زهرا همت: کارشناس ارشد روانشناسی، آموزگار سازمان آموزش و پرورش استثنایی
مقاله حاضر مروری است بر پژوهشی که به کوشش بیماتسوکوما و همکاران،زیر نظر انجمن چشمپزشکی، مرکز پژوهشهای بالینی و انجمن نوروسایکولوژی دانشگاه توکیو ژاپن انجام شده است
تاکنون مطالعات بسیار زیادی با موضوع آثار منفی آسیب بینایی، انجام شده است و اثر این آسیب بر کاهش کیفیت زندگی، افت کارکردهای جسمانی، اعتماد به نفس، اجتماعی بودن، افسردگی، فشارهای هیجانی و حتی افزایش احتمال اقدام به خودکشی را در افراد آسیبدیده بینایی نشان دادهاند.اگرچه این پژوهشها جنبههای مختلف زندگی و شخصیت و ویژگیهای روانشناختی افراد آسیبدیده بینایی را بررسی کردهاند اما هیچکدام به جنبههای مثبت مرتبط با آسیبدیدگان بینایی نپرداختهاند و نتوانستهاند نقاط مثبت زندگی افراد آسیبدیده بینایی را توصیف کنند. در این مقاله، روانشناسی مثبتنگر، نقش مهمی را در توصیف جنبهای متفاوت از زندگی روانی افراد آسیبدیده بینایی بازی میکند.
وود و همکاران، تعریف جامعی از توانمندیهای فردی ارائه کردهاند که تا حد زیادی مورد توافق همگان قرار گرفته است. ایشان معتقدند که: توانمندیهای فردی عبارت است از ویژگیهای شخصیتی که به افراد کمک میکنند تا عملکرد خوبی داشته باشند یا بهترین عملکرد متناسب با شرایط را داشته باشند. تحقیقات اخیر بر تفاوت موجود بین دارا بودن توانمندیهای فردی و بهکارگیری این توانمندیها تأکید زیادی دارند و نشان دادهاند که استفاده از این توانمندیها در مقایسه با صرف دارا بودن آن، ارتباط مثبت قویتری با جنبههای مثبت روانی از جمله شادکامی و کاهش علائم افسردگی دارند.
با در نظر گرفتن نتایج این مطالعات، در پژوهش حاضر به بررسی ارتباط بین بهکارگیری توانمندیهای فردی و شادکامی و هیجانات مثبت پرداخته شده است و این فرضیه در نظر گرفته شد که بین استفاده از توانمندیهای فردی، شادکامی و هیجانات مثبت، ارتباط همبستگی وجود دارد. نگرانی موجود این است که اثر متغیرهای مرتبط با آسیب بینایی، قویتر از بهکارگیری توانمندیهای شخصی باشد. بنابراین در یک فراتحلیل و با نگاهی موشکافانه، به بررسی متغیرهای مرتبط با آسیب بینایی پرداخته شده است.
این مطالعه، اولین پژوهشی است که به بررسی جنبههای مثبت و ایمنی روانشناختی افراد آسیبدیده بینایی پرداخته است و نتایج آن نشان داده است که بین بهکارگیری تواناییهای شخصی و شادکامی، ارتباط همبستگی مثبت به میزان هفتاد درصد و بین بهکارگیری تواناییهای شخصی و هیجانات مثبت، ارتباط همبستگی مثبت به میزان شصت درصد وجود دارد. این میزان همبستگی، بسیار برجسته و از این جهت قابل توجه است که تمام پژوهشهای قبلی به توصیف جنبههای منفی مرتبط با آسیب بینایی پرداخته بودند. برای شفافسازی این نتیجه متناقض، به ذکر نمونههایی از پژوهشهای پشتیبان این نتیجه میپردازیم.
