فاطمه جوادیانفاطمه جوادیان؛ کارشناس نابینایان آموزش و پرورش استثنایی گیلان

 

 

همراهان عزیز! سفر برای همه ما انسان‌ها، چه افراد بینا و چه افراد نابینا جذابیت‌های خاص خود را دارد. جذابیت‌هایی که سبب می‌شود ما، تجربه کنیم، بیاموزیم و لذت ببریم. در این شماره، محسن، علی و پروانه برای‌مان از تجربیات ارزشمند خود و تکنیک‌هایی می‌گویند که بهتر است افراد نابینا آن‌ها را بدانند و به خاطر بسپارند. باشد که یادآوری آن‌ها سبب شود راحت‌تر سفر کنیم.

محسن سفرها را به دو دسته کوتاه مدت –سفرهایی که زیر 5 ساعت انجام میشود- و سفرهای بلند مدت –سفرهایی که بیش از هفت ساعت طول می‌کشد، تقسیم می‌کند.

این سفرها ممکن است توسط فرد نابینا به‌تنهایی یا سفر فرد نابینا به اتفاق همراهان بینا و یا سفر افراد نابینا با یکدیگر انجام شود. سفرها با قطار، هواپیما، اتوبوس یا خودروی شخصی صورت می‌گیرد.  او در‌مورد سفر با هواپیما برای افراد نابینا توصیه‌ای ندارد. چرا که علاوه بر ارزان نبودن پرواز، در تمام شهرها فرودگاه وجود ندارد. از طرفی، با وجود این که پرواز برای افراد بینا بسیار راحت است، تشریفات پرواز از جمله: عبور از محوطه باز فرودگاه، سالن ترمینال، عبور از گیت و مرحله سوار شدن برای افراد نابینا بسیار دست‌و‌پا‌گیر است. او برای سفر‌های کوتاه، استفاده از اتوبوس را پیشنهاد می‌کند. نیازهایی که در این‌گونه سفرها پیش می‌آید، از جمله: نیاز به تغذیه، استفاده از سرویس بهداشتی، نیاز به استراحت و… به علت کوتاهی مسیر قابلیت کنترل دارند. در این‌باره می‌گوید: «در اتوبوس، ردیف‌های دوم و سوم صندلی‌ها برای افراد نابینا  مناسب است. علاوه بر این که نسبت به صندلی‌های ردیف اول از امنیت بیشتری برخوردار است، پیاده شدن و سوار شدن فرد نابینا به‌راحتی صورت می گیرد. همچنین، فرد می‌تواند در صورت نیاز، صدای خود را به راننده اتوبوس برساند و صدای او را هم بشنود. نکته حائز اهمیت این است که افراد نابینا بهتر است از راننده بخواهند آنها را پیش از ورود به ترمینال پیاده کنند. چرا که محوطه باز ترمینال محل تردد اتوبوس‌ها است و ممکن  است فرد نابینا برای انتخاب و پیدا کردن مسیر، دچار خطا شود. همچنین ممکن است رانندگان به اطراف خصوصاً پشت اتوبوس، احاطه چندانی نداشته باشند که بسیار خطر‌آفرین خواهد بود. بنابرین بهتر است فرد نابینا از راننده بخواهد پیش از ورود به ترمینال توقف کند تا او پیاده شود. در این صورت، فرد در مسیر بعدی می‌تواند به کمک عصای سفید یا اپلیکیشن‌های موجود و یا به کمک سایر عابران اتومبیل مورد نظر خود را انتخاب کند و به مسیر خود ادامه دهد.» در سفرهای طولانی او استفاده از قطار را به افراد نابینا  پیشنهاد می‌کند. چرا که مسافر برای تأمین تغذیه و استفاده از سرویس بهداشتی مجبور نیست از وسیله نقلیه پیاده و دوباره سوار شود. عبور از راهرو‌های باریک قطار برای فرد نابینا بسیار قابل دسترسی است و سرویس‌های بهداشتی در تمام واگن‌ها در جای مشخصی قرار دارند. در قطار‌هایی که کوپه‌های چهار‌نفره دارند، یعنی قطارهای درجه یک، او تخت پایین را برای استراحت و صندلی سمت چپ کنار پنجره را برای نشستن فرد نابینا مناسب می‌داند. چرا که مسافر در این صندلی به میز هم دسترسی دارد و دست راست او که معمولاً فعال‌تر است، آزاد می‌ماند. در کوپه‌های شش‌نفره که صندلی‌ها به صورت کشویی به تخت تبدیل می‌شوند؛ در زمان استراحت، نزدیک‌ترین قسمت به در ورودی کوپه را برای فرد نابینا مناسب می‌داند. تا در صورت نیاز، به راحتی از کوپه خارج شود و دوباره سر جای خود برگردد. بهتر است فرد نابینا ساک خود را زیر صندلی خودش قرار دهد. خصوصاً اگر افراد کوپه ناشناس باشند. او قطار چهار‌تخته را برای مسافرت فرد به تنهایی و قطار شش‌تخته را برای مسافرت با خانواده مناسب می‌داند چرا که در این کوپه ها کنترل بچه‌ها در زمان استراحت آسان‌تر است.

