علی نوری: نویسنده و پژوهشگر حوزه معلولیت
آبله بیماری حادّ ویروسی و علت برخی نابیناییها است. نابینایان و کمبینایان بسیاری را در منابع تاریخی یا امروزه به صورت زنده مشاهده میکنیم که بر اثر آبله این چنین شدهاند. عبدالله معطری از بنیانگذاران آموزش و پرورش نابینایی شیراز از جمله کسانی است که در کودکی مبتلا به آبله شده و بیناییاش را کاملاً از دست داده است.
علائم این بیماری حادّ، مسری ویروسی عبارتاند از: درد، تب، استفراغ، جوشها روی پوست بدن و صورت و گاه درون چشمها. پس از بهبودی، جای این جوشها به صورت گودی باقی میماند.
گویا آبله از ده هزار سال پیش از میلاد وجود داشته و برخی نشانهها روی جسدهای مومیایی فراعنه مصر را آبله میدانند. پیش از محمد بن زکریای رازی تصور میشد آبله همان سرخک است اما تحقیقات رازی در کتاب الجدری والحصبه نشان داد آبله چیز دیگری است.
تاریخ پیدایش: آبله را احتمالاً نخستین بار صلیبیونی که به اروپا باز میگشتند به این قاره بردند و با رواج سفرهای دریایی، کاشفان و مستعمره نشینان آن جا در دنیای جدید شیوع یافت. آبله تا حدود 1800 که واکسن آن را ادوارد جِنِر[2] کشف کرد در اروپا شایع بود، و در آسیا نیز نوع مهلکی از این بیماری به نام واریولا ماژور، جان 30 درصد بیماران را میگرفت تا این که از 1967 به بعد و در نتیجه مبارزات سازمان بهداشت جهانی این بیماری در 1357 ش/ 1978 م به طور کامل ریشه کن شد.
اقدامات جهانی در مبارزه با آبله: برنامه واکسیناسیون این بیماری توسط سازمان بهداشت جهانی از 1967 یعنی از 153 سال قبل اقدامات جدی در جهت مبارزه با آبله را شروع کرد.
تخمین میزنند که این مبارزات 300 میلیون دلار (200 میلیون پوند) هزینه در برداشته و تاکنون بزرگترین موفقیت این سازمان بوده است. هنگامی که این بیماری هنوز شایع بود برای ممانعت از شیوع آن تمهیداتی صورت میگرفت، چنان که قربانیان قرنطینه میشدند و پزشکان سعی میکردند تا تمامی کسانی را که در تماس با بیمار بودهاند ردیابی و واکسینه کنند و در عین حال، همگی آنان را از دیگران جدا نگه دارند. افرادی که در معرض خطر قرار داشتند نیز واکسینه میشدند و خانههای آلوده و مواد مسری، ضدعفونی میشد. واکسینه کردن افرادی که یک تا دو روز از تماس قطعی آنان با بیماران میگذشت از شدت بیماری میکاست. واکسیناسیون پیش از ابتلا، مصونیت آنی و کامل تا حدود دو یا سه سال و اگر نگوییم در سراسر عمر، اما تا سالها مصونیت نسبی ایجاد میکند. برقراری نظام واکسیناسیون اجباری در 1853، همراه با اقدامات پیشگیرانه بهداشتی پیشرفته، رواج معاینه بهداشتی دریانوردان و کسانی که وارد کشور میشدند و افزایش دانش پزشکی نسبت به ماهیت آلودگیها، به تدریج به ریشهکنی آبله در انگلیس انجامید. در 1948 واکسیناسیون آبله اختیاری شد. در ژوئن 1996، سازمان بهداشت جهانی با از بین بردن همه آثار ویروس آبله تا پایان قرن موافقت کرد. این کار از طریق نابود کردن 400 نمونه باقی مانده از واریولا صورت میگرفت که در فریزرهای مخصوص در نهادهای پژوهشی مختلف نگهداری میشد. در پی نگرانی از مرگبار بودن ویروس در صورت نشت آن و این که مردم دیگر نسبت به آن مصونیت ندارند این توافق حاصل شد. در 1999، سازمان بهداشت جهانی تاریخ نابودی نهایی آخرین نمونههای باقی مانده آبله را به تعویق انداخت و متعهد شد که تا 2002 مهلت تازهای تعیین کند. نگرانی از وجود ذخیرههای غیر مجاز ویروس آبله و استفاده احتمالی بیوتروریستها از آن، دلیل تعویق اجرای این تصمیم بود.