پژوهشهای بسیاری به مطالعه ارتباط بین استفاده از تواناییهای شخصی و شادکامی و هیجانات مثبت در نمونههای افراد بدون آسیب بینایی پرداختهاند و ارتباط همبستگی مثبت قوی بین این متغیرها مشاهده شده است. پترسون و سلیگمن، نشان دادند که بهکارگیری توانمندیهای فردی موجب تقویت مثبتگرایی و افزایش کیفیت زندگی میشود. لایوس و لیوبومیرسکی، نشان دادند که انجام کارهای مثبت مانند بهکارگیری تواناییهای شخصی، موجب فعال شدن مراکز پاداش مغز میشود. علاوه بر این، در روانشناسی مثبتگرا، قابلیتها و تواناییهای فردی، بر اساس نظریههای شخصیت، جزئی از ویژگیهای شخصیتی به شمار میآیند و ارتباطی با ویژگیهای جسمانی ندارند. با فراتحلیل انجام شده، مطالعه حاضر نیز نشاندهنده ارتباط همبستگی مثبت بین بهکارگیری توانمندیهای فردی و شادکامی و هیجانات مثبت در افراد، صرفنظر از وجود یا فقدان آسیب بینایی است. بنابراین بهکارگیری توانمندیهای فردی ممکن است به عنوان یک عامل ایمنی روانی در مقابل مخاطرات ناشی از آسیب بینایی عمل کند. انسانها به طور طبیعی و با توجه به اصل تنازع بقا، تمایلی به یادآوری و مرور مسائل دارای بار منفی ندارند. در افراد آسیبدیده بینایی نیز این اصل صادق است و بهکارگیری توانمندیهای فردی در مقابل آسیب ایجاد شده در اثر اختلال بینایی، موجب تقویت تابآوری میشود. پژوهشهای بسیاری در روانشناسی مثبتگرا از این نظر حمایت کردهاند. از جمله مطالعاتی که به بررسی کاهش علایم افسردگی و کاهش یا حتی کنترل دردهای مزمن پرداختهاند. با در نظر گرفتن نتایج این پژوهشها این احتمال را میدهیم که به کارگیری توانمندیها میتواند نقش ایجاد ایمنی در مقابل آسیب روانی ناشی از آسیب فیزیکی بینایی را ایفا کند.
دلیل دیگری بر این همایندی را میتوان با استفاده از پیوستار سلامت روانی توضیح داد.سلامت روانی در یک سوی این پیوستار و بیماری روانی در سوی دیگر آن قرار دارد و نداشتن بیماری روانی لزوما به معنای سلامت روان افراد نیست. هاپرت و ویتینگتون نشان دادهاند که نداشتن بیماری روانی، لزوما به معنی نداشتن علائم خفیف مشکلات روانی نیست. بر اساس این نظریه ما احتمال میدهیم که آسیب بینایی با سلامت روانی ارتباط دارد ولی در صورت بهکارگیری تواناییهای فردی، این آسیب نمیتواند موجب تضعیف شادکامی افراد آسیبدیده بینایی شود. به زبان سادهتر میتوان گفت که بیماری روانی و آسیب بینایی در یک سوی پیوستار و بهکارگیری توانمندیهای شخصی و شادکامی در سوی دیگر پیوستار قرار دارند.
مطالعات بسیاری نشان دادهاند که حمایت اجتماعی به عنوان یک متغیر بیرونی، با شادکامی و سلامت روانی ارتباط دارد ولی با توجه به این که گروه نمونه مورد مطالعه در این پژوهش، عمدتا از حمایت اجتماعی مطلوبی برخوردار بودهاند، پژوهشگران در بررسی این متغیر با محدودیت روبرو بودهاند ولی پژوهشهای انجام شده با گروههای فاقد آسیب بینایی، نشاندهنده نقش پررنگ حمایتهای اجتماعی در رضایت از زندگی و شادکامی افراد است.
به طور خلاصه، این پژوهش برخلاف سایر پژوهشها که اغلب به جنبههای منفی مرتبط با آسیبدیدگان و آسیب بینایی میپردازند، به جنبهای مثبت پرداخته و نشان داده است که برخلاف فشار روانی و مشکلات و محدودیتهای ایجاد شده در اثر آسیب بینایی، بین بهکارگیری تواناییها و ویژگیهای مثبت شخصیتی و شادکامی و هیجانات و احساسات مثبت، همبستگی مثبت معناداری وجود دارد و استفاده از توانمندیهای فردی میتواند با وجود فشارهای وارد شده بر افراد در اثر آسیب بینایی، موجب افزایش شادکامی و هیجانات مثبت شود.