علی که در یکی از شماره‌های پیشین هم با ما بوده است، مدرک دکتری خود را در رشته Human-Computer Interaction از دانشگاه ,UMBC  دریافت کرده، از تجربه مسافرت‌هایش برای مان می‌گوید. از سفرهایی می‌گوید که خود به‌تنهایی انجام داده است. مانند: سفر پروازی از ایران تا واشنگتن که یک توقف پنج‌ساعته در دوبی داشت و همچنین سفر با قطار از نیویورک به بالتیمور

می گوید: «در سال 2018 پس از حضور در یک کنفرانس در نیویورک باید با قطار سری AMTRAK به بالتیمور بر میگشتم که یک سفر سه‌ساعته بود. اصولا کم‌بار سفر می‌کنم. حتی برای سفر‌های سه‌روزه، از یک کوله‌پشتی خوب و طبی استفاده می‌کنم. باید دست‌هایم آزاد باشد تا به‌راحتی از عصا استفاده کنم و در صورت نیاز، بازوی کسی را که مرا راهنمایی می‌کند، بگیرم. یک مأمور تا سکوی قطار همراهیم کرد. منتظر ماندم و زمان حرکت که فرا رسید فرد دیگری مرا تا ورودی قطار راهنمایی کرد. در قطار که حالت اتوبوسی داشت جای مناسبی را پیدا کردیم و نشستم. از مأمور سالن خواستم که یک ایستگاه مانده به مقصد به من اطلاع بدهد. البته خودم هم همواره گوشم به بلندگوی قطار بود. روی App شرکت Amtrak هم که البته چندان دسترس‌پذیر نبود، همواره سعی می کردم ایستگاه‌های فعلی و بعدی را بررسی کنم.  چند مسیر مختلف برای این که اگر یکی ناموفق شد، دیگری کمک‌کننده باشد. سعی می‌کنم موبایل، شارژر، باتری یدک، هدفون معمولی و هدفون بلوتوث را همراه داشته باشم.  تکنولوژی تا وقتی که هست، باید از آن استفاده کرد. همیشه اگر تنها باشم، به کسانی که کنارم هستند توضیح می‌دهم که کم‌بینا هستم. هم اشتباهی در تعامل پیش نمی‌آید و هم اگر لازم باشد از آنها راهنمایی می‌گیرم. در ایستگاه پیاده شدم و همسرم روی سکو منتظرم بود.»

از او می‌خواهم بگوید زمانی که با یک همراه سفر می‌کند به‌عنوان یک همسر و پدر چگونه نقش خود را ایفا می‌کند.