آغاز آبلهکوبی در ایران: واکسیناسیون آبله را در ایران آبلهکوبی یا مایه کوبی مینامیدند. بر اساس گزارش نشریه وقایع اتفاقیه (نخستین نشریه دولتی در ایران که پس از ده سال به روزنامه دولت علّیه ایران و سپس به ایران تغییر نام داد و سخنگوی رسمی حوادث در دوره قاجاریه بود) (که در شماره سوم، 19 ربیعالثانی ۱۲۶۷) چاپ شده، آبلهکوبی اجباری و سراسری نخست در زمان صدارت امیرکبیر اجرا شد. در خبری چنین آمده است: «اولیای دولت علّیه کسان برای یاد گرفتن این فن شریف گماشتهاند که بعد از آموختن به جمیع ممالک محروسه مأمور نمایند» (وقایع اتفاقیه، شماره سوم، ۱۹ ربیعالثانی ۱۲۶۷) خیلی زود این کار به تحقق پیوست چرا که مدتی بعد چون پدری در اصفهان طفل خود را آبله نکوبیده و طفل مرده بود، پدر را پنج تومان جریمه کردند (وقایع اتفاقیه، ش ۱۷، ۴۵ صفر ۱۲۶۸). پس از آن تاریخ، علیرغم دیگر فرمانهای حکومتی، آبلهکوبی جدی گرفته شد و به عهده مجالس حفظ الصحه مقرر گردید. در فرمانی که شاه برای اعتضادالسلطنه وزیر علوم و رئیس اداره حفظ الصحه فرستاده، اینگونه تأکید میکند: «باید به هر نقطه ایران مأمورین شما مواظب اجرای این کار بوده، حکم شما در رواج و آبلهکوبی در اعلی درجه قوت، نافذ و جاری باشد و به هر وسیله اطفال رعایای ایران مجبور به کوبیدن آبله و اولیای آنها مقروض این امر باشند» (ایران، شماره 421، 5 رجب 1297).
شاه برای اطمینان از شیوخ و بزرگان خواسته بود، گزارشهای خود را در این باره به مرکز (پایتخت) بفرستند (ایران، ش ۴۲۱، ۵ رجب ۱۲۹۷). قدیمترین رسالههای چاپی فارسی رساله آبلهکوبی به قطع جیبی است که نسخهای از آن در کتابخانه ابن مسکویه در اصفهان موجود است. و گزارش آبلهکوبی در شهرها و نیز اصفهان در آن آمده است (تاریخ اجتماعی اصفهان، ص 238).
با فرمان نافذ ناصرالدین شاه در مورد ضرورت آبلهکوبی همه کودکان و رعایای ایران، کارها به سرعت انجام میشد؛ امّا فرهنگ و دیدگاهها و سنتهای عمومی مردم گاه مانع میشد؛ گاه در مردم شایع میکردند آبله فرنگی است و موجب ورود کفر به بدن افراد میشود. از اینرو شاه دستور داد رسالهها و آثاری درباره اهمیت و تأثیرهای آبلهکوبی بنویسند و نخبگان را توجیه کنند.
