انجام گفتگو از امید هاشمی و امیر سرمدی
تنظیم: زهرا همت
استقلال فردی افراد آسیبدیده بینایی بهشدت به عصای سفید وابسته است و نحوه استفاده از عصا و مدیریت تردد، از مواردی است که از زمان ورود به زبان، حاشیههای بسیاری داشته است؛ از نامش گرفته تا نحوه آموزش آن. یکی از کسانی که در زمینه جهتیابی و حرکت، فعالیتهای زیادی انجام داده و تجارب بسیاری کسب کردهاند؛ خانم دکتر اشرف کریمی، استاد دانشگاه و آموزگار سابق دانشآموزان آسیبدیده بینایی هستند. انتشار کتاب «برنامهریزی درسی جهتیابی و حرکت» به قلم ایشان در سال ۱۳۹۸، توسط دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، بهانهای شد تا در این شماره از ماهنامه مانا، به گفتگو با خانم دکتر کریمی بنشینیم.
او در خصوص ایده اصلی نگارش این اثر میگوید: «من در سال ۱۳۶۳ بهعنوان آموزگار، وارد مدرسه دکتر خزائلی شدم و با اصطلاح «تحرک و جهتیابی» آشنا شدم. از آنجا که دانشجوی رشته روانشناسی با گرایش کودکان استثنایی بودم و به مدت پنج سال، آموزگار پایه آمادگی بودم، این اصطلاح، بسیار کنجکاوی مرا برانگیخت. متأسفانه در آن سالها منبع مطالعاتی معتبری برای پژوهش در دسترس نبود. تا اینکه آقای اقاربپرست، کتابی را که سال ۱۹۶۷ در امریکا منتشر شده بود به ایران آوردند که اکنون نیز جزء منابع کلاسیک و گرانقیمت در امریکاست. این کتاب، چکیده دانش مربیان و کاربران مهارتهای جهتیابی و حرکت است. من ترجمه بخشی از آن کتاب را همراه آقای ظروفی بر عهده گرفتم و بخشهایی از کتاب ترجمه و چاپ شد. در سال ۱۳۸۱ نیز با همکاری خانمها اعتباری، عقیلزاده و انتظاری، به اصلاح و تکمیل آن پرداختیم. نکتهای که توجه ما را جلب میکرد این بود که کتاب، رویکردی بزرگسال-محور دارد و مطالب برای کودکان کمسن، کاربردی نیست. بنابراین، جزوهای را که به شکل مکاتبهای از مؤسسه آرانآیبی انگلستان دریافت کرده بودم ضمیمه کتاب کردیم و سازمان آموزش و پرورش استثنایی کشور، آن را منتشر کرد. اما بهرغم اصرار ما بر نام صحیح «جهتیابی و حرکت» نام «تحرک و جهتیابی» روی جلد کتاب زده شد. همزمان، سازمان بهزیستی هم ترجمه دیگری از همین کتاب، به قلم خانم موصلی، منتشر کرد. پس از آن نیز آقای احمدپناه، مجموعهای را تهیه کردند که رویکردهای جالبی در زمینه جهتیابی و حرکت داشت اما در بخش عملی، بهدلیل آشفتگی مطالب، قابل استفاده نبود و بخش نظری کتاب، بسیار منسجمتر و لذتبخشتر بود.
وجود این سه منبع مکتوب و کنجکاوی در موضوع جهتیابی و حرکت، موجب شد من در دوره دکتری از یک فرصت مطالعاتی در این زمینه استفاده کنم و حدود یک سال در مدرسه پرکینز، ضمن رسیدگی به پایاننامهام، مشغول کارآموزی در حوزه آموزش افراد دارای محدودیتهای چندگانه شدم که در ایران با عنوان دانشآموزان چندمعلولیتی از آنها یاد میشود و عملا مغفول ماندهاند و خدمات خاصی به آنان ارائه نمیشود. پر کردن این خلأ در سیستم آموزش کشورمان از اهداف من است ولی با توجه به اینکه کتاب «جهتیابی و حرکت» بسیار جذاب است و تدوین آن بر اساس آخرین درسنامه جهتیابی و حرکت، تهیه شده در سال ۲۰۱۲، صورت گرفته و شامل بخشهای نظری و عملی است؛ با در نظر گرفتن بضاعت کشورمان، به ترجمه آن پرداختم. جامعیت این کتاب، موجب میشود که راهنمای بسیار مناسبی برای آموزش کودکان و جوانان زیر ۲۳ سال باشد.»