می‌گوید: «طبیعتاً هر کس می‌بایست نقش خود را در جایگاهی که قرار دارد، جدی بگیرد و متناسب با توانایی‌هایش تدبیر درستی بیندیشد. اجازه بدهید سؤالتان را با یک مثال پاسخ بدهم.  وقتی من و همسرم به‌اتفاق دختر شش ماهه‌مان به ایران سفر کردیم، دو کوله یکی بزرگ و یکی متوسط داشتیم و یک چمدان هشت‌کیلویی برای کابین و یک آغوشی برای حمل دخترم. کوله بزرگ بر پشت من بود. آغوشی را هم از جلو بسته بودم. با دست آزادم چمدان را حمل می کردم. دست  دیگرم در دست همسرم بود که کوله کوچک تر را داشت تا به عنوان راهنما آزادتر باشد. ما یک بار دیگر هم به ایران سفر کردیم. این بار دخترم دو سال و نیمه بود ونیاز به آغوشی نبود. چمدان هم نیاز نبود. فقط دو کوله بود که مثل دفعه قبل من و همسرم  آنها را حمل می کردیم. با یک دست بازوی همسرم را گرفته بودم و با دست دیگر دست دخترم را. در این سفر، طبیعتاً کنترل دخترم برای من کار ساده‌ای نبود. چرا‌که او دوست داشت در فضاهای صاف و باز، شادمانه به این‌سو و آن‌سو بدود.»

از او قول می‌گیرم که در شماره‌ای دیگر، ماجرای سفر تنهاییش را از ایران به واشنگتن برای ما تعریف کند.

پروانه از شماره های گذشته با ما همراه شده و تجربیات خود را به اشتراک گذاشته است. او در طول بیش از سی سال زندگی مشترک با همسر نابینایش، بارها به اتفاق خانواده و دوستان به سفر رفته است. آن‌ها با پیشبینی موانع احتمالی، بهترین راه حل را برای سفری راحت پیدا می‌کردند. یکی از این پیشبینی‌ها هماهنگی با مقصد بود. این که بنا بود در خانه چه کسی یا کدام هتل ساکن شوند. اقدام دیگر همراه شدن با دوستانی بود که آن‌ها هم به همان مقصد سفر می‌کردند. این همراهی سبب می‌شد در طول سفر از امکانات موجود، بهره بیشتری ببرند. او می‌گوید: بچه‌های زوج‌های نابینا با هم فرق دارند. مثل بچه‌های تمام زوج‌ها. بعضی‌ها قانون‌مند و خجالتی هستند؛ بعضی‌ها هم پر‌هیجان و بی‌پروا. اگر بچه‌های شما زوج نابینا! از گروه اول هستند، به شما پیشنهاد می‌کنم در بسیاری موارد سعی کنید به اتفاق همراهی بزرگسال سفر کنید تا بچه‌ها هم راحت باشند و نیاز نباشد شما را در موارد مختلف همراهی کنند. اگر هم جزء گروه دوم هستند، سعی کنید با خوش‌رویی و محبت به اشتیاق فرزندتان پاسخ دهید تا او هم از همراهی شما لذت ببرد.»

۵ نکته:

۱- در سفرهای کوتاه، از اتوبوس استفاده و صندلی‌های جلو را انتخاب کنیم. همچنین، از راننده بخواهیم قبل از ورود به ترمینال ما را پیاده کند و نشانه محلی را که در آن پیاده شدیم، به ما بگوید. مثلاً جلوی کدام درب ترمینال و یا رو‌به‌روی تابلوی کدام مغازه.

۲- در سفرهای بلند، اگر ممکن است از قطار استفاده کنیم. چنان‌چه تنها سفر می‌کنیم یا همراه‌مان هم فردی نابیناست، خوب است یکی دو وعده غذایی را به صورت لقمه‌هایی آماده با خود داشته باشیم.

۳- در سفرها انعطاف‌پذیر و خوش‌رو باشیم تا همراهان‌مان از بودن در کنار ما و راهنمایی ما احساس بهتری داشته باشند.

۴- چنان‌چه توانایی‌حمل بار را داریم، حتماً این مسؤولیت را بپذیریم. در راهروهای تنگ اتوبوس و قطار، در فضاهای پر‌تردد، چمدان یا ساک چرخ‌دار را در همان خطی که خودمان حرکت می‌کنیم، ماهرانه، به دنبال خود حرکت دهیم.

۵- چنان‌چه در مقصد، میزبانی منتظر ماست، بهتر است بسته‌هایی را به عنوان سوغات برای‌شان به همراه داشته باشیم. چرا‌که بردن سوغاتی یکی از آداب پسندیده ماست.

امیدوارم این شماره از ستون زندگی هم مورد توجه شما مخاطب گرامی قرار گرفته باشد.

روزهای‌تان پر از شوق زندگی.