زهرا همت: روانشناس و آموزگار آموزش و پرورش استثنایی شهر تهران
بر اساس مقالهای از:دوشیا ال. دمین و استیون ام. سیلوراستین، ۲۰۲۰، ایالات متحده امریکا
درمان اختلالات روانی در افراد آسیبدیده بینایی
با وجود این که پژوهشهای بسیاری، افزایش شیوع مشکلات مرتبط با سلامت روان را در آسیبدیدگان بینایی نشان دادهاند؛ اما این مشکلات در بیشتر این افراد، درمان نشده باقی میمانند. برای مثال: یک مطالعه نشان داد که با وجود شیوع بالای افسردگی در گروه افراد آسیبدیده بینایی، حدود ۹۱٪ آنها هیچگونه خدمات روانشناختی دریافت نکردهاند.
این کاستی در دریافت خدمات روانشناختی، میتواند دلایل بسیاری داشته باشد؛ اما یکی از مهمترین آنها عدم تمایل افراد آسیبدیده بینایی به پرداختن به آثار روانی آسیب بینایی و یادگیری مجدد مهارتهای زندگی برای سازگاری با آسیب بینایی است. از سویی، درمانگران نیز دانش و تجربه چندانی در کار با افراد آسیبدیده بینایی و در نتیجه، تمایلی به کار با این افراد ندارند.
در زمینهیابی که بر روی گروهی از روانشناسان انجام شد؛ آنان کار با افراد آسیبدیده بینایی را به دلیل نبود دانش، اطلاعات و تجربه کافی، بسیار دشوار ارزیابی کردند. با این وجود میدانیم که پرداختن به سلامت روانی افراد آسیبدیده بینایی بسیار مهم است و در این نوشتار به رویکردهای درمان مسائل مربوط به سلامت روانی آسیبدیدگان بینایی میپردازیم.
خود-مدیریتی
خود-مدیریتی یکی از رویکردهای درمانی است که در گروه بیماران آسم، آرتروز و دیابت، مؤثر بوده است. افراد، پایش شرایط (برای مثال: روند بیماری) و مدیریت پیامدهای جسمانی و روانی-اجتماعی ناشی از آسیب یا بیماری که بر کیفیت زندگیشان مؤثرند را میآموزند. پژوهشها نشان دادهاند که خود-مدیریتی، بر کاهش آسیبهای روانی ناشی از بیماری جسمانی مؤثر است و این اثر مثبت، حتی شش ماه پس از پایان مداخلات روانشناختی نیز پایدار بود و افراد پس از شش ماه، شرایط جسمانی و کیفیت زندگی بهتر و احساس خود-کارآمدی بالاتری داشتند.
حل مسئله
حل مسئله، یک راهبرد درمانی است که مهارتهای یادگیری از جمله: نحوه تعریف مسائل و مشکلات، هدفگذاری واقعبینانه، ایجاد، گزینش و اجرای راه حل و در نهایت، برآورد و ارزیابی نتایج کسب شده را شامل میشود. حل مسئله، یک راهکار درمانی ساده و مختصر است که حتی میتواند توسط افرادی به جز روانشناسان، (مثلاً پزشکان و پرستاران) اجرا شود و در زمره برنامههای ابتدایی مراقبت و درمان قرار گیرد.
مطالعات نشان دادهاند که میزان اثربخشی این راهبرد درمانی، با اثربخشی داروی ضدافسردگی برابر است ولی در مطالعه بر روی سالمندان آسیبدیده بینایی مشخص شد که آثار مثبت این راهکار پس از گذشت شش ماه، در گروه نمونه کاهش پیدا کرد و محققان در تحلیلهای بعدی به این نتیجه رسیدند که راهبردهای حل مسئله، دستکم میتواند، شروع نشانگان افسردگی در سالمندان آسیبدیده بینایی را به تعویق بیندازد و با توجّه به این که این مداخله، حتی توسط پرستاران و بهصورت غیرحضوری و از طریق تلفن نیز قابل اجرا است، راهبردی بسیار ارزشمند محسوب میشود.
توانبخشی بینایی
این تکنیک، معمولاً مجموعهای از خدمات کلینیکی برای کمبینایان (مانند استفاده از وسایل کمکبینایی و نحوه استفاده از آنها)، آموزش سبک زندگی متناسب با اختلال بینایی (مانند مهارتهای روزمره زندگی)، آموزش جهتیابی و حرکت (شامل آموزش تردد ایمن) و گروههای مشاوره و همیاری جهت سازگاری با محدودیت ایجاد شده در پی اختلال بینایی و ارتقای کیفیت زندگی را در بر میگیرد. هدف اصلی این برنامهها ارتقای توانمندیهای کنونی افراد است و نتایج مطالعات گوناگون نشان دادهاند که این احساس خود-کارآمدی، نشانگان افسردگی را در افراد آسیبدیده بینایی کاهش میدهد.