عباس میرزا قاجار (1203-1249 ق) پسر دوم و ولیعهد فتحعلی شاه قاجار در سال 1191 ش به کمک یک پزشک اروپایی فرزندانش را مایهکوبی کرد و در تبریز 25 هزار نفر ساکنان تبریز آبلهکوبی شدند و مصونیت از آبله ایجاد شد.
همچنین ناصرالدین شاه مجدداً در سال ۱۲۹۷ ق یعنی سی سال بعد دوباره فرمانی درباره آبلهکوبی صادر کرد. شاه در پیامش، مورد آبلهکوبی تأکید زیادی به وزیر علوم کرده بود. وزیر علوم هم با کمک پزشکان تهران، رسالهای درباره اهمیت و منافع آبلهکوبی نوشته و این کتاب را همراه با تجهیزات آبلهکوبی برای پزشکان و مراکز درمانی شهرها (حافظ الصحتهای ولایات) فرستاد. بر اساس فرمان شاه، اطفال اصفهان را باید نزد حافظ الصحت میبردند تا مجاناً آبله آنها کوبیده شود.
هر طفلی که آبلهکوبی نشده و به مرض آبله فوت میکرد، پدر آن طفل یا ولی او مسئول و مورد مؤاخذه حاکم یعنی ظل السلطان قرار میگرفت.
هر کس طالب فرا گرفتن این علم بود و میخواست آن را اجرا کند؛ چون به نفع ملت و دولت و خیر دنیا و آخرت است؛ از هر طبقهٔ مردم باشد، بدون مضایقه، تعلیم داده؛ نیز رساله این علم به او داده میشد. محل آبلهکوبی در آخر خیابان خشک، درب حمام معروف به حمام خلجها در منزل میرزا موسی خان طبیب حافظ الصحه است (تاریخ اجتماعی اصفهان، ص ۲۱۳-۲۱۴)
همچنین شاه در قسمتی از فرمان خود به وزیر علوم نوشت:
آبلهکوبی که برای حفظ نفوس محترمه و سلامت اطفال مملکت حکم وجوب دارد. باید این کار در تحت یک مراقبت و اهتمام مخصوص و دقیق باشد. چون اداره حفظ الصحت به عهده شماست این امر هم از تکالیف خاصه شما معدود میشود. باید به هر نقطه ایران مأمورین شما مواظب اجرای این کار بوده حکم شما در رواج و شیوع آبلهکوبی در اعلی درجه قوت، نافذ و جاری باشد و به هر وسیله اطفال رعایای ایران مجبور به کوبیدن آبله و اولیای آنها مقروض این امر باشند، ۲۹ جمادیالثانی ۱۲۹۷ (فرهنگ اصفهان، شماره ۵۹، ۵ رمضان ۱۲۹۷)
پس از فرمان مزبور و تلاشهای اداره حافظ الصحة، گسترش آبله مهار شده و بسیاری از کودکان آبلهکوبی شدند. اما مجدداً در سال ۱۳۰۳ ق اپیدمی آبله فراگیر شد و آبله همه جا را فرا گرفت. رئیس اداره حافظ الصحة در بیانیهای نوشت:
سرایت این مرض به واسطه ماده مخصوصی است که ممکن است به واسطه تنفس وارد بدن شده و یا آنکه به واسطه تماس شخص سالم با شخصی که مبتلای به این مرض است عارض گردد. این مرض در فصل بهار و تابستان بروز مینماید. چندی است در دارالسلطنه اصفهان این مرض بروز نموده است بهتر آن است که قبل از آنکه شیوعی پیدا نماید آبله اطفال را کوبید که چندین فایده دارد: اولاً آنکه مانع از شیوع این مرض خواهند شد. ثانیاً از بعضی آفات که نتیجه این مرض است محفوظ خواهند بود. ثانیاً مدتی مشغول پرستاری مریض نخواهند شد.
