاده کردم.

برای خوراندن غذا و دارو روی افراد بینا حساب نمی‌کردم اما برای خواندن دستور العملها از آن‌ها کمک می‌گرفتم.

برای غذا دادن به فرزند دوم هم مشکل چندانی نداشتم خصوصاً اینکه پسر بزرگم مشتاقانه برای دادن غذا و دارو به من کمک می‌کرد.

پسرهایم، ارتباط‌شان باهم بسیار خوب است. »

از فاطمه در مورد تجربه سایر مادرها می‌پرسم.

می گوید: « تجربه مادران بینا در امر بچه‌داری برای ما مفید است به شرطی که خود، آن را به صورتی که برای‌مان مناسب است کمی تغییر دهیم.

تجربه مادران نابینا هم در انجام امور مختلف برای ما مفید است به شرطی که متناسب با شرایط زندگی و واکنش‌های بچه در موقعیت‌های متفاوت آن را تغییر دهیم.»

او برای خوراندن دارو به کودکش از سرنگ در سایزهای مختلف استفاده کرده است.

در بخشی از صحبت هایش از مادران نابینا می‌خواهد که هراس به خود راه ندهند چرا که معتقد است تمام حالت‌های روحی مادر اعم از شادابی یا ناراحتی به فرزند منتقل می‌شود. حتی اگر مادر سکوت اختیار کرده باشد.

از علی می‌پرسم آیا غیر از شیر غذای کمکی و یا میوه هم به دخترش داده است؟

او برایم تعریف می‌کند: « تا حالا پیش آمده که موز له شده و یا زرده تخم‌مرغ خرد شده را با قاشق کوچک به بچه داده ام.

برای آماده کردن غذای کمکی پختن و خرد کردن کارهایی است که به راحتی بیش‌تر اوقات انجام می‌دهم.

مثلاً پاستا درست می‌کنم. میوه خرد می‌کنم.

همیشه با دست‌های شسته و تمیز به او غذا می‌دهم.

قاشق را از نزدیک دسته می‌گیرم تا ضمن کنترل قاشق بتوانم جهت لبهای کودک را هم به راحتی تشخیص بدهم.

باهم بازی میوه خوری اجرا می‌کنیم. بازی به این شکل است که هر دو به نوبت در دهان یکدیگر میوه می‌گذاریم.

گاهی وقت‌ها هم چنگال‌بازی می‌کنیم. به این صورت که  چنگال را به دستش داده و خودم هم دست دخترم را می‌گیرم و مثلاً انگوری را شکار می‌کنیم. با دست دیگرم انگور را در بشقاب پیدا کرده و دوتاییی چنگال را در آن فرو می‌بریم.

دخترمان در مهد کودک مانند سایر کودکان، مستقل خوردن را تمرین می‌کند. »

سر انجام از سرکار خانم صدیقه رفیعی که بیش از چهل سال از عمر خود را وقف تعلیم، مشاوره و راهنمایی افراد نابینا کرده است، خواستیم تا ضمن مطالعه مطالب بالا نظر خود را نیز در خصوص شیر دادن و خوراندن غذا و دارو توسط والد نابینا برای‌مان بیان فرمایند.

« همه آدمها چه نابینا و چه بینا با هم متفاوت هستند. بعضی از آن‌ها به بچه توجه خاص دارند و بعضی خیر. چه بسیار‌اند والدین بینا که فرزندشان در معرض خطر و آسیب فراوانی قرار می‌گیرند. چرا که خطر را نمی‌شناسند و والدین نیز آموزش لازم را ندیده اند.

نوزاد موجود بکری است که پا به این دنیا می‌گذارد با ویژگی‌های متفاوت ژنتیکی.

در هر شرایطی ممکن است مورد حمایت باشد یا نباشد و توجهی به او وجود نداشته باشد.

بچه‌ها از ابتدا مکیدن را خوب بلد هستند. چنانچه لازم باشد از لیوان استفاده کنند می‌شود نیهای رنگی درون لیوان گذاشت و یا از لیوان‌هایی استفاده کرد که در دار هستند و گوشه‌ای از آن به صورت نی بالا آمده. در این صورت احتمال ریختن شیر یا هر مایع دیگری کم‌تر خواهد شد.

لیوان امن بسیار کمک کننده است. کودک میتواند در آن لیوان‌های در دار آب، شیر و حتی سوپ رقیق خنک شده را بنوشد.

به‌تر است سینه مادر پیش از شیر دادن با آب و صابون تمیز شسته شود و کمی شیر برای اطمینان دوشیده شود تا با آسودگی کودک در محیطی کاملاً بهداشتی شیر را بنوشد.