مداخلات شناختی-رفتاری
درمان شناختی-رفتاری، یکی از تکنیکهای درمانی است که روزبهروز بیشتر مورد توجه روانشناسان و مراجعان قرار میگیرد و در سالهای اخیر، برای درمان مسائل روانشناختی افراد آسیبدیده بینایی نیز به وفور مورد استفاده قرار گرفته است و مطالعات بسیاری، بر اثر مثبت آن در کاهش نشانگان افسردگی و اضطراب در افراد آسیبدیده بینایی صحه میگذارند.
پژوهشگران معتقدند که درمان شناختی-رفتاری از طریق ارتقای کارکردهای روانی افراد آسیبدیده بینایی، موجب کاهش نشانگان افسردگی و اضطراب میشود. پژوهشگران دریافتهاند که توانبخشی بینایی در کنار درمان شناختی-رفتاری در کاهش نشانگان افسردگی و اضطراب افراد آسیبدیده بینایی، بسیار سودمندتر از بهکارگیری جداگانه هر کدام از این مداخلات درمانی است.
ارزیابی مداخلات درمانی سلامت روانی افراد آسیبدیده بینایی
میدانیم که از دست دادن بینایی، تمامی جنبههای زندگی را تحت تأثیر قرار میدهد. مرور پژوهشهای انجام شده نشان میدهد مسائل مرتبط با سلامت روانی، یکی از مهمترین چالشهایی است که آسیبدیدگان بینایی با آن مواجهند. اما با وجود شیوع بالا، پایش و درمان این مشکلات، به اندازه کافی مورد توجّه قرار نگرفته است. این در حالی است که با ایجاد چند تغییر کوچک، میتوانیم تحولات بزرگ بیافرینیم و به نتایج بهتری برسیم. در ابتدا باید پژوهشهایی انجام شود و راهکارهای درمانی موجود را نقد، بررسی و اصلاح کند.
علاوه بر این، اثربخشی طولانی مدت درمان باید مورد بررسی قرار گیرد و افراد درمان شده باید پس از چند ماه یا حتی چند سال، مورد بررسی قرار گیرند تا پایداری آثار درمان آزمایش شود. همچنین اختلالات روانی و درمان آن باید در تمامی گروههای افراد آسیبدیده بینایی (شامل کودکان و سالمندان) مطالعه شود. در ادامه باید اثربخشی روشهای درمانی گوناگون در کنار هم مورد مطالعه قرار گیرد. برای مثال: در یک مطالعه، روش درمانی شناختی و رفتاری در کنار توانبخشی بینایی مورد بررسی قرار گرفت و نتایج نشان داد اثربخشی این دو در کنار یکدیگر بسیار بالاتر و پایدارتر از اثربخشی هر کدام به صورت جداگانه است. از سوی دیگر، ویژگی های شخصیتی، نیازها و محدودیتهای هر یک از افراد آسیبدیده بینایی نیز باید در انتخاب طرحهای مراقبتی و درمانی مورد توجه قرار گیرد و نباید یک نسخه مشخص برای همه افراد نوشته شود.
اما در نهایت، توجه و استقبال خود افراد آسیبدیده بینایی از برنامههای مراقبتی و درمانی روانشناختی، اهمیت دادن به جنبههای روانی زندگی، احساس نیاز و ضرورت استفاده از خدمات روانشناختی و لزوم تکمیل فرآیند درمان است که مهمترین اثر را بر شروع و نتیجه درمانهای روانشناختی دارد و آسیبدیدگان بینایی باید نسبت به نشانگان مرتبط با سلامت روانی مانند: افسردگی و اضطراب و … حساس و برای کاهش این نشانگان به دنبال درمانهای علمی باشند و به سلامت روانی خود نیز به اندازه سلامت جسم اهمیت بدهند.
یکی از عواملی که موجب نادیده گرفته شدن مسائل روانشناختی در افراد آسیبدیده بینایی میشود؛ نبود اطلاعات و نگرش صحیح افراد جامعه به ضرورت دریافت خدمات روانشناسی است. انجام پژوهش در زمینه مسائل روانشناختی افراد آسیبدیده بینایی و درمانهای مفید در جهت کمک به ارتقای کیفیت زندگی این افراد، در کشور ما مورد توجه مسؤولین و متخصصین قرار نگرفته است و این در حالی است که با توجه به میزان شیوع بالای آسیب بینایی در جامعه، این نیاز بسیار احساس میشود. امیدواریم مطالعه و پژوهش در این زمینهها در درجه اول منجر به اصلاح نگرش افراد جامعه نسبت به ضرورت توجه به شرایط سلامت روانی و استقبال از درمانهای روانشناختی و در مرحله بعد، ارزیابی اثربخشی و در نتیجه اصلاح و بروزرسانی راهکارهای درمانی شود.