مدیر اداره حفظ الصحة در این باره مینویسد: چند سال است که به دستور شاه کوبیدن آبله توسط مأمورین مخصوص انجام میشود. بنده حافظ الصحه از صبح تا ظهر در مریض خانه مبارک فتح آباد واقع در چهار باغ در جنب مدرسه مجاناً آبله اطفال را میکوبم و همه کس میتواند طفل خود را در آن محل حاضر نماید. به علاوه همه قسم اعمال جراحی و طبابتی در این محل کرده میشود (فرهنگ اصفهان، در شماره ۴۲۰، ۲۲ شعبان ۱۳۰۴).
اسناد فوق گویای این است که در دوره قاجاریه به آبلهکوبی اهمیت بسیار میدادند و توانستند جمعیت بسیاری را در شهرها و روستاها از آبله نجات دهند. به این روش از نابینا شدن و مردن مردم پیشگیری میکردند.
بنابراین آبلهکوبی به عنوان روشی برای پیشگیری از نابینایی معلولیتهای دیگر از ۱۷۰ سال قبل در ایران به دستور امیرکبیر آغاز شده است. با این شیوه پیشگیری تا کنون هزاران کودک، نجات یافتهاند. برای مقابله با آبله همه مردم از شاه و دیگر مقامات تا مردم عادی با جدیت تلاش کردند. به ویژه در زمینه فرهنگسازی و توجیه ذهنی و فکری مردم، بسیج همگانی صورت گرفت. به همین دلیل توانستند با جهل و خرافات و باورهای خرافی به خوبی مبارزه کنند.
دولت ایران برای ساماندهی به امور واکسیناسیون در سال 1299 ش انستیتو پاستور را تأسیس کرد. این مرکز با تولید واکسن آبله و برنامهریزی برای آبلهکوبی، اقدامات خوبی انجام داد. وقتی دولت ایران تصمیم گرفت انواع بیماریهای واگیردار از جمله آبله را مهار کند و مجلس شورای ملی در سال 1322 قانون آبلهکوبی همگانی را تصویب کرد، پاستور به عنوان مجری این پروژه آبلهکوبی سراسری را اجرا کرد. بعداً «مؤسسه تحقیقات واکسن و سرم رازی» هم تأسیس شد و با جدیت با بیماریهای مسری مقابله شد. برنامه رسمی اجرای واکسیناسیون سراسری از 1353 در ایران به منظور ایمنسازی کودکان در برابر آبله و بیماریهای مسری دیگر آغاز شد. به هر حال تلاشها در سال 1357 ش/ 1978 به نتیجه رسید و آبله در ایران و جهان ریشهکن گردد. در سال 1363 سازماندهی جدیدی توسط وزارت بهداشت اجرایی شد و به صورت منسجمتر و با آموزش سراسری و ملی آبلهکوبی و دیگر واکسیناسیونها پیگیری شد. نتیجه اینکه هم اکنون با اینکه در جهان سالانه بیست میلیون از بیماریهای مسری مثل آبله میمیرند، اما در ایران تلفات و مرگ ناشی از این بیماریها وجود ندارد. از طرف دیگر ایران در زمینه آبلهکوبی جزء کشورهای پیشرو، الگو و معیار دنیا است. سازمان بهداشت جهانی به دیگر کشورها توصیه میکند از ایران الگو بگیرند (سایت الف).
کشف آبله در ایران: محمد زکریای رازی (251-313 ق) پزشک و داروشناس ایرانی نخستین کسی است که آبله را به عنوان یک بیماری جدید کشف کرد. پیش از کشف او، پزشکان فکر میکردند آبله همان حصبه (سرخک) یا یکی از بیماریهای موجود است. اما زکریای رازی با تحقیقات مفصل گفت جدری غیر از حصبه است و رسالهای به نام الجُدری و الحصبه نوشت. این کشف موجب پیشرفت چشم پزشکی شد و راه را برای اقدامات درمانی و داروسازی گشود. در زبان عربی به آبله جدریٰ میگویند. بعداً آبله که یک واژه فارسی است توسط ایرانیان استفاده شد. حصبه در عربی همان سرخک در زبان فارسی است.