دکتر کریمی در خصوص توجه به فناوریهای مرتبط با جهتیابی و حرکت گفت: «در ابتدا از همه میخواهم که یک بار برای همیشه، نام این حوزه را درست بگوییم. «جهتیابی و حرکت»! در مقدمه همان کتاب کلاسیکی که در سال ۱۹۶۷ منتشر شده آمده است که جهتیابی بر حرکت تقدم دارد و تا جهتیابی نباشد، حرکت امکانپذیر نیست.
در دوره آموزشی در پرکینز، از مکانی بازدید کردم که به افراد آسیبدیده بینایی در جهت بهبود زندگی روزمره کمک میکرد. یکی از افراد آسیبدیده بینایی که در آنجا صحبت میکرد، میگفت که اگر موبایلش را روشن نکند، اصلا از رختخوابش بیرون نمیآید! موبایل، قدرت بیشتری در کنترل محیط به او میداد و این یک حقیقت است. برنامههای تلفن همراه مثل نرمافزارهای اطلاعاعات حمل و نقل عمومی، بیمایآیز و … و عصای اولتراسونیک، کمککننده هستند. اما افراد کمبینا در ایران مغفول ماندهاند و نکته جالب در کتابی که دو سال پیش با ترجمه من منتشر شد، این است که: به مهارتهایی پرداخته شده که به افراد کمبینا برای حرکتی مستقلتر و ایمنتر کمک میکند. برای مثال: استفاده از مونوکولار برای خواندن تابلوها، قیمتها و … مطرح شده است. در خصوص سگ راهنما باید بگویم با توجه به این که این سگها نیازمند آموزشهای خاص هستند، استقبال زیادی از آنها نشده و تنها پنج درصد نابینایان در امریکا از سگ راهنما استفاده میکنند. در باره عصای اولتراسونیک هم با توجه به احتمال خرابی این عصاها و نیاز به آموزش تکنولوژی مورد استفاده در آن، افراد نابینا استقبال چندانی از آن نکردهاند. بهطور کلی باید گفت که ابزارهای کمکبینایی برای افراد کمبینا و نرمافزارها، بیشتر مورد توجه و استقبال قرار گرفتهاند. اما عصای سفید با توجه به ساده بودن کار و نگهداری، بیشتر مورد استفاده قرار میگیرد.
در گذشته، آموزش بهصورت کاملاً نظری و مکانیکی انجام میشد اما رویکردهای امروزی آموزش معتقدند که یادگیری باید معنادار باشد بنابراین آموزش در محیط واقعی انجام میشود. مثلا: برای آموزش کار با مونوکولار، فرد نابینا همراه مربی با عصا و مونوکولار به فروشگاه محلی میرود و در این مسیر، چیزهای زیادی یاد میگیرد و این همان یادگیری معنادار است.»
