بهروز نبیزاده «مهاجر»: شاعر نابینا اهل آذربایجان غربی
غزلی که در ادامه میخوانید از سرودههای بهروز نبیزاده، شاعر نابینای اهل استان آذربایجان غربی است. از او پیشتر هم در همین ستون غزلی منتشر کرده بودیم. او این بار هم با غزلی تازه و جذاب خوانندگان نسل مانا را میهمان ذوق سرشار و کلمات سحرانگیزش کرده است.
گیسوی پریشان ز تو و شانه اش از من
افسونگری از چشم تو افسانه اش از من
رخسار دل آرای تو شمع شب تارم
آتش زدن اندر پر پروانه اش از من
خال لب تو دانه دام دل من شد
از گوشه لب چیدن آن دانه اش از من
ساقی تو و صهبای جگرسوز نگاهت
نوشیدن از آن باده مستانه اش از من
گیسوی سیاه تو کمندیست عزیزم
با زلف خوشت, بستن دیوانه اش از من
منظور غزلهای مهاجر شده ای تو
در کنج دلم دادن کاشانه اش از من