رساله الجدری و الحصبه نوشته رازی که فارسی آن آبله و سرخک است یکی از آثار کلاسیک و مؤثر در تاریخ چشمپزشکی است. البته رازی آثار مهم دیگری مثل الحاوی و المنصوری دارد ولی در عرصه چشم پزشکی رساله الجدری و الحصبه اهمیت خاص دارد.
آبله در ادبیات فارسی: آبله یک واژه فارسی است. معادل عربی آن جُدری است. به دلیل اینکه بیماری آبله، جوشهای پر آبی روی پوست به وجود میآورد و پس از مدتی این حبابهای پر آب له میشوند و آب آنها بیرون میریزد، از این جهت به این بیماری آب و له گفتهاند. یعنی آبله مرکب از آب + له است. در لغتنامههای مشهور یعنی دهخدا و معین چند معنا برای آبله شمردهاند: برآمدگی و برجستگی روی پوست بر اثر سوختگی یا ضرب یا زخم؛ نام بیماری مسری و ویروسی است که به صورت تاولهایی روی پوست بدن ظاهر میشود؛ زایدهای است که بر اثر راه رفتن زیاد در پا پیدا میشود؛ تبخال؛ آبله پستان به نوک پستان گفته میشود.
در متون ادبیات و در اشعار پارسی آبله به معانی مزبور یا معناهای دیگر به کار میرود. اساساً آبله کاربرد فراوان در ادبیات فارسی دارد. همچنین به صورت مرکب مثل آبله آمدن، آبله برآوردن، آبله بستن، آبله بر زدن، آبله خورده، آبلهدار، آبلهزار در شعر و ادب فارسی بسامدی دارد.
مآخذ
1 ـ «آبله و پیشگیری از معلولیت»، محمد نوری، سایت دفتر فرهنگ معلولین.
2 ـ اصفهان از انقلاب مشروطه تا جنگ جهانی اول، عبدالمهدی رجایی، اصفهان، دانشگاه اصفهان، 1386.
3 ـ تاریخ اجتماعی اصفهان در عصر ظل السلطان، به کوشش عبدالمهدی رجایی، اصفهان، دانشگاه اصفهان، 1383.
4 ـ چشم پزشکی در دوره اسلامی، علی نوری و الهه قاسمی، قم، توانمندان، 1369، ص 69-71.
5 ـ دانشنامه دانشگستر، کامران فانی و دیگران، تهران، 1389، ج 1، ص 39-40.
6 ـ دانشنامه ویکیپدیا، مقاله آبله.
7 ـ روزنامه ایران، محمدحسن خان اعتمادالسلطنه، چاپ مجدد: تهران، کتابخانه ملی، پنج جلد.
8 ـ روزنامه فرهنگ اصفهان، میرزا تقیخان حکیم باشی، شماره 59، 5 رمضان 1297.
9 ـ سایت الف، دوشنبه 27 بهمن 1399.
10 ـ فرهنگ فارسی، محمدمعین، تهران، امیرکبیر، ج 1، ص 24-25.
11 ـ کتاب الجدری و الحصبه، محمد زکریای رازی، به کوشش وان دیک Van Dyck، بیروت، 1872 م.
این کتاب توسط محمود نجمآبادی به فارسی ترجمه و منتشر شده است (دانشگستر، ج 12، ص 793).
12 ـ لغتنامه فارسی، تهران، مؤسسه لغتنامه دهخدا، ج 1، ص 190-195.
13 ـ وقایع اتفاقیه، میرزا جبار ناظم المهام، چاپ جدید: تهران، کتابخانه ملی، 4 جلد.
Viruses plagues, History, Michael oldstone, Oxford University, 1997.
[1]. Smallpox
[2]. Edward Jenner