چندی پیش، مطلبی به نقل از مدیر گروه روانشناسی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی منتشر شد مبنی بر اینکه در ایران تنها دو تا هشت درصد افراد آسیبدیده بینایی از عصای سفید استفاده میکنند. دکتر کریمی درمورد عوامل زمینهاسز این مسئله اظهار کرد: «متأسفانه با وجود آموزشهای بسیار و فعالیتهایی که در فضای مجازی داشتهام، نگاه خانوادهها به عصای سفید، منفی است و آن را موجب کسر شأن میدانند و خود افراد آسیبدیده بینایی نیز، متأثر از همین عقاید، از استفاده عصای سفید، خودداری میکنند. عصای سفید باید ابزاری باشد که کودک با آن دوست و مأنوس باشد و از نوپایی ابزاری را که شبیه سبدی کوچک و چرخدار است در دست بگیرد و از همان کودکی بیاموزد که برای حرکت آسان و ایمن باید چیزی جلوی خودش بگیرد. حتی در کشورهای فقیر نیز میتوان از تکهای چوب استفاده کرد تا این فرهنگسازی که بسیار مهم است انجام شود. من سازمان آموزش و پرورش استثنایی را بهعنوان متولی که کمکاری کرده است میدانم؛ زیرا اهمیتی به آموزش مربیان داده نمیشود و برای مثال: زمانی که در پرکینز مشغول آموزش بودم، مشاهده کردم که کشورهایی با جمعیت بسیار کم، چندین نماینده به دوره آموزشی فرستاده بودند ولی از کشور ما تنها من در این دوره حضور داشتم و قطعاً آموزش یک مربی برای جمعیت بالای افراد آسیبدیده بینایی کشورمان، بسیار کم است. افراد نابینا-ناشنوا بهکلی رها شده و اهمیتی به آموزش آنان داده نمیشود. با اینکه سازمان آموزش و پرورش استثنایی، اقدامات خوبی هم انجام داده اما ما هنوز نیاز به فرهنگسازی و برقرای ارتباطات بینالمللی داریم. برای مثال: میبینیم که در کنار رودخانهها پر از زباله است. با وجود اینکه مردمی که به حاشیه رودخانه آمدهاند، رودخانه را دوست دارند ولی بهدلیل نبود فرهنگ، بدون فکر، رودخانه را کثیف میکنند. درمورد والدین کودکان آسیبدیده بینایی هم همینطور است. آنها دوست دارند که فرزندشان به استقلال برسد ولی نه با عصا. زیرا دوست ندارند کسی بداند که فرزندشان دچار آسیب بینایی است. اما باید فرهنگسازی شود. هیچ اشکالی ندارد که کودکی آسیبدیده بینایی است و این زیباست که ببینیم این کودک با عصا بهطور مستقل راه میرود. حتی در خانواده تحصیلکرده هم هنوز نیاز به این فرهنگسازی احساس میشود. متولی اصلی این فرهنگسازی، سازمان آموزش و پرورش استثنایی است و در درجه بعدی، معلمان باید علاوه بر مسائل آکادمیک به استقلال فردی دانشآموزان توجه کنند و در مرحله بعد نیز این فرهنگسازی، شامل بچهها و خانوادهها میشود.»
این مدرس دانشگاه در خصوص آینده این شیوهنامه آموزشی که طراحی کرده و بهروزرسانی اطلاعات آن اینگونه توضیح داد: «هنوز نسخه جدیدی از این کتاب در امریکا منتشر نشده است. اما من از این کتاب چهارجلدی تنها به بخش برنامه درسی آن پرداختم و به بخش برنامههای خارج از مدرسه توجه نکردم که امیدوارم در آینده بتوانم به آن بپردازم. با توجه به شرایط پیش آمده در دوران همهگیری کرونا، دسترسی و ارتباط افراد با یکدیگر بیشتر و آسانتر شد و آموزشهایی برگزار شد. به نظر من انتشار این اطلاعات در میان معلمان، بسیار مفید بود و من با مشاهده رویکردهای جدید و افراد باانگیزه و سهولت دسترسی به اطلاعات، به آینده امیدوارم. با توجه به این که تخصص اصلی من آموزش افراد نابینا-ناشنواست و در حال حاضر آموزش این افراد را بهصورت مجازی آغاز کردهام، قصد توسعه آموزش این افراد در کشورمان را دارم. من طرفدار ایدههای نو و عملی هستم و خوشحالم که امروز در جمع شما بودم.»
از خانم دکتر کریمی بابت مشارکت در این گفتوگو سپاسگزاریم و امیدواریم که سالهای سال همینقدر پرانرژی کنار نابینایان بمانند.
در ادامه میتوانید، نسخه صوتی این گفتوگو را بشنوید.