یکی از نکات مهم در شیر خوردن این است که مادر زمان شیر دادن حواسش باشد که بینی بچه آزاد باشد تا راه هوا برای او بسته نشود.

گاهی وقت‌ها ممکن است بچه غذا را با دست بخورد و یا به صورتش بمالد. نگران نشوید. این امری طبیعی است به‌تر است سفره ای بزرگ برایش پهن کنید و یک پلوی مخلوط مثل لوبیا پلو به او بدهید تا هر طور که می‌خواهد بخورد.

مادر نابینا می‌تواند یک موسیقی شاد کودکانه پخش کند و نزدیک او بنشیند تا راحت‌‌تر به وضعیت‌های مختلف کودک تسلط داشته باشد. با لحنی شادی آفرین از کودک بخواهد تا او را ببیند که چطور با دست یا قاشق غذا می‌خورد.

اگر کودک نیز ضعف بینایی داشته باشد، با لمس دستهای مادر و یا  توجه به غذا خوردن او می‌تواند بالا رفتن قاشق پر از غذا را ببیند.

به‌تر است بچه‌ها همیشه لباس رنگی و مرتب داشته باشند و در هر زمانی هر خوراکی که می‌خورند از پیش‌بند استفاده کنند.

پیش‌بند از لک شدن لباس جلوگیری می‌کند و پیش‌بندهایی هم هستند که در قسمت پایین گود یا کاسه مانند می‌شوند که محتوای ریخته شده روی پیش‌بند را در خود نگه می‌دارد و می‌شود آن را به سادگی شست‌و‌شو داد.

نشاندن بچه روی پای چپ برای تسلط بیش‌تر راه خوبی است و همچنین کمک به مستقل شدن کودک نیز بسیار خوب است.

اگر بچه از میز استفاده می‌کند نزدیک‌ترین موقعیت را به میز داشته باشد و همچنین دورش کاملاً بسته باشد. صندلی‌هایی مخصوص بچه‌ها هست که میز مخصوص هم دارند.

اگر از سفره استفاده می‌کنید سفره ای باشد که کودک آن را بشناسد. اگر بینایی دارد رنگش را و اگر نه، جنس سفره برایش آشنا باشد تا زمان خوردن غذا آن را به راحتی پیدا کند و سفره نشانه ای باشد برای خوردن غذا.

بچه باید بداند چیزی که می‌خورد نباید ریخته شود و او باید این مسأله را تعلیم ببیند.مادر میتواند دست کودک را روی دهان خود بگذارد و غذا را بجود و به او بگوید که محتوای دهان نباید از دهان بیرون بریزد.

بچه‌ها از قاشق‌های کوچک‌تر استفاده می‌کنند و قاشق کوچک باعث می‌شود غذا از دهان‌شان به بیرون نریزد.

یک نکته مهم این است که ممکن است جایی که می‌روید بعضی از ما یحتاج بچه را نداشته باشند. می‌شود آن را تهیه کرد و با خود به مهمانی برد مثل حریره بادام، سوپ یا هر نوع خوراکی دیگر. این‌طوری برای میزبان مزاحمت کمتری ایجاد می‌شود و کودک شما طبق روال همیشگیش تغذیه خواهد شد.

در خوردن غذا از تهدید و نمایش‌های غیر واقعی پرهیز کنید.

به‌تر است با حرکاتی شادی آفرین و پر ذوق به او غذا دهید مثلاً بگویید به به! چه غذای خوش مزه ای و….

در هیچ شرایطی ترس‌ها و تهدیدها و اگرها برای بچه‌ها مفید نیستند.

حرکات تشویقی مؤثر‌تر هستند.

در پایان نیز نکته ای را در مورد نحوه استفاده از دارو بیان کردند.

برای خوراندن دارو به نوزاد، قطره چکان ابزار مناسبی است اما باید در نظر داشته باشیم که هر کس متناسب با مهارتی که دارد از ابزار مناسب استفاده می‌کند.

به عنوان مثال: ممکن است ما تعداد زیادی چاقو در آشپز‌خانه داشته باشیم اما با یکی از آن‌ها ماهرانه‌‌تر کار می‌کنیم.

ما نیز در پایان این شماره، برای تمام خانواده هایی که تلاش می‌کنند تا در هر شرایطی کیفیت زندگی خود را بالا ببرند، موفقیت روز افزون آرزو می‌کنیم.

روزهای‌تان پر از شوق زندگی